به گزارش
تجارت آنلاين، «طبيعي است باهنر فكر كند كه اصولگرا ي تندرو با اصولگراي معتدل فقط تفاوت روش دارد و نه تفاوت مبنايي در اصول باورهاي سياسي. ولي اختلاف اصولگرا و اصلاح طلب از جهاتي مبنايي است. اصولگرایان تندرو نیز از منظر من، بخشی از بدنه جریان اصولگرا و واقعیتی غیرقابلانکارند؛ آنهاچهره مقابل اصلاحطلبان تندرو هستند و اساسا بیش از آنکه گمان کنید که اصولگرایان به تقویت اصولگرایان تندرو میپردازند؛ این اصلاحطلبان تندرو هستند که نیروی لازم برای حرکت تندروهای طرف مقابل را فراهم میکنند. » اين را امير محبيان تئوريسين جريان اصولگرايي ميگويد. وي كه معتقد است در تنشهاي موجود ديگر نميتوان از دو قطبي دولت - تند روهاسخن گفت در گفتوگو با تجارت به بررسي و تحليل شرايط فعلي و آنچه كه طي يك سال گذشته بر سياست داخلي گذشته، پرداخته است.
فضاي سياسي كشور با روي كار آمدن دولت يازدهم چه تغييري نسبت به سالهاي قبل داشته است؟در ابتدا به نظر ميرسيد كه نوعي آرامش ذهني پس از يك دوره تنشهاو اضطرابهاي سياسي بوجود آمده است، البته از همان آغاز روشن بود كه اين حالت بيشتر يك حالت ذهني و امري ناپايدار است؛ در همين راستا از همان آغاز به كار دولت جديد پيشنهاد شد كه از طريق مديريت برداشت هوشمندانه اين حالت ناپايدار را براي خود به يك فرصت و حالتي پايدار مبدل كند. اما دولت متاسفانه به دليل عدم توجه به اين مسئله مهم اين فرصت را از دست داد ؛ اين بي توجهي همچنان ادامه دارد و من اين اشكال را بيش از رييس دولت به مشاوران روحاني برميگردانم كه متاسفانه احساس ميشود به جاي آن كه از ميان مردم به ذهنيت تودههابنگرند از موضع بالا به مردم نگاه كرده لذا شاهد آن هستيم اكثر پروژههاي دولت حتي آنهاكه برگ برنده دولت بودهاند نتوانستهاند در ذهن تودههابه عنوان يك امتياز جدي جاي گيرند. البته اين باعث تاسف است زيرا دستاوردهاي دولت به گونه اي دستاورد نظام تلقي ميشود؛ وقتي اين دستاوردهاارزش لازم خود را نمييابند عملا ظرفيت مثبتي كه ميتواند براي نظام نقطه برتري باشد؛ از بين رفته است. به گمانم آقاي روحاني براي خروج از زنجيره فعلي كه نتايجش را در سفرهاي اخير و نيز افول از نظر محبوبيت در نظر سنجيهاميبيند تنهايك راه دارد و آن شكستن حلقه بسته مشاوران خود و ديدن واقعيتهاي اجتماع آن گونه كه هست و نه آن گونه كه نشان داده ميشود.
تنشهاي به وجود آمده بين دولت و تندروهارا طي يكسال گذشته چگونه ارزيابي ميكنيد و به نظر شما تقابل اين دو در آينده چه چشماندازي خواهد داشت؟در تنشهاي موجود ديگر نميتوان از دو قطبي دولت - تند روهاسخن گفت. ضعفهاي دولت در دفاع از عملكرد خود در عمل در حال مشروعيت و مقبوليت بخشي به انتقادات مخالفان دولت است. به گمانم بزرگترين ياور تندروهادر حمله به دولت، خود دولت روحاني است. اشتباهات رسانهاي و ناتواني دولت در بهره گيري از فرصتهاي رسانهاي و سازماندهي افكار عموميبراي من كه دولتهارا از اين منظر مطالعه ميكنم اعجابآور است. دولت حتي قادر نيست براي سفرهاي استاني خود پيوست رسانه اي تبليغي مناسبي تدارك ببيند. غلبه نگاه بوروكراتيك و سازماندهي از بالا همه كارهارا به رفع تكليف تبديل كرده است. مقايسه كنيد ميان سفرهاي استاني احمدي نژاد و روحاني. دولت روحاني حتي در سال دوم رياست جمهوري نميتواند بسيج نيروي مناسبي در حد پنج هزار نفرداشته باشد. علت آن است كه برخوردشان اداري است نه سياسي. ببينيد نشست با مطبوعات و صدا و سيما بازتاب خوبي نميدهد، ادامه نميدهند، سفرهاي استاني هم جواب خوبي نميدهد، سعي ميكنند ادامه ندهند؛ بجاي اين كه مشكل را بشناسند و بر طرف كنند دائما عقب نشيني ميكنند. من نميدانم با چه توجيهي روحاني را قانع ميكنند كه اين روند را ادامه دهد؟!
مداخلات دلواپسان در مذاكرات هسته اي را تا چهاندازه متاثر از نگاههاي حزبي و جناحي ميبينيد؟مشكل دولت در نفوذ اجتماعي را با يك برچسب يكپارچه به منتقدان نميتوان حل كرد. اين كار خودفريبي است. دلواپسان ابتدا يك جريان تندرو سياسي بعلاوه جمعي دلواپسان واقعي بودند اما چه شد كه انتقادات دلواپسان در حوزه هسته اي تبديل به موج انتقاد اجتماعي در حوزههاي مختلف بويژه اقتصاد شده است. الان مشكل دولت، دلواپسان هسته اي نيست، مردم نگران وضعيت اقتصاد و زندگي هستند، قولهاي حل مشكلات به مسئله هسته اي و رفع تحريم گره زده شد، از ابتدا اين كار غلط بود به هر حال در اين مورد هم چشمانداز روشني نيست.
اصلاح طلبان انتقادات مخفيشان دارد علني ميشود؛ اصولگرايان معتدل هم صداي انتقاداتشان بلند شده است. مراجع و علما هم انتقادات خود را دارند؛ دولت فكر ميكند با يك جلسه و نشست و برخاست و انتقال يك خبر نسبتا مثبت در حمايت از دولت مشكل حل شد. قطعا اين نيست. ريشههاي ذهني انتقادات بجاي خود باقيست و فردا جوانههاي تازه خواهد زد. به نظر ميرسد كه تصميم گيرندگان در دولت در يك فضاي مجازي غير از فضاي جامعه ما تصميم ميگيرند. آقاي روحاني بايد از اين فضاي مجازي خارج شود و با مسايل، مستقيم و بدون توجيهات و آمارهاي صوري برخورد كند. شكي نيست كه دولت تلاشهاي بسياري براي حل معضلات ميكند ولي ضعف در مديريت اذهان عملا فرصتهارا نيز براي دولت به تهديد تبديل ميكند. من توصيه ميكنم روحاني نيز دلواپس روند فعلي دولت خويش گردد والا اين مسير آينده روشني ندارد. شايد اين سخنان تلخ باشد ولي از سخنان شيريني كه دولت را در لبه پرتگاه محبوبيت قرار ميدهد، دوستانهتر است.
با توجه به برگزاري چند نشست توسط اصلاحطلبان و اصولگرايان تا چه حد دستيابي به اتحاد را ممكن ميدانيد؟ چرا؟اتحاد اصلاح طلبان و اصولگرايان يك شوخي است؛ اين اتحاد نه ممكن است و نه مفيد.
آقاي باهنر در يكي از اظهارات خود مطرح كردهاند كه ما حاضر به ائتلاف با تندروهاهستيم اما با اصلاحطلبان خير. ارزيابيتان از اين اظهار نظر چيست؟ آيا تبعاتي خواهد داشت؟طبيعي است با هنر فكر كند كه اصولگراي تندرو با اصولگراي معتدل فقط تفاوت روش دارد و نه تفاوت مبنايي در اصول باورهاي سياسي. ولي اختلاف اصولگرا و اصلاح طلب از جهاتي مبنايي است. اصولگرایان تندرو نیز از منظر من، بخشی از بدنه جریان اصولگرا و واقعیتی غیرقابلانکارند؛ آنهاچهره مقابل اصلاحطلبان تندرو هستند و اساسا بیش از آنکه گمان کنید که اصولگرایان به تقویت اصولگرایان تندرو میپردازند؛ این اصلاحطلبان تندرو هستند که نیروی لازم برای حرکت تندروهای طرف مقابل را فراهم میکنند. من بارهابه صاحباناندیشه در میان اصلاحطلبان هشدار دادهام که اگر از فعالیت اصولگرایان تندرو ناراحتید راه آن، دادن شعارهای رادیکال نیست بلکه فقط و فقط تندروهای اصلاحطلب را کنترل و فضا را غیررادیکال و نیز عقلانی کنید. نگاه کنید که آشوبهای موسوم به فتنه٨٨ که حرکتی سوپررادیکال بود؛ خوراک چندین سال رادیکالهای طرف مقابل را فراهم آورد. ضمن اينكه اصولگرايان نیاز دارند که رویکردی راایجاد کنند که در بستر آن هماهنگی و همگرایی صورت بگیرد و بتوانند یک مدیریت کارآمدی را به نمایش بگذارند. لذا بهتر است به عقیده من ابتدا از فکر وحدت اصولگرایان بیرون بیایند. زیرا شرایط فعلی واقعا به گونهای نیست که بتوانند بهاین هدف دست یابند. با توجه به اختلافات شدیدی که دراین جریان پیش آمده است، آنهانمیتوانند به سمت یکپارچگی بروند. لذا باید نوعی از هماهنگی یا نهایتا عدم تنازع را در میان خودایجاد کنند.
با شروع سال 94 تقريبا 2 سال از عمر دولت يازدهم خواهد گذشت در سال آينده دولتمردان با چه مشكلات و چالشهاي سياسي روبرو خواهندبود؟ دولت بدست خود، آينده اش را با مذاكرات هستهاي رقم زده است. بايد ديد دولت چگونه با شرايط پسا مذاكرات كنار ميآيد. حال اين شرايط پس از توافق باشد يا پس از عدم توافق.
طبعا نظام و بويژه دولت بايد براي مديريت فضاي سياسي آينده با گزينههاو احتمالات مختلف راه حل داشته باشد. در هر حال به گمانم همچنان اقتصاد مقصد نهايي مسيرهاي حركت دولت است، به عبارتي سرنوشت دولتهارا موفقيت يا عدم موفقيت آنهادر حل مشكلات اقتصادي مردم تعيين ميكند.
خبرنگار: فرهاد كيانفريد