چند سالی هست که بحث عدالت جنسیتی در کشور مطرح و دولتها بستگی به پایگاه رای و حوزه نفوذ خود شعارها و اقداماتی را انجام داده اند.
لذا باید ابتدا تعریفی از عدالت جنسیتی و شاخصه های عدالت ومفاهیم ان داشته، و از ان مهمتر چگونگی نهادینه سازی و اجرایی کردن ان و موانع انجام آن داشته و سپس در خصوص عملیاتی کردن ان اقداماتی را انجام داد.
اصلی ترین هدف عدالت جنسیتی، دستیابی به عدالت میان زنان و مردان برای تضمین رسیدن به توسعه پایدار محسوب می شود. هر چند که این مقوله در نهادهای حقوقی و اجتماعی موضوعی تازه قلمداد می شود و در عرصه تئوریک بسیار مورد توجه قرار گرفته، اما در حوزه های اجرایی آن، به علت عدم زیر ساختهای فرهنگی و پالایش نکردن مبانی آن، با چالش هایی رو به رو بوده که نیازمند تبیینی درست در عرصه گرایش ها و نگرش های متکی بر فرهنگ بومی و ایرانی است.
ابتدا باید تعریف درستی از عدالت جنسیتی ارایه وسپس شباهت ها و تفاوت های آن با مفاهیمی مانند برابری جنسیتی و اختلاف جنسیتی مشخص ، و سپس به عنوان یک راهبرد ملی ، مطرح و بستر های عملیاتی کردن آن در جامعه فراهم گردد. پس از تبیین مفاهیمی همچون عدالت جنسیتی باید به ایجاد زمینه فرهنگی برای پذیرش اجتماعی ان اقدام نمود.
با ورود به هزارهٔ جدید كشورهای جهان خود را ملزم میدانند فضایی خلق كنند كه در آن زندگی بهتر با حذف بیعدالتی بر پایهٔ جنسیت، نژاد، طبقه یا مذهب شكل گیرد. دستیابی بهعدالت جنسیتی تنها با ارتقای مشاركت برابر زنان با مردان در فرایند تصمیمگیریهای مربوط بهتوسعه مسیر نمیشود، بلكه كمك بهزنان و دختران در تشخیص حقوق انسانی خود، كاهش تبعیضهای جنسیتی در دسترسی بهمنابع و كنترل برآن و بهرهگیری از مزایای توسعه است.
عدالت جنسیتی در واقع محور سیاستگذاریها، برنامههای اثرگذار بر مردان و زنان درجامعه است و زمانی محقق میشود كه به این واقعیت پیببریم كه هر سیاستگذاری یا هر برنامهٔ توسعه تنها با محوریت انسان و بهطور متفاوت بر مردان و زنان جامعه اثر میگذارد. گروهی بهدلیل عدم آگاهی میپندارند كه عدالت جنسیتی به معنای یكسان كردن زنان همانند مردان است، در حالی كه بنیان و هدف عدالت جنسیتی بر پایهٔ توانمندسازی و ارتقای مشاركت برابر زن و مرد بهعنوان پیشگامان تغییر در فرایندهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی استوار است. همچنانكه در نشست زنان سراسر جهان در پكن (۱۹۹۵) آمده است "پیشرفت و رسیدن بهعدالت میان زنان و مردان جوهرهٔ اصلی حقوق بشر است." لذا با تعریف ساده تری می توان چنین بیان کرد که: زمانی كه فرصتهای در دسترس برای زنان و مردان جامعه بیشتر شود و زنان و مردان جامعه در كنار هم و با هم برای تغییر در نگرشها، باورها، رفتارها، نفشها و مسوؤلیتها در محیط كار، خانواده، جامعه، و بازار جهانی تلاش كنند تا شاْن انسانی بدور از جنسیت مرد و یا زن بودن حفظ شود و اعتلا یابد.
حال با چنین تعریفی به یک مقدمه برای این نگاه انسانی و بدور از تبیض نیاز داریم تا این عدالت تحقق یافته و زنان به عنوان نیمی از پیکره اجتماعی رشد یافته و در مسیر توسعه همه جانبه قدم بردارند و ان قدمه چیزی نیست مگر توانمند سازی زنان برای ایفای نقش تاریخی خود در جهت توسعه.
توانمندسازی عبارت است از، تغییر بنیادی در نگرش، برداشت ما از مسوؤلیت، تعهد و مشاركت همراه با داشتن شرایط فرهنگی مناسب در جامعه است، لذا تعریف دقیقتر آن است که توانمندسازی عبارت است تبدیل طبیعی قدرت به دانایی و فرهیختگی بدون تلاش در حفظ و تملك قدرت است.
بر اساس تعریف UNDP (برنامه توسعه سازمان ملل متحد)، "توانمندسازی زنان صرفا به معنای بهرهگیری آنها از نتایج حاصل از توسعه نیست، بلکه حضور فعال و مستمر زنان در اجرای فرآیند توسعه را نیز شامل میشود، از توسعه اقتصادی گرفته تا توسعه اجتماعی و سیاسی."
برای نیل به چنین هدفی، تلاش به منظور دستیابی به اهداف زیر از اولویت واهمیت قابل توجهی برخوردار است:
1- ایجاد بسترهای مناسب جهت احساس ارزشمندی و ارتقای اعتماد به نفس در زنان.
2- بسترسازی برای استفاده از فرصتهای شغلی و مدیریتی وگسترش حق دسترسی زنان به فرصتهای اقتصادی و نیز فرصتهای حضور در جایگاههای اجتماعی و سیاسی مختلف
3- افزایش تاثیرگذاری زنان بر جریان تغییرات مختلف اجتماعی، با هدف ایجاد عدالت اجتماعی_اقتصادی در سطح ملی و جهانی
با توجه به تعریف ارائهشده از سوی سازمان ملل، زنان باید به عنوان شهروندان فعال قلمداد شوند که از این امر به یکی از عالیترین سطوح مشارکت؛ یعنی «کنترل شهروندی» نیز تعبیر میشود.
با مرور تحولات و اقدامات انجام شده در این خصوص میتوان گفت :
اقدام معاونت زنان ریاست جمهور در تعیین شاخصه های عدالت جنسیتی گامی موثر در این راستا میباشد اما به نظر میرسد انچه به عنوان پیش نیاز از این اقدام مهمتر است راهکار های عملی و پیاده سازی و برقراری عدالت و نهادینه کردن ان می باشد .و انچه که نباید از نظر دور داشت مساله زیربنایی اقدام و عمل و بستر سازی فرهنگی ان است که یکی از معضلات اساسی و بعضا چالشی خواهدبود. این امر با توجه به سوابق نشاندهنده ان است که دولت و معاونت زنان به تنهایی قادر نخواهند بود که کار را از مرحله نظر به عمل تبدیل نماید .لزوم تقویت سازمان های غیر دولتی و مشارکت دادن انها در این امر از نکات اساسی وضروری است امری که تجربه ان در دیگر کشور ها نشان داده است نهاد های غیر دولتی و فعالیت های انان به خصوص در هزاره جدید بسیار تاثیر گذار می باشد امروزه جایگاه سازمان های غیر دولتی در پیاده سازی و نهادینه کردن بسیاری از امور به خصوص در بحث عدالت جنسیتی بر کسی پوشیده نیست.
زهرا بختیاری صفا
فعال مدنی