این روزها در شبکههای اجتماعی و موبایلی، تصاویری از مسابقه
تلویزیونی طنز گونه اما واقعی آقای داریوش کاردان دست به دست می شود که
نشان از ضعف اطلاعاتی در حوزه تاریخ و جغرافیا در سطح حفظی و مقدماتی آن
دارد. این رخداد بهانه ای شد تا این موضوع را از منظری عام تر و گسترده تر
مورد توجه قرار دهیم.بارها گفته شده که تاریخ دارای اهمیت است. ارزش و قیمت
آن هم به استفادههای فراوانش است. برای توصیف مهمترین بهره از تاریخ، بحث
عبرت آموزی و درس گرفتن از آن مطرح شده است. اما به نظر می رسد حضور تاریخ
در زندگی هر جامعه ای دارای جنبههای متفاوتی است.
در جامعه ای مثل
ایران که بر آن اشکالاتی چون "فقدان حافظه تاریخی در عرصه عام اذهان مردم"
بار شده است و باعث شکل گیری مسائلی چون شکاف نسلی و گسستهای نسلی شده است
عدم حضور تاریخ در آن به صورت جدی مطرح است.بحث عدم حضور تاریخ در هر
جامعه ای، هم نمود عمومی دارد و هم تخصصی که به نظر در هر دو حوزه در
ایران، کمیتش لنگ است. یعنی در هر دو حوزه خصوصا در عرصه عمومی ناتوان از
به منصه ظهور نشاندن توانایی و دانش خودش است.تاریخ اگر نمود قوی داشته
باشد حتما حوزههای دیگر علوم مثل جامعه شناسی، روان شناسی،علوم سیاسی و
حتی علوم غیر انسانی و اجتماعی هم می توانند حضور پررنگتر و موثرتری در حل
مشکلات جامعه داشته باشند.اما در عمل و واقع امر اینگونه نیست و انسان و
جامعه ایرانی همیشه در اکثر مسائل زندگیش در حال تکرار بوده و هست و به
نوعی از روش آزمون و خطا استفاده می کند. اینکه این جامعه تاریخی دارد و
حتما نسلهای قبل به اقتضا مواجهه با واقعیت تجربه و دانشی اندوخته اند
اصلا مورد توجه نیست. البته ظاهرا استفاده از تاریخ به این سادگی نیست و
تغییر روندها و فهم آنها کار پیچیده و ذو ابعادی است. در وضعیت فعلی در
جامعه ایرانی به خاطر عدم بهره گیری از تاریخ، تکامل و پیشرفت خطی وجود
ندارد و هدر رفت نیروها و انرژیها هم در جامعه زیاد است.سوال مهم و محوری
در این زمینه که البته در قالبهایی چون "چه باید کرد" می توان مطرحش کرد
توجه به این نکته است که مولفههای کلی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تاریخ
ایران یا حتی در هر دوره و سلسله تاریخی و حکومتی چیست که انسان ایرانی بر
مبنای آنها به شناخت بیشتر بپردازد. این مهمترین سوال اولی و البته ابتدایی
این حوزه است که علیرغم کارهایی که در این حوزه صورت گرفته، اما منجر به
گفتمانهایی در مورد آن نشده است چه برسد به اینکه پارادایم و اجماعی شکل
بگیرد تا جامعه ایرانی حداقل پایههای فکری و معرفتی خود را که نمود تاریخی
داشته اند بشناسد. شایان ذکر است در این حوزه عموما مولفههای منفی جامعه و
سیاست ایرانی برجسته شده است.اینکه تاریخ ایران بر مبنای گسست و انقطاع
است یا بر اساس پیوست، هنوز مشخص نشده است. یا اینکه ما از تاریخ، استفاده
گزینشی می کنیم یا استفاده عام، هنوز مورد بحث قرار نگرفته است. اینکه ما
در بررسی تاریخ چه بهره ای در سطح عام و سطوح خاص می توانیم ببریم هنوز
مورد واکاوی قرار نگرفته است.به نظر می آید نگاهها و رویکردهای استراتژیکی
در توجه به تاریخ مورد غفلت قرار گرفته است و نگاه ما به تاریخ، نگاهی از
سر نیاز و مسئله محوری نیست بلکه صرفا پرداختن به تاریخ از سر "بازی و
سرگرمی" یا "اجبار بیرونی و نه درونی " یا حتی "تزیین" است و اهل تاریخ
لازم است دو نگاه درون تاریخی و برون تاریخی داشته باشند. درون تاریخی یعنی
توجه و اهتمام و سعی فراوان به دادهها و اطلاعات جزئی تاریخی و برون
تاریخی یعنی توجه به رویکردها و نگاههایی که منجر به استفاده و بهره گیری
از تاریخ می شود. شاید در توجه به بخش اول اهتمامهایی صورت گرفته است اما
در بخش دوم نیاز به فعالیتهای زیادی است که البته حوزه دوم صرفا مختص به
اهل تاریخ نیست بلکه کسانی که از تاریخ می خواهند بهره ببرند می توانند به
این حوزه توجه داشته باشند تا تاریخ و دانش مربوط به آن بتواند خود را
نمودار کند.