روزنامه تجارت- علیرضا تاجریان ؛ با این ماموریت به دستگاه دیپلماسی کشور، تیم مذاکره کننده هستهای ایران در دولت روحانی دستخوش تغییر اساسی شد و روند مذاکرات نیز تغییر یافت. با توجه به نقش موثر رسانهها در سیاست خارجی، در دور جدید مذاکرات هستهای ایران با گروه 1+5 در دولت روحانی، دیپلماتهای کشورمان "دیپلماسی رسانهای" را در کنار دیپلماسی سیاسی برای ادامه مذاکرات هستهای دنبال کردند و مرکز "دیپلماسی عمومیو رسانهای" وزارت خارجه همکاری خود با رسانهها به عنوان "مجاری دیپلماتیک" را برای ادامه مذاکرات هستهای بیشتر کرد و روند مذاکرات هستهای ایران با غرب را تغییر داد. بنابراین مسئله اصلی این است فعال شدن "دیپلماسی رسانهای" وزارت خارجه و حضور رسانهها و خبرنگاران داخلی و خارجی در مذاکرات چه تاثیری در روند گفت و گوهای هستهای گذاشت و به دیپلماتهای کشورمان برای انجام مذاکرات و کسب امتیاز در توافق هستهای کمک کرد؟ نوشتار حاضر در پی پاسخ بهاین سئوال است؛ چگونه دیپلماسی رسانهای بر روابط ایران و آمریکا در موضوع پرونده هستهای تاثیر گذاشت و روند مذاکرات هستهای را تغییر داد؟
مقدمه:
امروزه رسانهها نقش اجتناب ناپذیری در پیش برد برنامههای دولتها بر عهده دارند و با ایجاد فضای رسانهای برای شکل دهی به افکار عمومیو هدایت تصمیمات در بستر مطلوب، همواره مورد توجه دولتها بودهاند. به طوری که دولتها به ياری رسانهها از قدرت بی نظیری در عرصه داخلی و خارجی برخودار شدهاند که از آنها به عنوان مهمترین منابع قدرت یاد میشود و دولتمردان با در اختیار داشتن رسانهها عملاً کلیه اهداف و برنامههای خود را طراحی و اجرا مینمایند. از این منظر تسلط دولتها بر رسانهها قدرت فوق العادهای را در اختیار هر یک از بازیگران صحنه بین المللی قرار میدهد که به واسطهاین قدرت میتوانند به تغییر باورها، نگرشهای جمعی و یا شکل دهی به افکار عمومیدر راستای سیاستهای کلی دولتها اقدام نمایند. در این میان ديپلماسي رسانهاي بعنوان يكي از مهمترين ابزارهاي مبادلات سياسي و تعامل بين كشورها در سطح جهانی مطرح میشود که بخش مهمیاز ديپلماسي عمومي كشورهاي قدرتمند جهاني را به خود اختصاص داده است چرا که فناوریهای نوين ارتباطات و اطلاعات باعث شده، گستره ديپلماسي و سياست خارجي به روزنامهها، خبرگزاریها، شبكههاي تلويزيوني ماهوارهای و... كشانده شود و پيشبرد سياست خارجي و ديپلماسي بيش از هر چیز به ميزان تأثيرگذاري پیامهای پنهان و آشکار موجود در تولیدات رسانهاي وابسته باشد. حتی این عامل باعث شده تا سياستمداران پیش از هر عمل سياسي به سنجش افکار عمومیدر سطح جهانی و تلاش جهت جلب افكار عمومي بپردازند. اين پژوهش درصدد است نقش دیپلماسی رسانه در روند مذاکرات هستهای و تحولآفريني در عرصه معادلات جهاني در حوزه برنامه صلح آمیز هستهای ایران را بررسی کند. برای این منظور در ابتدا تعاریفی از دیپلماسی، دیپلماسی رسانهای ارائه خواهد شد و در ادامه به جایگاه دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی، مدلهای تعامل رسانه و سیاست خارجی و مبانی نظری رابطه رسانهها و سیاست خارجی مورد بررسی قرار خواهد گرفت، سپس به تاریخچه مذاکرات هستهای در دولت روحانی اشاره خواهد شد و در پایان به نقش دیپلماسی رسانهای در مذاکرات هستهای خواهیم پرداخت.
تعریف دیپلماسی
«ديپلماسي، شيوهاي براي تنظيم و رسيدن به اهداف سياست خارجي است. در اين زمينه، كار اصلي ديپلماتها، ارائه اطلاعات و مذاكره است.» (کریستودولیس، 2005) براي اينكه ديپلماتها اطلاعاتي را ارائه كنند، بايد ابتدا اطلاعات گردآوري شود. ديپلماسي به شدت به روشهاي مختلف ارتباطي و اطلاعاتي وابسته است و هرگونه پيشرفتي در ارتباطات يا هر نوع پيشرفت در فنآوري كه ارتباطات را تقويت و بهتر ميكند، بيگمان بر ديپلماسي اثر ميگذارد.
دیپلماسی رسانهای
در تعریفی ساده میتوان دیپلماسی رسانهای را هرگونه استفاده از رسانهها در جهت پیشبرد اهداف سیاست خارجی تعریف کرد اما در تعریفی دقیقتر، کارشناسان معتقدند ؛ دیپلماسی رسانهای شامل استفاده از رسانهها توسط رهبران به منظور بیان منافع در مذاکرات، اعتماد سازی و بسیج حمایت عمومیاز توافقات میباشد (گیلبا، 1388) با این تعریف میتوان دیپلماسی رسانهای را مهمترین ابزار ونیز ؛ هنر ايجاد ارتباط ميان كشورها، حل و فصل اختلافات محيط بينالملل و اقناع جوامع ديگر از طريق رسانههاي جهاني دانست (تیلور،83:1997). البته تعاریف دیگری نیز در این حوزه صورت گرفته از جمله آنکه برخی کارشناسان معتقدند ؛ ديپلماسي رسانهاي يعني كاربرد رسانهها به طور ويژه در ترقي و روانسازي سياست خارجي (گیلبا، 2002). همچنین مولانا، ديپلماسي رسانهاي را كانال تأثيرگذاري رسانههاي جهاني نوين بر مذاكرات و تصميمگيريهاي سياست خارجي ميداند (لاو،254:2005)
دیپلماسی رسانهای «عبارت است از استفاده از رسانهها برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک، تأمین منافع، تکمیل و ارتقای سیاست خارجی.» (اسماعیلی، 1388)
با تغییر در ماهیت « قدرت » وبرجسته شدن ابعاد « قدرت نرم » در مناسبات بین دولتها، نقش رسانهها در پیگیری استراتژی دولتها بسیار برجسته شده و هم اکنون کشورها برای رسیدن به اهداف خود در عرصه بین الملل بخش مهمیاز توان خود را بر روی رسانهها متمرکز میکنند و زبدهترین مدیران و بهترین نیروها را بر این مسند میگمارند و سعی میکنند مطالبات و نیازهای خود را از طریق رسانهها مطرح و در مقابل، تهدیدها و چالشها را نیز از همین طریق بر طرف سازند ( بزرگمهری،246:1389).
جایگاه دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی
به طورکلی دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق میپذیرد:
الف- با مدیریت سازمانهای دیپلماتیک رسمیکشور؛
ب- به صورت خودجوش توسط خود رسانهها و مطبوعات و در راستای سیاست کلان کشور.
در شیوه نخست، دولتها اقدام به تاسیس رسانههای ویژه دیپلماسی میکنند یا این که رسانههای موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاستهای خارجی خود موظف میکنند. تأسیس رادیوهای مرزی مانند صدای آمریکا و بی بی سی از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزههای خارجی به منویات خود دست مییابند. در این شیوه برنامه ریزی دستگاه حاکمه برای هماهنگی تمامیبخشها با رسانهها ضروری است و در صورت عدم برنامهریزی شکست آن قطعی خواهد بود. اوج دیپلماسی رسانهای مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است ولی ریشه تاریخی آن به جنگ جهانی اول بر میگردد. در آن زمان بانی هدایت رسانهها در امر دیپلماسی آمریکا در جنگ اول جهانی، ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیتهای به نام کمیته کریل را برای هماهنگی بین وزارت دفاع وامور خارجه با رسانههای وقت تاسیس کرد. شیوه دوم همگامیو همراهی رسانهها با اهداف و سیاستهای خارجی کشور متبوع شان است. در این شیوه هر چند که رسانهها دستورات خاصی را از طرف حکومت دریافت نمیکنند ولی به علت بلوغ حرفهای در جهت سیاستهای کلان نظام خود در سطح جهان عمل میکنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تأثیر گذاری آنها بیشتر است.
مدلهای تعامل رسانه و دیپلماسی
در حالت کلی تعامل میان رسانهها و سیاست خارجی را میتوان در قالب سه مدل بررسی و تبیین کرد. در مدل اول رسانه با رصد کردن اوضاع سیاسی منطقه و از طریق ارتباط نزدیک با محیط سیاسی، نکاتی را که باید دستگاه دیپلماسی کشور نسبت به آنها حساسیت داشتها واکنش خاصی را نشان دهد بررسی میکند و در اختیار مدیریت سیاسی کشور قرار میدهد.
مدل اول تعامل رسانه و دیپلماسی
در این مدل، دستگاه دیپلماسی، معادلات و مراودات سیاسی خود را با ملحوظات رسانه تنظیم و تدوین میکند. در اینجا ذکر این نکته ضروری است که رسانهای قابلیت مطرح شدن در این مدل را دارد که به لحاظ اشراف و تسلط بر شرایط، برابر و یا حتی چند قدم جلوتر از دستگاه دیپلماسی حرکت کند. به عبارت سادهتر اینجاست که متفکرین و اندیشمندان مستقر در حوزه رسانه، اهمیت خود را به اثبات میرسانند. بدیهی است رسانهای که از نیروهای خلاق و تحلیلگر خالی باشد توانایی ایفای چنین نقشی را ندارد و در این گونه موارد دستگاه دیپلماسی نیز برای دریافت نظرات و پیشنهادهای رسانه، تلاشی را مبذول نمیدارد و در تصمیمگیریهای سیاسی و بینالمللی صرفاً به منابع محدود و قابل دسترسی خود مراجعه میکند. در حال حاضر رسانههایی همچون BBC، fox news , CNN همین عملکرد را از خود نشان میدهند و تقریباً به صورت منابع اصلی برای تصمیمگیران عرصه سیاسی خارجی محسوب میشوند. در مدل دوم ارائه طریق و راهنمایی، مسیر برعکس را طی میکند، یعنی این دستگاه سیاست خارجی است که به رسانه جهت میدهد و از رسانه میخواهد در جهت تأمین امنیت ملی مواردی را لحاظ کند. در این مدل وزارت خارجه پس از بررسیهای انجام شده و بر طبق سیاستهای کلان حاکم بر کشور از رسانه میخواهد که در دروازهبانی خبر و پخش برنامههای برونمرزی به مطالب موردنظر آنها توجه کند.
مدل دوم تعامل رسانه و دیپلماسی
در این مدل نیاز چندانی به وجود متفکرین و صاحبنظران قدرتمند سیاسی در رسانه نیست و رسانه تنها مجری منویات دستگاه دیپلماسی است. شاید بتوان نظامهای دیکتاتور را از مصرفکنندگان این مدل دانست، زیرا استبداد موجود در این سیستمها خلاقیت و رشد فکری انسانها را به حداقل میرساند و رسانه نیز تنها آنچه را که دیکته میکنند، تکرار میکند. در مدل سوم نوعی از تعامل دوسویه میان رسانه و دستگاه سیاست خارجی متصور میشود. علت اینکه در این جا عبارت دستگاه سیاست خارجی استفاده میشود به این دلیل است که در کشورهای مختلف دنیا سیاست خارجی مصادر مختلفی دارد و تنها منحصر به وزارت امور خارجه نیست و منابعی همچون شورای روابط خارجی، شورای امنیت ملی، پارلمان، کنگره و... ممکن است در صدر تصمیمگیرندگان خارجی قرار گیرند. به عبارت دیگر رسانه و دستگاه خارجی به صورت ارگانیگ و سیستماتیک با یکدیگر در تعامل دائماند و نتایج بررسیها و تحلیلهای خود را با یکدیگر تبادل میکنند و نهایتاً وحدت هدف و در صورت نیاز یک وحدت رویه برای آنها به وجود میآید.
مدل سوم تعامل رسانه و دیپلماسی
آنچه در این مدل اهمیت دارد همسویی رسانه و دستگاه سیاست خارجی است و هر دو همچون دو بازوی بدن حرکت میکنند و از یک مغز فرمان میپذیرند. امروزه در بیشتر کشورها این مدل مورد استفاده قرار میگیرد و دولتها از حداکثر ظرفیت رسانهای برای دیپلماسی خود بهره میبرند. به عبارت بهتر، حرکت در شاهراههای پرترافیک و خطرناک بینالملل بدون بهرهمندی از خدمات رسانه، امکانپذیر نیست و در صورت بیدقتی در استفاده از این پتانسیل قدرتمند، کشورها بایکوت و دچار انزوای سیاسی و بینالمللی میشوند.
مبانی نظری رابطه رسانهها و سیاست خارجی
نظریههای مربوط به تأثیر رسانهها بر سیاست خارجی در دو جهت عمده تکامل یافتهاند؛ نخست آنکه، این نظریهها از اعتقاد به اثر زیاد رسانهها بر مخاطبان به اثرات محدود تغییر موضع دادهاند. دوم آنکه، به جای تلقی مخاطب به عنوان منفعل، به فعال بودن مخاطب در دریافت و تفسیر پیام رسانهها اشاره کردهاند. در ارتباطات سیاسی، علاوه بر پذیرش این دو نظر به توسعه دیدگاههای نظری برای توضیح رابطه رسانههای خبری و سیاست پرداختهاند. با این وجود، این نظریه گاه رسانهها را تأثیرگذار دانسته (نظریه سی. ان. ان) و گاه از تأثیر سیاست بر رسانهها (نظریه تولید موافقت، نظریه نخبگان و نظریه تعاملی نخبگان و رسانهها) سخن به میان آورده است و این در حالی است که امروزه تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریریه روزنامهها، شبکههای اینترنتی، تلویزیونها و رادیوهای جهانی کشانده است.
در این رابطه به بررسی نظریههای مطرح میپردازیم.
الف- تأثیر رسانه بر سیاست (نظریه سی. ان. ان)
در این نظریه، رسانهها نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت را بازی کردهاند. این نظریه معتقد است که رسانههای خبری میتوانند در مواقع رخداد فجایع و بحرانهای انسانی، حکومت را تکان دهند و در جهت مداخله در این بحرانها به حرکت وا دارد. به عنوان مثال پوشش خبری سرکوب اعتراض دانشجویان در میدان تیان آن من پکن توسط حکومت چین در سال 1989، که توسط سی. ان. ان انجام گرفت موید این نظریه میباشد. رسانهها با دفاع از سیاست خارجی و با ارزشگذاری و ارزشسازی، القاء پیام و برجستهسازی، نسبت به مشروعیتبخشی به سیاستهای حکومتی و رساندن پیامهای دستاندرکاران دیپلماسی کشورها به افکار عمومیجهانی، نقش توجیهگر دولت را در عرصه سیاست خارجی ایفا مینمایند. در این نقش آنها اشاعهدهنده فرهنگ، عقاید، آراء و تبلیغکنندهایدئولوژی و ایدههای سیاست خارجی کشورها هستند. با این وجود به نظر میرسد که مطرح شدن این نظریه در سالهای اخیر و به ویژه توانایی آن در تأثیرگذاری بر سیاستهای دفاعی و خارجی، توجه سیاستمداران، مقامهای حکومتی، ژورنالیستها و اندیشمندان را به خود جلب کرده است. این جذابیت بیشتر ریشه در نقش رسانهها به عنوان مهمترین واسطه قدرت در سیاست دارد.
ب- تأثیر سیاست بر رسانه
این نظریه خود دارای ابعادی است که به شرح هر یک میپردازیم:
1- نظریه تولید موافقت
در این نظریه، رسانههای خبری به جای آنکه بر سیاست تأثیر بگذارند و یا به انتقاد از حوزه قدرت بپردازند، پوشش خبری خود را به گونهای سامان میدهند که برای تصمیمات سیاسی، موافقت مخاطبان (توده مردم) را جلب کنند. بررسیها نشان میدهند که پوشش خبری رسانههای آمریکا طی دورههای بحرانی به گونهای بوده است که نه تنها در جهت نقد سیاستهای رسمیحکومت نبوده است، بلکه به تولید موافقت برای آن سیاست پرداختهاند. مانند پوشش خبری فعالیتهای هستهای ایران، حمله نظامیبه عراق و افغانستان از جمله مواردی است که میتوان برای این نظریه برشمرد.
2- نظریه تولید موافقت برای مقامات اجرایی
این نظریه بیانگر آن است که چگونه رسانههای خبری در نحوه پوشش خبری خود به گونهای عمل میکنند که از تصمیمات مقامات اجرایی کشور حمایت کنند. اگر حادثه موردنظر مربوط به مقامات اجرایی کشور نباشد طور دیگری با آن برخورد خواهد شد. به عنوان مثال میتوان از کشتار مردم عراق نام برد که رسانههای آمریکا آن را به صورت محدود پوشش میدادند. ولی در حوادث پس از انتخابات سال 88 در ایران به شدت به پوشش خبری تمامیابعاد میپرداختند. زیرا در مورد اول مسئله مربوط به مقامات اجرایی آمریکا بود ولی در مورد دوم مسئله به مقامات ایران مربوط بوده است.
3- نظریه تولید موافقت برای نخبگان
مطابق این نظریه باید دو اصطلاح در نظریه تولید موافقت مقامات اجرایی انجام داد و آن را تعدیل کرد:
1. رسانههای خبری تنها به تولید موافقت برای مقامات اجرایی کشور نمیپردازند، بلکه به تولید موافقت برای نخبگان شامل مقامات اجرایی و غیراجرایی نیز میپردازند.
2. تحت برخی شرایط، رسانهها نه تنها به تولید موافقت نمیپردازند، بلکه صبغهی انتقادی نیز به خود میگیرند.
به نظر بعضی از پژوهشگران در شرایط مختلف سیاسی، عملکرد و تأثیر رسانههای خبری متفاوت خواهد بود. آنان سه وضعیت را در این خصوص ترسیم میکنند که عبارتند از:
الف- وفاق کامل بین نخبگان
ب- عدم وفاق بین نخبگان
ج- انحراف و انتقاد از سیاست
در وضعیت «الف» هنگامیکه نوعی وفاق نسبی بین نخبگان درباره مسائل مهم سیاسی وجود دارد، پوشش رسانههای خبری در جهت تولید موافقت برای تصمیمات آنها خواهد بود. در وضعیت «ب» هنگامیکه بین سیاستمداران و نخبگان بر سر یک مسئله سیاسی اختلافنظر وجود دارد، آنگاه رسانههای خبری میتوانند به انتقاد بپردازند و بر سیاست تأثیر بگذارند. به عنوان مثال جنایت اسفبار زندان ابوغریب هنگامیبر ملا شد و رسانههای خبری به انتقاد از آن پرداختند که بوش مخالفانی در میان اعضای کنگره پیدا کرد، زیرا عدهای با نزدیک شدن به پایان دوره اول ریاست جمهوری بوش درصدد انتقاد از وی بودند. در وضعیت «ج» رسانهها میتوانند به رغم وفاق نسبی نخبگان سیاسی، به انتقاد بپردازند و از نظر و مواضع سیاسی نخبگان انحراف جویند. در چنین شرایطی رسانهها میتوانند به عنوان رکن چهارم دموکراسی عمل کنند.
3. نظریه تعاملی رسانهها و قدرت
این نظریه معتقد است که باید جریانی دوسویه میان پوشش رسانههای خبری و قدرت سیاسی شکل بگیرد. در واقع نظریه تولید موافقت، نظریهای یک جانبه است و به تعامل و دوجانبه بودن رابطه رسانههای خبری و سیاست توجه ندارد. با این حال، این تأثیرپذیری کاملاً انفعالی نیست زیرا کار رسانهها صرفاً انعکاس آینهوار وقایع نیست، بلکه حقیقت آن است که رسانهها با تأثیرپذیری از یکی از طرفین، از طریق نوعی قالبدهی، واقعیت را بازسازی میکنند و به مخاطبان خود ارائه میکنند. در واقع رسانهها به طرزی به روایت واقعیت میپردازند که با انعکاس آینهوار آن متفاوت است. از سوی دیگر، باید به يک مسئله مهم پرداخت و آن عدم قطعیت سیاستهاست. به بیان دیگر، سیاستهای یک حکومت همیشه روشن و قطعی نیست و در این هنگام رسانهها میتوانند نقش جدیتری داشته باشند و سیاستها به قدر کافی از صراحت و قطعیت برخوردار باشند، باید منتظر تأثیرپذیری رسانهها از نخبگان باشیم. اما هنگامیکه بین نخبگان، وفاق وجود ندارد و سیاستها هم از صراحت و قطعیت کافی برخوردار نیست امکان تأثیرگذاری رسانهها بر سیاستمداران بیشتر خواهد بود.
تاثیر دیپلماسی توئیتری در مذاکرات هستهای
در اردیبهشت ماه سال گذشته شبکه خبری ان.بی.سی در گزارشی باعنوان «دیپلماسی توئیتری» به بررسی روند مذاکرات هستهای در دولت روحانی پرداخت و در این مستند 6 قسمته، بخشهایی از مصاحبههای اختصاصی خود با حسن روحانی و محمدجواد ظریف را منتشر کرد.این گزارش معتقد است دو عامل مذاکرات محرمانه در سطح مقامات رده بالا میان ایران و آمریکا و استفاده از شبکههای اجتماعی، سبب شده تا دو کشور از آستانه جنگ به میز مذاکره برگردند. این شبکه آمریکایی انتخاب محمدجواد ظریف به عنوان وزیر خارجهایران را پیام مثبتی برای غرب میداند چرا که ظریف چهرهاشنایی برای غربیها است، خصوصا آن که او نیمیاز زندگیاش را در آمریکا گذرانده است. ان.بی.سی، آغاز جریان جدید سیاست خارجی ایران را پیام ظریف در شبکه توئیتر در 4 سپتامبر سال گذشته (13 شهریور 1392) مبنی بر تبریک سال جدید یهودیان، پیام دختر نانسی پلوسی سناتور آمریکایی به ظریف و سپس پاسخ متقابل ظریف میداند. ان.بی.سی این ماجرا را آغاز دیپلماسی توئیتری ایران در دوره دولت روحانی عنوان کرده است.
نتیجه گیری:
بسیاری از کارشناسان رسانه و تحلیلگران سیاسی معتقدند یکی از عواملی کهایران و آمریکا را از آستانه جنگ به میز مذاکرات کشاند، استفاده از دیپلماسی رسانهای در حل پرونده هستهای ایران بود که با مذاکرات محرمانهایران و آمریکا آغاز گردید و مذاکرات هستهای وارد فاز جدید گردید. وزارت امور خارجه خارجهایران پس از بر عهده گرفتن مسئولیت پرونده مذاکرات هستهای، بخش دیپلماسی رسانهای خود را با توجه به جایگاه رسانهها به عنوان ابزار اصلی قدرت نرم و نقش کلیدی آنها در عرصه تحولات دیپلماسی در مذاکرات هستهای فعال کرد و این بخش با ایجاد تعامل با رسانهها با دفاع از سیاست خارجی دولت دکترحجتالاسلام و المسلمین حسن روحانی و با ارزشگذاری و ارزشسازی، القاء پیام و برجستهسازی، نسبت به مشروعیتبخشی به سیاستهای جمهوری اسلامیایران در موضوع پرونده صلح آمیز هستهای و رساندن پیامهای رهبران و مسئولین نظام به افکار عمومیجهان و جوامع بین الملل در روند مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5 تاثیر گذاشت و با استفاده از قدرت رسانهها توانست امتیازات خوبی را از 6 قدرت بزرگ جهانی در برنامه اتمیکسب نماید. قبل از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، دیپلماسی رسانهای غرب با تقويت گفتمان «ايران؛ تهديد امنيت جهان» مذاکرات هستهای را به بن بست کشانده بود. وزارت امور خارجه با استفاده از دیپلماسی رسانهای تحلیل عینی و واقعی از شرایط ایران را در منطقه و جهان ارائه داد و این گفتمان را تقویت کرد کهایران فعالانه در پی ایجاد صلح، امنیت و ثبات در منطقه و جهان است. تقویت این گفتمان مذاکرات را از بن بست خارج و غرب را به میز مذاکرات کشاند. دستگاه دیپلماسی رسانهای وزارت امور خارجه در تعامل با رسانهها، از رسانهها بعنوان یکی از منابع اصلی برای تصمیم گیری در عرصه مذاکرات استفاده و معادلات و مراودات سیاسی خود را با ملحوظات رسانه تنظیم و تدوین کردند. در این نوع تعامل دستگاه دیپلماسی رسانهای وزارت امور خارجه رسانههای دارای نیروهای خلاق و تحلیلگر را به لحاظ اشراف و تسلط بر شرایط مذاکرات برای دریافت نظرات و پیشنهادهای رسانهای انتخاب کرد و بخشی از فرآیند مذاکرت هستهای در فضای رسانهای را از طریق آنها پیش برد. دستگاه دیپلماسی رسانهای در تعامل با اکثر رسانههای داخلی مدلی از تعامل را در پیش گرفت که در آن مسیر ارائه طریق و راهنمایی از جانب دستگاه سیاست خارجی به رسانهها صورت میگرفت در این نوع تعامل دستگاه دیپلماسی رسانهای به رسانهها در پوشش اخبار مذاکرات هستهای جهت داد و از رسانههای داخلی خواست در جهت تامین منافع ملی و امنیت ملی مواردی را در پوشش اخبار مذاکرات لحاظ نمایند و در دروازه بانی خبر و پوشش اخبار رسانههای خارجی به موارد درخواستی توجه نمایند. در روند مذاکرات هستهای تعامل دو سویه میان وزارت امور خارجه با برخی رسانههای داخلی ایجاد شد و به صورت ارگانیک و سیستماتیک در تعامل دائم با یکدیگر اقدام به تبادل نتایج بررسیها و تحلیلهای خود درباره نتیجه مذاکرات کردند و نهایتاً وحدت هدف و در صورت نیاز یک وحدت رویه برای انتشار اخبار مذاکرات ایجاد کردند.