کد خبر: ۶۲۱۲۸
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۰۴
شما هم‌مثل نایکی‌تیم را تحریم‌کردید!
کی روش که در تمام این مدت می گفت چرا خبرنگاران دور تیمش نیستند و دلش از رسانه ها خون بود. از آنها گلایه کرد که باعث شدند برنامه های تیم ملی به سوی دیگری برود.
آخرین روزهای کی روش و تیم ملی چگونه می گذرد؟
تنها یک تمرین باز برای هواداران. مدت ها بود که درهای تمرین تیم ملی به روی هواداران باز نمانده بود. اما این بار در حوالی شهر مسکو ، در کمپی که 30 کیلومتری بیرون از شهر بود ، ایرانی هایی که برای حمایت از تیم ملی آمده بودند ، توانستند از حصار بسته تیم ملی عبور کنند و ستاره های شان را از نزدیک ببینند. مسیری طولانی مثل جاده های جنگلی خودمان. در صبحی آفتابی و با آسمانی آبی و پاک. تماشاگران اما شوری فوتبالی را به تمرین دادند. هیجانی که باور کنیم فوتبال زیباترین ورزش دنیاست. دخترک 14 ساله ای که عاشقانه نام سردار را فریاد می کرد.
پسران اصفهانی که آمده بودند تیم شان را تشویق کنند ، همه آن دانشجویانی که مانده اند به عشق جام جهانی. در این فضا تمرین کردن بی نظیر بود. مثل یک نعمت الهی برای بالا بردن روحیه بچه های تیم ملی. آن هم در مسکو که انگار هنوز هیچ نشانی از جام جهانی ندارد.
در شهری که تقریبا هیچ صدایی از فوتبال در آن جاری نیست. این قدر مرده و بی روح که دو خبرنگار هنگ کنگی برای دیدن تمرین تیم ملی ایران بیایند و با هیجان بگویند:«وای این همه شور حال ، بی نظیر است. باورمان نمی شد. تا قبل از امروز که به اینجا بیاییم ، باورمان نمی شد که آمده ایم به میزبان جام جهانی. در هنگ کنگ فضای فوتبال و جام جهانی از اینجا داغ تر بود ولی امروز هیجان جام جهانی را در مسکو چشیدیم. »
تمرین تیم ملی اما پر از شور بود. از همان لحظه اول در کمپ مستتر در بین درختان راش و دورنمای برج های بلند شهر و آسمان آبی کبود. آنجا ، آن وسط پر بود از خنده ها ، امیدها و ترس ها. از همان لحظات نخست تمرین که کی روش خیلی طولانی شاید 20 دقیقه داشت با کریم انصاری فرد حرف می زد و مدام با دست به او نحوه حرکاتش در زمین را می گفت یا کمی قبل تر که یکی از همراهان تیم ملی برایم می گفت:«ترس داریم. بازی با لیتوانی خوب بود ها اما شاید بچه ها می ترسیدند. ولی تیم هنوز کار دارد. من خودم نگرانم.» همه این حس های بیم و امید در هم گره خورده بودند. در همه این لحظات اما یک عامل هست برای دلگرمی. کسی که آن وسط مثل ژنرال همه چیز را مثل عقاب زیر نظر دارد.
کارلوس کی روش که خواسته بود بازیکنانش در روز ریکاوری بزنند به دل هواداران. برای شان لاو بترکانند. بگویند ، بخندند و دل های شان را قرص کنند. او که در مصاحبه با رسانه های انگلیسی بر دو اصل تاکید داشت. یکی بر ظالمانه بودن اثر تحریم ها بر آماده سازی تیمش و بر اینکه تیمش برای صعود و پیروزی تا آخرین قطره از خونش را در زمین می گذارد. این قولی بود که به همه هواداران هم با صدای رسا می داد.
او که در تمام این مدت می گفته چرا خبرنگاران دور تیمش نیستند و از همه بیشتر وقتی رسانه ها رسیدند ، دلش از رسانه ها خون بود. از آنها گلایه کرد که باعث شدند برنامه های تیم ملی به سوی دیگری برود.
می خواست درباره تحریم های نایکی حرف بزند اما قبلش گفت:«شما رسانه ها که اولویت تان تیم ملی نبود ، اولویت تان لیگ قهرمانان آسیا بود و باعث شدید این باور رنگی در بین بقیه هم پیش بیاید و خواسته 80 میلیون نفر در اولویت قرار نگیرد ، شما هم بخشی از تحریم کننده های تیم ملی هستید و فرقی با نایکی ندارید.»
او می خندید اما دلش خون بود. تقریبا دوباره آتش کرد. آتش به اختیار به سوی همه آنهایی که برای تیم ملی محدودیت ایجاد کردند. آنهایی که پشت سر طرفداران قرمز و آبی پناه گرفتند و به تیم ملی تاختند. خیلی ساده و رک گفت تیم ملی را تنها گذاشتند و این تیم روی پاهای خودش تا اینجا رسیده است. حالا امیدی به این تیم نباید داشته باشند و هر اتفاقی که بیفتد تنها حاصل تلاش خود تیم است. خود همان گروه که مردم برایش داشتند غش می کردند. ستاره هایی که توی چمن ذوق زده بودند از این همه حس دلتنگی مردم و حسابی داشتند آن وسط چمن برای شان دلبری می کردند.آری کی روش حاضر نشد در فاصله 5 روز مانده به بازی اول آتش بس بدهد. نخواست حتی بخشی از این هیجان دوست داشتنی نصیب آنهایی شود که به تیم ملی پشت کردند و خیلی صریح آنچه باید را گفت. تازه نمی خواست بگوید اما این همه گفت!
او از روزبه به عنوان بهترین دفاع یک دهه گذشته نام برد. از سورپرایزش گفت که در ذهن بازیکنانش است. از این گفت که اگر جان توشاک و باقی مربیان بزرگ آمده ایران قدم شان روی چشم اما تا زمانی که نگاه به فوتبال عوض نشود ، فوتبال به پیش نمی رود. او گفت:«بهترین نوازنده هم که باشی با پیانوی شکسته نمی توانی معجزه کنی.»
با همه این ها باز گفت و تکرار کرد که تا ته وجودشان می جنگند. برای بازی با مراکش و دو بازی بعدش.
بی خود نبود که طرفداران ایرانی روی سکوها هم با دیدن این هیجان و این شهامت ، وقتی دوربین ها روی شان زوم کنند فریاد بزنند ما قهرممان، بله قهرمان نه حتی دوم! به تیم شان امید دارند و رویای دور از دسترس شان برای شان شیرین است.
آری رویاست و شاید دست نیافتنی . شاید به سختی دیدن سردار آزمون از نزدیک برای بهار ، دختر 14 ساله ساکن مسکو که رویایش داشتن یک عکس با آزمون در همه این چند سال بود و حالا او به رویایش رسیده بود. رویایی که برایش فریاد می زد :عاشقتم... عاشقتم و خدایش را شکر می کرد.
آری سخت است رویای بردن . رویای رسیدن به موفقیت در این گروه سخت اما لذت به حقیقت پیوستنش حتما شیرین تر است از اشک شوق بهار ، فریادهای سردار و چطوری ایرانی گفتن های علیرضا بیرانوند.
این جماعت طرفدار دیگر پشت حصار های سخت فیفا تا روز بازی ایران و مراکش نمی توانند ستاره های شان را از نزدیک ببینند.
پشت ان درهای بسته هم کی روش آخرین دغدغه هایش برای تیمش را حل می کند. تیم می رود به سمت تحقق رویاهای بزرگ. محقق می شوند؟ اگر هم تحقق پیدا نکنند اقلا کی روش و بازیکنانش خود را مقصر نمی دانند!


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
پرطرفدارترین عناوین