بیست و هشتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، این روزها در حال برگزاری است و طبیعتا باعث افزایش نگاه رسانههای مختلف به مقوله کتاب و کتابخوانی شده است. این نمایشگاه همواره در طول سالیان اخیر بخصوص در زمان دولت قبلی که مقوله فرهنگ و بخصوص حوزه نشر کتاب، زیر بار بی توجهی و سوء مدیریت فراموش شده بود و نفسهای آخر را می کشید، نمادی بود از حضور کتاب در زندگی مردم؛ و حالا که دولت تدبیر و امید تشکیل شده و خوشبختانه فرهنگ از زیربار فشارها و تضییقات بیرون آمده، باز هم باید بگوییم که متاسفانه روند توجه به مردم تغییری نکرده است و باز هم ده روز برپایی نمایشگاه کتاب ، تنها زمانی است که توجه مردم به کتاب جلب می شود.
در واقع نمایشگاه کتاب دو جنبه مثبت و منفی دارد: مثبت اینکه در ایامی معدود، حواسها معطوف کتاب و کتابخوانی می شود و منفی از این جهت که برگزاری این نمایشگاه و دلخوشی توجه عامه مردم به آن باعث می شود یک سال تمام، مسئولان اقدام قابل توجه دیگری در خصوص وضعیت بحرانی نشر و مطالعه کتاب در کشور نداشته باشند. این واقعیت بسیار گفته شده که متاسفانه سرانه مطالعه در کشور ما بسیار پایین تر از متوسط جهانی است. بنا به آمار رسمی سرانه مطالعه کتاب در ایران کمتر از 20 دقیقه است و این فاجعهای فرهنگی است که البته هیچ اقدام قابل ذکری برای رفع این معضل صورت نگرفته است. این موضوع را به راحتی میتوان از تیراژ کتابها هم فهمید. به عبارت دقیقتر، وقتی تیراژ کتاب در ایران به هزار یا پانصد نسخه میرسد معلوم است که سرانه مطالعه کتاب، حتی از آنچه اعلام شده هم کمتر است. ضمن اینکه به نظر می رسد در سالهای اخیر با توسعه شبکه های مجازی روز به روز از آمار مطالعه کم و کمتر می شود و اگر چیزی هم خوانده می شود، مطالب غیرجدی و کم بهایی است که در گروه های متعدد در شبکه های مجازی منتشر می شود.
شاید در این خصوص گفته شود که بعضی کتابها در این سالها به چاپهای متعدد رسیده است (که حرف درستی است) اما گاهی عدم تحلیل درست از این موضوع ما را به نتیجه اشتباه میکشاند.باید توجه داشت که در وهله اول تیراژ کتابهای مرجع مورد تحلیل قرار گیرد و براساس آن میزان تاثیرگذاری و ارزشمندی افزایش تیراژها مشخص شود، نه اینکه کتابهای کمک آموزشی و خاطره و رمانهای عاشقانه(با میزان ارزشهای مختلف) را در کنار هم قرار داده و نتیجهای عجیب بگیریم، در حالی که واقعیت چیزی جز این است.اتفاقا نگاهی به غرفه های پیرامونی نمایشگاه کتاب هم نشان می دهد که بسیاری از مراجعه کنندگان به این نمایشگاه ، دنبال کتابهای مرجع نیستند و غرفه های کمک آموزشی و حاشیه ای گاهی بسیار شلوغتر از غرفه های مربوط به کتابهای تخصصی و مرجع است.
در چنین وضعیتی، برگزاری نمایشگاه و تبلیغات پیرامون آن، موجب میشود همچنان که بیان شد همه اتفاقات مهم در حوزه کتاب در یک سال فقط و فقط به همین نمایشگاه محدود شده است و با بزرگنمایی دستاوردهای این نمایشگاه، دیگر هیچ اتفاقی در این حوزه نمیافتد. ضمن اینکه هر تصمیمگیری و سیاست گذاری در این حوزه باید از طرف متخصصان این حوزه صورت گیرد که در دولت قبلی بسیاری از آنها به حاشیه رفته اند و دولت باید بیش از پیش به دنبال دلجویی از آنان و بازگرداندن آنها به فضای فرهنگی کشور باشد؛ زیرا در غیر این صورت اگر هم قرار باشد تصمیمی گرفته شود، امید چندانی به تاثیرگذاری آن نیست.
به این ترتیب باید این هشدار را برای چندمین بار داد که نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران اگرچه اتفاق فرهنگی مبارکی است اما اتفاق بزرگی نیست، بلکه تنها اتفاق در این حوزه است و ادامه چنین روندی نمیتواند مشکلات حوزه نشر را به طور کامل حل کند.