سرویس تاریخ «انتخاب»؛ خواب درستی که نبودیم. به هر حال بین هفت و هشت بیدار شدیم و رفتم به حجره [کوپه] مادام علیقلیخان با هم رفتیم به واگن رستوران شیرقهوه با کره خوردیم و پول آنکه با انعام چهارده فرانک شد برای همه که پنج نفر بودیم من دادم و برگشتیم به واگن و تحتالقلیان [صبحانه] را به زادراه [توشه راه] مادام تکمیل کردیم و قدری کتاب خواندم. قدری صحبت کردیم تا وقت ناهار شد. ناهار هم به زادراه مادام برگذار [برگزار] شد.
از لیون شبانه گذشته بودیم. از آوینییون و مارسیل قبل از ظهر گذشتیم و ساعت چهار به نیس رسیدیم، اما یک ساعت در حرکت تأخیر شده بود. به هر حال این راه را بیست ساعته پیمودیم.
قبل از رسیدن به مارسیل غالبا دریا پیدا بود و راهآهن از کنار ساحل میگذرد و هرچه پیش میرفتیم باصفاتر میشد. غالبا شبیه به راه رشت و انزلی بود. حضرات میگفتند شبیه به کالیفرنی است و خیلی خوششان آمده بود. ناحیه کوهستانی هم هست و بسیاری جاها برای عبور راهآهن را شکافته یا تونل ساختهاند. درخت مرکبات و نخل و غیره فراوان، درخت هلو و بعضی دیگر شکوفه کرده بودند. هوا هم صاف و آفتاب خوبی بود. باری به کلی عالم دیگری غیر از پاریس و نواحی شمالی است.
از ترن که پیاده شدیم به هوتل اُکُنر که به مادام علیقلیخان نشانی داده بودند رفتیم و اطاق گرفتیم، اما چون شیبانی میبایست با ترن دیگر بیاید برگشتیم به گار [ایستگاه] که او را هدایت کنیم. این یکی ترن در صورتی که نیم ساعت بعد میبایست بیاید دو ساعت و نیم بعد آمد. خیلی از انتظار خسته شدیم تا آمد و شیبانی را بردیم و زودتر یعنی هفت و ربع در هوتل شام خوردیم. حضرات رفتند خوابیدند. من و شیبانی برای پیدا کردن رفقای ایرانی و همچنین گردش بیرون رفتیم و به کازینو که کنار دریا بلکه توی دریا ساخته شده رفتیم و قهوه خوردیم و کسی را پیدا نکرده و برگشتیم و چون خسته بودیم زودتر خوابیدیم.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۰۸-۳۰۹.