دکتر نجف محمودي
نشست بين المللي دوحه فرصتي بود تا شايد تعاملات منطقهاي شکل تازه تري به خود بگيرد. تنشهاي آشکار بين ايران و عربستان در چند سال اخير اگر چه با حمايت برخي از کشورهاي حوزه خليج فارس مانند امارات همراه بوده، اما قطر کشوري بود که نه تنها روابط ديپلملتيک خود را با تهران قطع نکرد که همواره بر گسترش روابط نيز تاکيد کرده است. در اين بين حضور محمد جواد ظريف وزير امور خارجه کشورمان در نشست دوحه و ائتلافي که با وزراي خارجه قطر و ترکيه در يک قاب تصوير خبري منتشر شد ميتواند مانند نفتي بر شعله سعوديها باشد. عربستاني که به شدت از سوي سناي آمريکا و مجامع حقوق بشري و جنگ يمن تحت فشار است و جمهوري اسلاميايران به واسطه سياستهاي خود در منطقه توانسته توازن قدرت را به سمت خود سرازير کند. به نظر ميرسد اين نمونه روابط ايران و قطر که البته مسبوق به سابقه نيز ميباشد بتواند يک ائتلاف منطقهاي تازه را با حضور ترکيه در بسياري از مسائل سياسي و اقتصادي ايجاد کند. بايد گفت تنش بين عربستان و قطر به نوعي توانست يک فرصت طلايي براي ديپلماسي کشورمان فراهم کند تا يارکشي سعوديها در منطقه به پشتوانه آمريکا عليه ايران با شکست روبرو شود. کما اينکه قطر به عنوان شريک گازي ايران عنوان کرده بود که تحريم عربستان ما را به ايران نزديک تر کرده است. با اين همه حضور محمد جواد ظريف در نشست دوحه که واکنش رسانههاي عربي مبني بر تشکيل يک ائتلاف بي سر و صدا بين ايران، قطر و ترکيه، روبرو شد. نکتهاي که همواره ميتواند براي عربستان سعودي باعث خشم شود شکلگيري يک قدرت موازي است که حتي اوپک را هم کم اثر تر از گذشته در عرصه بين الملل کند. خروج قطر از اوپک و امتناع کردن «شيخ تميم» امير قطر، از حضور در اجلاس سالانه شوراي همکاريهاي خليج فارس در رياض باعث شعله ورتر شدن آتش سعوديها به عنوان بزرگترين توليد کننده نفت اوپک شد. چنانچه قطر طي ماههاي گذشته پيشنهادي مبني بر تشکيل ائتلاف 5 جانبه با حضور عراق، سوريه ترکيه و ايران داده بود تا همکاريهاي سياسي و اقتصادي بيشتري داشته باشند. بي شک همکاري با قطر و ترکيه داراي مزاياي فراواني براي جمهوري اسلاميايران است. نخست آنکه ائتلاف متشکل از کشورهاي عربي که شکل گرفته بود و بهشدت عرصه را براي همکاري با ديگر کشورهاي همسايه نظير کشورهاي اسلاميخارج از منطقه تنگ کرده بود، شکسته خواهد شد و بنابراين شکسته شدن آن، اين اميدواري را ايجاد ميکند که ائتلاف عربي کارکرد سابق در مقابل ايران را نخواهد داشت. از سوي ديگر پيش از اين امکان عرضه مستقيم کالاهاي ايراني در بازار قطر وجود نداشت و ايران مجبور بود به طور غيرمستقيم کالاهاي خود را عرضه کند. همچنين حملونقل مستقيم، روابط بانکي دوسويه، برگزاري نمايشگاهها و حتي صدور ويزا دچار مشکل شده بود. در حال حاضر فرصتي پيش آمده که قطر با توجه به ديني که به ايران دارد اين کاستيها را جبران کند و موانع برطرف شود. قطعاً اگر قطر هوشمند باشد ميتواند از اين فرصت براي توسعه روابط اقتصادي، بانکي و سياسي استفاده کند. در نهايت بايد گفت روابط گرم ايران و قطر به معني نبود اختلاف ميان دو کشور نيست، اما اين روابط نمونهاي از مناسبات پايدار در منطقهاي کمابيش پرتنش است. و البته ميتوان اميدوار بود که اختلافات نيز به حداقل برسد. کشورهاي همسو با عربستان سعودي روابط خود را با قطر به دليل آنچه حمايت اين کشور از تروريسم ميخوانند قطع کردهاند و پيش از اين هم رفتار بسيار مشابهي را با ايران در پيش گرفتند. شرايط تازه منطقه، احتمال شکلگيري متحدان تازه براي ايران و قطر را بر اساس پيشينه قابل قبول قبلي و نيازمنديهاي تازه به يکديگر، افزايش ميدهد. و به طور قطع بايد منتظر نزديک تر شدن ايران و قطر در کوتاه مدت باشيم.