چندی پیش یکی از باندهای سرقت منزل در پایتخت شناسایی و دستگیری اعضای آن در دستور کار پلیس قرار گرفت. یکی از این سارقان که توسط پلیس تحت تعقیب بود، خود را از طبقه پنجم آپارتمانش به پایین انداخت و به زندگیاش پایان داد.
فرشید ۲۹ ساله یکی از اعضای این باند سرقت از منزل که به نظر میرسد سردسته باند نیز باشد، گفت: من مغازه آرایشگری داشتم و در کنارش به تتوکاری و ماساژوری مشغول بودم و درآمدم خوب بود.
وی افزود: اوایل امسال بود که به پیشنهاد یکی از دوستان، چند نفر را دورخودمان جمع کردیم و تصمیم به سرقت گرفتیم. همه مان «بچه خوشگل» بودیم و اسم باندمان را هم همین گذاشتیم.
این متهم ادامه داد: شبها به خیابان میزدیم و طبقات اول آپارتمانها را بررسی میکردیم. هر کدام به نظرمان خوب میآمد را انتخاب میکردیم با شکستن در، وارد میشدیم.
فرشید اظهار کرد: برای شکستن در از تالیور، پیش گوشتی و دیلم استفاده میکردیم و خیلی از درها راحت به همین روش تخریب و باز میشد.
این سارق در پاسخ به این سوال که پس از ورود به منزل، کدام قسمت خانه را برای پیدا کردن اموال قیمتی میگشتند، گفت: ما مستقیم به اتاق خوابها میرفتیم، چون بیشتر مردم اموال قیمتی مانند طلا، پول یا حتی گاوصندوق را در اتاق خوابها نگهداری میکنند. در برخی خانهها حتی نیاز به گشتن هم نبود، چون عدهای طلا یا پول هایشان را روی میز جا گذاشته و رفته بودند.
این متهم که در پرونده خود، حمل گاوصندوق نیز دارد، در این باره بیان کرد: ما چهار مرد جوان بودیم که در حین سرقت آدرنالین زیادی در بدنمان ترشح میشد، برای همین زورمان زیاد شده و بارها توانستیم گاوصندوقها را بدزدیم، اما فرصت باز کردن درهایشان را پیدا نکردیم.
وی افزود: برای سرقت بعد از طلا، سکه و پول نقد، اولویت با فرشهای ابریشم یا تلویزیون بود. همه را با خودروی سواری میبردیم و هیچکس هم شک نمیکرد.
فرشید درباره درآمدش از سرقت مدعی شد: من سر دسته نبودم و نیستم. سر دسته همان کسی بود که از پنجره خودش را به پایین انداخت. چند وقت قبل متوجه شده بودم طلاهایی که میدزدد را قایم کرده و بین همه تقسیم نمیکرد. همه اموالی که دزدیدیم قبل از فروش و خرج کردن، دست پلیس افتاد.
این سارق در پاسخ به این سوال که تاکنون به چند خانه دست برد زده اند، گفت: نمیدانم دقیقا چند خانه را زدیم، اما میدانم از خیلی هایشان چیزی نبردیم یا شرایطش را نداشتیم و در مجموع ۱۵ شاکی داریم.
وی افزود: من هیچوقت فکر نمیکردم دستگیر شوم و هیچ ترسی نداشتم به همین دلیل اصلا صورتم را نمیپوشاندم، اما پس از فرار در نزدیکی خانه ام دستگیر شدم.