کد خبر: ۸۶۶۱۳
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۵

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

سری سوم سریال ستایش با همه ضعف ها و کاستی هایش به پایان رسید اما اگر بخواهیم نقطه قوتی را در این سریال پیدا کنیم می توانیم به بعضی دیالوگ های حشمت فردوس با بازیگری داریوش ارجمند اشاره کنیم. همه حرف حشمت فردوس در این سریال این است که یک عمر زندگی نکرده است، بلکه اصلا زندگی را فراموش کرده است و حالا می خواهد زندگی کند. این بخش از زندگی حشمت فردوس با زندگی بسیاری از ما ایرانی ها به خصوص در سال های اخیر همخوانی و مطابقت دارد. سال های زیادی سعی شد تا به ما فهمانده شود بهترین مردم دنیا هستیم و کشور ما یک سر و گردن از بقیه کشورها بالاتر است و ما وظیفه داریم مردم سایر کشورها را هدایت و جهان را اصلاح کنیم . حالابعد از گذشت این همه سال تازه متوجه شده ایم که ای بابا! بقیه مردم دنیا هم با ما هیچ فرقی ندارند. آن ها هم بنده خدا هستند. آن ها هم دین دارند و خدا را می پرستند. آن ها هم خانواده های شان را دوست دارند و آدم های غیرتی ای هستند. آن ها هم ملت های عاقل وبالغی هستند و هیچ نیازی به قیم و مراقب ندارند. اصلا ما هیچ برتری بر سایر ملت ها و کشورها نداریم و همه ما در خلقت و حقوق انسانی خود برابر هستیم و سیاه و سفید و عرب و عجم همه با هم برابر و برادر هستیم و باید بتوانیم که در عین مسالمت و صلح و صفا در کنار هم زندگی کنیم و این آموزه ای است که هم اسلام و هم قرآن و هم گفتار پیشوایان دینی آن را قبول دارند. به همین خاطر حالا و پس از پرداخت هزینه های بسیار، می خواهیم مثل مردم سایر کشورها که مسلمان و یهودی و مسیحی و سایر ادیان در کنار هم روزگار می گذرانند ما هم روزگار صلح آمیزی داشته باشیم و در عین حال هر کس مرام ومسلک خودش را داشته باشد. اما اراده ای هست که مانع از تحقق این خواسته می شود و می خواهد که در بر همان پاشنه بچرخد. با این حال، این مطالبه راه خودش را می گشاید و به پیش می رود. ایرانی به دنبال یک زندگی معمولی است که آکنده از موهبت حیات است و او می خواهد با همه وجود از این موهبت برخوردار شود . از سوی دیگر و بر خلاف زندگی ما ایرانی ها، مردم کشورهای دیگر طوری تربیت شده اند که زندگی کردن و استفاده درست از مواهب حیات به یک باور غالب برای شان تبدیل شده است. آن ها سعی می کنند از لحظه لحظه زندگی شان به خوبی بهره ببرند. زیگموند فروید پدر علم روانکاوی به عنوان سردمدار این نوع تفکر در مصاحبه با جرج سیلوستر فیرک، نویسنده آلمانی گفته است: هفتاد سال زندگی به من آموخته است زندگی را با خوشروئی و فروتنی بپذیرم ... من با نظم کائنات نمی جنگم بیش از هفتاد سال زیسته ام خوب خورده ام فراوان لذت برده ام لذت همدلی همسر و فرزندانم.لذت غروب آفتاب و روئیدن گیاهان در بهار را دیده ام گاهگاهی دوستی دستم را فشرده است یکی دوبار گذارم به کسی افتاد که مرا تقریبا درک میکرد بیش از این چه می توان خواست ؟... - مرا بدبین نشان ندهید من از دنیا بدم نمی آید... من مادام که در کنار همسر و فرزندان و گل هایم هستم بدبینی به خودم راه نمی دهم .گلها خوشبختانه شخصیت و عقده ندارند من گلهایم را خیلی دوست دارم و آدم ناراضی ای نیستم اقلا ناراضی تر از دیگران نیستم

برچسب ها: یادداشت ، ستایش ، سریال
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار