به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از دنیای اقتصاد، براساس برآورد شبکه تحقیقات علوم اجتماعی، یادگیری شصت و پنج درصد افراد بهصورت بصری است و جای تعجب نیست که یکی از راهکارهای مورد استفاده شرکتها برای جذب و حفظ مشتری، داستان نویسی بصری است.
اما چرا تا این اندازه به حس بینایی خود وابستهایم؟ میتوانیم قدردان نیاکانمان باشیم که دویست هزارسال پیش میزیستند. زندهماندن اصلیترین انگیزه محرک آنها بود، چون اگر در جستوجوی غذا یا در حال فرار از حمله خرس بودند، لازم بود که بتوانند اطلاعات بصری را خیلی سریع و موثر پردازش کنند. به گفته یکی از استادان چشم پزشکی، «بیش از پنجاه درصد از کورتکس یا همان قشر سطح مغز به پردازش اطلاعات بصری اختصاص یافته است.»
این موضوع را به این واقعیت پیوند میدهیم که گستره توجه ما در حال کاهش است. متوسط گستره توجه برای متولدان نسل هزاره سیزده ثانیه برآورد شده بود. درحالی که برای این نسل کمتر از هشت ثانیه است. این مدت برای درک آنچه دیده شده زمان کوتاهی است. عناصر بصری اطلاعات را با سرعت بیشتری منتقل میکنند. بهدلیل حجم زیاد اطلاعات مورد استفاده برای رقابت، انتقال سریع و موثر پیام، حیاتی است.
پاسخ به این پرسش به یک موضوع برمیگردد: احساس.
به تمام لحظات واقعا شفاف زندگی خود فکر کنید. مانند یک موفقیت تحصیلی یا شغلی یا ازدواج و تولد فرزندتان. همه اینها یک نکته اصلی مشترک دارند؛ احساسات. کارهایی که در فروشگاههای مواد غذایی انجام دادهاید بهخاطر نمیآورید، ولی ممکن است گمشدن کیف پولتان را فراموش نکنید.
بهطور کلی اعتقاد براین است که احساسات اساس هشتاد درصد از تصمیمات روزانه افراد است. با این حال براساس گزارشی از موسسه دلویت (Deloitte)، بهجز آنچه در بازاریابی صورت میگیرد، شمار اندکی از سازمانها به اندازه کافی و به شکل برنامهریزی شده درباره چگونگی و زمان تاثیراحساسات بر ارتباط و وفاداری مشتریان به برند کار میکنند. احساسات سبب افزایش دلبستگی و ارتباطات احساسی منجر به وفاداری به برند میشود.
هنگامی که فیلم یا عکسی را به اشتراک میگذاریم، درحال به اشتراکگذاردن واکنش احساسی نیز هستیم.
به گفته یکی از متخصصان شرکت گوگل، «جذابیت احساسی و محرکهای اصلی کشف، مشاهده، به اشتراکگذاری و ایجاد ویدئو، تصاویر و محتوای بصری آنلاین را درک کنید... وقتی ویدئو با تصویری را به اشتراک میگذاریم، تنها یک شی را با دیگران شریک نشدهایم، بلکه واکنش احساسی ناشی از آن تصویر یا ویدئو را به اشتراک گذاشتهایم.»
فقط طی یک روز هفتصد و بیست هزار ساعت محتوای ویدئویی جدید در یوتیوب (Youtube) بارگذاری میشود، ۲/ ۴ میلیارد تصویر در اینستاگرام (Instagram) لایک میخورد و سیصد و پنجاهمیلیون عکس در فیسبوک (Facebook) درج میشود. ما در دورانی بصری زندگی میکنیم و مهم است که برندها از این فرصت نهایت استفاده را ببرند. براساس آمارهای ارائه شده، دویست میلیون کاربر اینستاگرام روزانه دستکم از یک نمایه تجاری بازدید میکنند و ۶۲ درصد از مردم میگویند که پس از دیدن یک برند در استوریها به آن برند یا محصول (خدمت) ذیربط آن علاقهمندتر شدهاند.
توییتهای دارای تصاویر متوسط صدو پنجاه درصد بیشتر بازدید شدهاند. هشتاد و نه درصد بیشتر در فهرست علاقهمندیها جای گرفتهاند و بیش از ۱۸درصد دلبستگی ایجاد کردهاند.
در مطالعهای که روی بیش از یک میلیون مقاله انجام شده، مشاهده شد که مقالاتی که پس از هر هفتاد و پنج تا صد واژه، تصویر دارند، دوبرابر بیشتر از دیگر مقالهها به اشتراک گذاشته میشوند.
استراتژی بصری موثر، انتقال دقیق پیام شرکت، ایجاد تجسم درستی از برند در ذهن (مخاطب) و برقراری ارتباط موثر با مخاطبان را تضمین میکند. اصل بر سازگاری است. برای مشهور شدن برند، عناصر بصری باید با پیام برند سازگار و همسو باشند.
* پالت رنگ
* انتخاب فونتها (نوع قلم)
* سبک تصویرگری
* سبک اینفوگراف (اطلاع نگاشت)
* تصاویر
این موارد باید شخصیت، پیام، هویت و ارزشهای کلی برند را منعکس کنند.
بازاریابان و رهبران برند براین باورند که اگر برند همیشه به شیوهای سازگار ارائه شود، میتوان تخمین زد که درآمد تا ۳۳ درصد افزایش یابد، رقمی چشمگیر.
استراتژی بصری مناسب، تضمین میکند که هرگز محتوای بصری که برند یا پیام را به درستی نشان ندهد را پدید نمیآوریم و جایگاه تمام کمپینهایی که راهاندازی میشوند، بهگونهای استراتژیک تعیین میشود که دستیابی به اهداف خاص را میسر میسازند.