کد خبر: ۶۷۷۷
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۳ - ۰۹:۱۹
در قرن بيست ويكم نظامهاي سياسي ـ اجتماعي وحتي اقتصادي متعلق به هرنحله فكري كه باشند در يك شاخصه و مؤلفه مهم مشترك هستند. اشتراك در زيربنايي بودن«فرهنگ» و تاثيرات آن در ايجاد، تثبيت و تغيير نظامهاي سياسي ـ اجتماعي و به طريق اولي اقتصادي. صحت اين ادعا درطي سالهاي آغازين قرن بيستويكم و پيش از آن دردهههاي پاياني قرن ببيستم به دفعات ديده شده است. از هم پاشيدن بلوك شرق بيش از آنكه مديون فشارهاي اقتصادي و حتي سياسي باشد وابسته تام و تمام به موضوع فرهنگي بود. نظام غرب و بهخصوص اروپا وايالات متحده پس از بيتاثير بودن فشارهاي اقتصادي به شوروي سابق ودرگير شدن در جنگ سرد بنا و پايه فروپاشي بلوك شرق را ابتدا بر محور فرهنگي و بيان ظرفيتهاي جذاب فرهنگ مغرب زمين قرار دادند. درهمين راستا با برنامهريزي جامع، اقدام به يك تهاجم گسترده فرهنگي در بلوك شرق كردند. توليد فيلمهاي سينمايي و نيز موسيقيهاي اعتراضي با عناوين مختلف «پاپ» و «رپ» بن مايههاي فرهنگي بلوك شرق را در آستانه فروپاشي قرار دادند و پس از آن با يك تنش كوچك سياسي يا اقتصادي در نظام اجتماعي و اخلاقي كشورهاي هدف در سالهاي پاياني دهه 90 كوچكترين اثري از بلوك شرق جز وابستگي فكري چيزي برجاي نگذاشتند. چنين رفتاري را اروپا و آمريكا با كشورهاي بلوك شرقي ديگري كه وابستگي فكري و سياسي به ايدئولوژي ماركيسم ـ لنينيسم داشتند هم پي گرفتند. كوبا و چين دو كشوري بودند كه در جغرافياي فكري نظام بلوك شرقي طبقه ميشدند اما بعد جغرافيايي و مسافتي فراواني با اتحاد جماهير شوروي و ساير كشورهاي اروپاي شرقي داشتند و دارند. با نگاهي به تاكتيكهاي اروپا و آمريكا درقبال اين دو كشور و ساير كشورهايي كه مدعي حفظ استقلال در جهان معاصر هستند مي بينيم كه الگوي فروپاشي نظام بلوك شرق با كار بستهاي فرهنگي در دستوركار قرار دارد. در اين ميان، كشوري در آسيا قرار دارد كه از شرايط منحصر به فرد برخوردار است. كشوري كه در مسير و شاهراه اصلي انرژي واقع شده است. از خصايل و بن مايههاي ديني قوي برخوردار است. با انقلاب سال 1357 خود تابو ناكارآمدي انقلابهاي ديني در قرنهاي ماضي را از بين برده است. بر پايه تفكر همبستگي و اتحاد شيعي ـ سني استوار ميباشد. از سوي ديگر نگاه رحماني و رحمت گونهاي به دين اسلام دارد. در كنار همه اين خصايل و ويژگيهاي بر شمرده فوق داراي ريشههاي قوي فرهنگي در تاريخ بشريت است. همچنين نوع برون داد فرهنگي آن درطول قرنهاي گذشته و حتي پيش از ميلاد حضرت مسيح تمدنسازي و تاثيرگذاري فراوان بر تمدنهاي باستاني اروپايي و چيني بوده است. اين انقلاب با چنين مؤلفههايي درذات خود ميتواند يكي از نشانههاي خطرآفرين براي تفكر و ماهيت ايدئولوژيك اروپا و آمريكا باشد. بنابراين بيجهت نخواهد بود اگر درسالهاي آغازين قرن بيست و يكم نظام و سپهر فكري انقلاب اسلامي به توهم هراسي جهان غرب تبديل شود. كابوس اين سالهاي اروپا وآمريكا گرايش كشورهاي تحت سلطه فكري و اقتصادي به سوي جذابيتهاي فرهنگي و فكري ايران شده است. براي واكسينه كردن كشورهاي تحت سلطه در برابر زايش فرهنگ ايراني ـ اسلامي طرح تهاجم گسترده فرهنگي به نظام و كيان فكري و فرهنگي ايران در دستور كار قرار گرفته است. راهاندازي دهها و صدها شبكه گسترده ماهوارهايي، ترويج انديشهها و نحلههاي فكري انحرافي در ايران كه حتي در اروپا و آمريكا هم با آنها برخورد ميشود، اختلاف افكني فكري و فرهنگي ميان اقوام و مذاهب ايراني و اسلامي، دامن زدن به حضورگسترده شبكههاي تروريستي تكفيري دركشورهاي همسايه ايران و... همگي بخشي از پازل و نقشه شوم اروپا و آمريكاست. در اين ميان مديران فرهنگي و سياستگذاران و تصميمسازان فرهنگي و نيز رسانههاي هوشيار رسالت بزرگي بر دوش دارند. خفتن درمقابل چنين تهاجمي و تبديل تفاوتهاي فرهنگي درميان جناحهاي فكري و سياسي به ابزاري براي همراستا شدن با تهاجم گسترده فرهنگي جز خيانت به فرهنگ ريشهدار و بومي ايراني ـ اسلامي حاصل ديگري ندارد. جناحهاي فكري و سياسي در ايران هر تفاوت و اختلافي كه با هم دارند اما بايد در مقابل نوع گسترده تهاجم و جنگ فرهنگي كنوني همصدا و همپيمان باشند. فرو ريختن تابوها و مباني فرهنگي بومي و ديني به سود هيچ جريان فكري درون نظام نيست. رسانهها و مديران رسانههاي فرهنگي ايران نيز بايد در مقابل اينگونه جريانهاي غيرفرهنگي هم به مقابله برخيزند و هم اتحاد رسانهاي خود را حفظ كنند. اگرچه نميتوان و شايد غير ممكن باشد كه در مقابل فناوريهاي نوين ارتباطي موضع بسته و سخت گرفت اما ميتوان در سطحي گسترده و فراگير مخاطبان فناوريهاي ارتباطي نوين را از انگيزه و تبعات انفعال در برابر آنها آگاه كرد. فرزندان تك تك ايرانيان هم موضوع تهاجم فرهنگياند و هم هدف آن؛ بنابراين بايد آنها ضمن واكسينه كردن، آگاه و هوشيار هم كرد. بايد در قالب تدوين بستههاي فرهنگي كه مجموعهاي از احترام و غرور به فرهنگ بومي، ملي و مذهبي وديني ايرانيان است ازماهيت فرهنگ غرب آگاه كرد. بيان ضعفهاي واقعي و به دور از تبليغات و بزرگنماييهاي تبليغاتي فرهنگي غرب و بيان تاريخ كشورهاي تحت سلطه و شفافسازي سرنوشت آنها و نيز پرهيز مديران و حاكمان نظام از آلودگيهاي فرهنگي، اقتصادي و اخلاقي و سياسي ميتواند راهكار مناسبي براي تبديل شدن فرهنگ مذهبي و ملي ايران به اعتبار و عيار جهاني باشد. امروز حضور فناوريهاي نوين ارتباطي هيچ مخفيگاه واستتاري را براي حاكمان جهان و ايران باقي نگذاشته است. همين ابزار خود ميتواند كمك شايان توجهي باشد به تنومندتر شدن فرهنگ ملي و مذهبي ايرانيان. نظام سياسي- اجتماعي فعلي ايران براساس بن مايههاي فرهنگي غني بنا شده است تا دير نشده بايد هم قدر دانست و هم از اين ظرفيت شگرف استفاده و بهره مناسب برد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار