گاهی آدم دلش می خواهد از گذشته ببرد و جدا شود، گویی روزهایی اصلا نبوده و نیامده و نرفته، اما مگر می شود؟! کافی است یک اتفاق، خبر یا سخن، تلنگری به ذهن آدم بزند و همه آن روزها در ذهن تداعی شود. ماجرا ما و هشت سال سوء مدیریت و ویرانی دوران احمدی نژاد هم همین طور است. راستش را بخواهید از روزی که دولت احمدی نژاد به تاریخ پیوست، خیلی از ایرانیها يک نفس راحت کشیدند و از خدا خواستند نه دیگر آن جور روزها را ببینند و نه دیگر یادشان بیاید که هشت سال در چه شرایطی و با چه دولتمردانی، عمر خود را تلف کردند ... حالا اگر چه دیگر آن روزها و آن آدمها در راس کار نیستند و دارند یکی یکی برای نوشیدن آب خنک تشریف می برند، اما رویم به دیوار، گلاب به روی ماه همه تان، کارهایشان و مدیریتشان فراموش نشدنی است.
معاون شرکت پشتیبانی امور دام گفته:«قبل از آغاز ماه رمضان حدود 33 هزار تن گوشت قرمز و گوشت مرغ منجمد دولتی به استانهای کشور ارسال شد که البته در هر استان ذخایر قابل توجهی نیز از این محصولات وجود داشت اما به دلیل پایین بودن قیمت گوشت قرمز و گوشت مرغ در بازار ماه رمضان، مردم استقبال چندانی از مرغ و گوشت منجمد دولتی نداشتند» و همین کافی بود تا دوباره یادمان بیاید که در دوران دولت احمدی نژاد قیمت مرغ چنان بالا رفته برده شده بود (!) که مردم برای همین مرغ منجمد باید می رفتند و چند ساعت در صف می ایستادند و با نشان دادن کارت ملی، حداکثر سه مرغ می خریدند و با یادکرد خیلی ویژه از همه آن دولتمردان در طول صف و بعد از آن ، به خانه برمی گشتند! تازه آنوقت باید می آمدند و از این طرف و آن طرف به نقل از احمدی نژاد می شنیدند که در محله ما هیچ چیز گران نشده و همه چیز به اندازه کافی هست و اینها همه شایعه و بازی سیاسی است!
... واقعا یادآوری آن روزها هم سخت است . راستی ما چطور آن روزها را گذارندیم و هنوز سالم هستیم؟!