کد خبر: ۳۵۲۱۱
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۹
اصغرنعمتي
مدير مسئول

ربا درتاريخ پديده ناانساني وتوسط همه اديان طرد و نفي شده است .چرا رباخوران از نيازهاي افراد درمعرض ورشکستگي و هزار درد
بي درمان استفاده مي‌کنند وبا بهره‌هاي کلان آخرين رمق مالي افراد را مي‌بلعند و آنها رابه خاک سياه مي‌نشانند. ربا در جوامع پيشامدرن هرچند وجود داشت ولي اختلالي درزندگي جمعي محسوب مي‌شد و جوامع با ربا خواران مثل جانيان روبرو مي‌شدند.عصر مدرن با صنعتي شدن وحاکميت نظام سرمايه داري رباخواري را مبدل به نهادي قدرتمند کرد که تمام شاکله نظام سرمايه داري از آن تغذيه و خون و جان مي‌گرفت و رباخواران مبدل به بانکداران شدند که نه تنها از سوي جامعه طرد نمي‌شدند بلکه در سياست و اقتصاد حرف اول و آخر را مي‌زدند. آنها درمصطبه قدرت نشستند وحکمراني آنها تمام سرنوشت جوامع مدرن را در گروي خود گرفت و ديگرهيچکس حتي درمخيله اش هم تصورحذف نظام بانکداري را نمي‌کند. ربا خواران چهره مشخص داشتند ولي بانکها آنچنان پيچيده و درکل شبکه اجتماعي درهم تنيده‌اند که هيچکس نمي‌داند به طور واقعي چه کسي آنها را اداره مي‌کنددر حالي که سرنخ همه‌امور را در اختيار دارند خود به صورت ناپيدا عمل مي‌کنند.درجهان معاصراينترنت سرمايه داري مالي را آنچنان قدرتمند کرده است که درآن بانکداران، تالارهاي بورس و شبکه‌هاي انتقالي پول لحظه اي نمي‌تواند استراحت کند. پول به سرعت درهمه کره خاکي به حرکت درمي‌آيد و پول مي‌زايد . پول پول مي‌آورد بدون آنکه دراقتصاد واقعي گره بخورد. پولهاي باد آورده حباب وارتوليد مي‌شوند و همه چيز را از آن خود مي‌کنند. خاصيت حباب‌ها ترکيدن است وهمين ترکيدن حباب‌هاست که رکود و بحران اقتصادي را درجهان منفجرمي‌کند و بسياري ازافراد و کشورها را به ورشکستگي مي‌کشانند.مي‌گويند اگرجنگ جهاني اول و دوم با يورش تانکها آغاز شد در جنگ سوم جهاني سوم اين بانک‌ها هستند که به کشورها شبيخون مي‌زنند وهمه چيزرا فتح مي‌کنند. آنها آنچنان پول‌هاي کلان وام مي‌دهند که دولت‌ها توان بازپرداخت اش را نداشته باشند و ناگهان سودي که بانک‌ها مطالبه مي‌کنند ده‌ها برابر اصل وام است .
ربا خواري مدرن و بي رحم ترازرباخواران قرون وسطي.گريزي از بانکداري نيست و هيچ کشوري نمي‌تواند ازداشتن آن سربازبزند. اما بايد همه منطق آنرا پذيرفت. اين گونه پذيرش لاجرم با نگاه ارزشي و ديني حتما درتضاد است. چه بايد کرد؟بين داشتن بانک با همه عواقب غيرانساتي اش و حذف بانک با منحل شدن کل روابط اقتصادي کدام را بايد انتخاب کرد؟ به نظر مي‌رسد بعد از انقلاب سال 57 انتخاب راه سوم دردستورکار قرار گرفت ، اين راه سوم اما به سادگي قابل دسترسي نيست.مغزهاي قدرتمند بسيار و پژوهش‌هاي بسيارپردامنه مي‌طلبد که اين راه صعب به مقصد نهايي برسد.بانکداري چگونه اسلامي‌مي‌شود و درحقيقت از مناسبات ربوي خارج مي‌شود؟اين پرسش ساده است اما جواب سر راستي ندارد.به همين دليل اتاق فکري دايمي‌بايد تشکيل شود تا با جمع آوري داده‌هاي عملي آنرا پردازش کنند و با کارخلاقانه راه‌هاي بديع ابداع و شده درعمل آنرا محقق کنند و با وارسي پيامدش روش‌ها را اصلاح کنند.اين فرايند تا به نتيجه رسيدن بايدادامه داشته باشد. چرخ دنده‌هاي نظام بانکي مدام بايد در حرکت باشد و نمي‌توان آنرا از حرکت باز داشت تا اصلاح شود. به همين دليل براي تغييرنظام بانکي بايدحوصله داشت و نپنداشت که چند دهه براي اين تحول کافيست.اگر به اين الگو دست بياييم مي‌توانيم به يک معجزه بزرگ هم برسيم که حتي سرنوشت کل بشريت را تغييردهد .اين امرحياتي است که به خود وقت بدهيم و با انرژي کافي ازمشکلات نهراسيم و مداوم پيش برويم.


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار