به ندرت پیش میآید که شخصیتهای فیلمهای ترسناک، برخلاف شخصیتهای ژانرهای دیگر، در طرح داستانی، آسیبی نبینند. فرقی نمیکند که یک قاتل نقابدار یا نیروهای اهریمنی و ماوراطبیعی در کار باشد. به هر حال، شخصیتهای اصلی فیلمهای ترسناک خواهند مرد.
از آنجا که هدف ژانر وحشت، ایجاد اضطراب و وحشت در بینندگان است، هرچه صحنه مرگ، تکاندهندهتر باشد، بهتر است. فیلمهای ترسناک، دارای صحنههای شوکهکنندهای از شکافتن قفسه سینه گرفته تا چاقوکشی زیر دوش و بریدن سر بر اثر اصابت با تیر تلفن هستند.
وقتی خانواده کارتر به کنار جاده میآیند، پدر آنها، بیگ باب به آنها میگوید که خودش به پمپ بنزین برمیگردد. در راه بازگشت از بیابان، خورشید غروب میکند و بابا ژوپیتر و خانواده آدمخوارش، از پناهگاه خود بیرون میآیند. آنها باب را به صلیب میکشند و سپس او را زندهزنده میسوزانند تا این که خانوادهاش او را پیدا میکنند.
این قتل شنیع و زجرآور در یکی از بهترین فیلم چهای وس کریون، به تماشاگران نشان میدهد که این آدمخواران سادیست، هیچ حد و مرزی ندارند. کریون، بیگ باب را یک آمریکایی معمولی نشان میدهد. بنابراین وقتی تماشاگران، نحوه کشتار او را میبینند، خیلی زود متوجه میشوند که هیچ کس در این فیلم، ایمن نیست.
تریلرهای فیلم موروثی به کارگردانی آری استر، کوچکترین فرزند خاندان گراهام، چارلی را هدف قرار میدهند و از همان صحنهها مشخص میشود که او شخصیت اصلی فیلم خواهد بود. در طی فیلم، او سرش را از پنجره ماشین بیرون میآورد تا کمی هوا بخورد. برادرش، پیتر ماشین را کمی منحرف میکند تا با گوزنها برخورد نکند و به طور تصادفی، سر خواهر کوچکش با برخورد با تیر تلفن، قطع میشود.
نگرانکنندهترین چیز در مورد این صحنه، ماهیت ناگهانی مرگ چارلی است. چارلی که به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی فیلم شناخته میشود، خیلی سریع و بدون هیچ هیاهو و شلوغکاری، کشته میشود. بر خلاف فیلمهای ترسناک دیگر، این صحنه دارای جزئیات تلخ نیست. در عوض، آستر پس از مرگ ناگهانی این کودک، سکوتی تلخ بر فیلم حکمفرما میکند تا مخاطبان در ادامه، همواره تصویری از آن لحظه تکاندهنده در یاد داشته باشند.
در صحنه ابتدایی فیلم حالا نگاه نکن، جان و لورا در خانه نشستهاند و بچههایشان کریستین و جانی، در کنار آبگیر بازی میکنند. این صحنه، احساس ترسی در بینندگان ایجاد میکند و انگار قرار است اتفاق بدی برای بچه گهایی که بیرون بازی میکنند رخ دهد. این پیشبینی شوم محقق میشود و در سکانس بعدی، جان با عجله به بیرون می چرود تا جسد غرقشده کریستین را از آب بیرون بکشد.
نیکلاس روگ، فیلم مهیج و ماوراطبیعی خود را با ترسی بسیار واقعی و هولناک آغاز میکند. از دست دادن فرزندان و مهمتر از آن، ناتوانی در محافظت از آنها، بدترین کابوس هر پدر و مادری است. فیلم که درباره ارواح و شیاطین است، با چنین شروعی، نشان میدهد که مضمون و زمینهاش، بسیار وحشتناک و غیرقابل پیشبینی است.
یکی از اولین مواردی که نشان داد دیمین کوچک، در واقع یک شیطان است، جایی بود که پرستار او که توسط این موجود اهریمنی تسخیر شده است، فریاد میزند: «به من نگاه کن دیمین! این کار به خاطر توست!» سپس در حالی که یک مهمانی پر جمعیت، در باغ، در حال برگزاری است، خودش را از پنجره پرت میکند و به دار میآویزد.
این مرگ از آنجایی وحشتناک است که قدرت نگرانکننده و شوم دیمین را اثبات میکند. این پسر کوچک میتواند فردی به بیگناهی و مظلومیت پرستار جوان خود را مجبور کند تا جلوی انبوه مردم، جان خود را بگیرد.
صورتچرمی (شرور فیلم) علیرغم عنوان این فیلم کلاسیک وحشتناک و آدمخوارانه به کارگردانی توبی هوپر، بیشتر قربانیان خود را در فیلم، با ضربه چکشی بر سر میکشد. او یک فرد نگونبخت به نام پم را، روی یک قلاب گوشت سوار میکند تا قبل از مردن، چند دقیقه طاقتفرسا را زجر بکشد. پم ناامیدانه سعی میکند در آخرین لحظات دردناک زندگیاش، خود را از چنگال صورتچرمی، خارج کند.
این قتل، نشاندهنده رفتار غیرانسانی شرور اصلی با قربانیان خود است. از نظر صورتچرمی، پم و دوستانش فقط تکههای گوشتی هستند که باید مانند دام آویزان شوند. هوپر در این فیلم به نوعی، به غیراخلاقی بودن صنعت گوشت نیز اشاره میکند، چرا که در ادامه مشخص میشود خانواده هاردستی سالها در کشتارگاه خود فعالیت داشتهاند و درآمد کسب کردهاند.
در اوسط فیلم درخشش، دیک هلوران در سکانسهایی طولانی، سیگنالهای درخشانی دریافت میکند که نشان میدهد کودک خردسال جک، دنی در خطر است. او سرانجام به هتل اورلوک میرسد تا به موقع دنی و وندی را از دست جک نجات دهد اما با پایانی تکاندهنده مواجه میشود. جک از پشت ستون بیرون میپرد و تبر را در سینه او فرو میکند.
در ادامه این صحنه، فریاد جک را میبینیم که بیصدا پخش میشود و به دنبال آن، صدای تند و زننده موسیقی وحشتناک وندی کارلوس و ریچل الکیند شنیده میشود. دیک بلافاصله نمیمیرد، زیرا کوبریک صحنه را طوری طراحی کرده است تا جک، تبر را در سینه او گیر دهد و بدن دیک را در سالن بچرخاند.
بازسازی این فیلم با حضور نیکلاس کیج، بیشتر یک کمدی بود تا یک فیلم ترسناک اما فیلم وحشتناک اصلی مرد حصیری به کارگردانی رابین هاردی، یکی از شگفتانگیزترین فیلمهایی است که تاکنون ساخته شده است. ادوارد وودوارد در فیلم مرد حصیری در نقش یک گروهبان بازی میکند. نایل هووی که برای تحقیق درباره ناپدید شدن دختری در جزیرهای اسرارآمیز فرستاده شده است، ناخواسته فرقهای شوم را کشف میکند.
او مانند همه داستانهای ترسناک مشابه، خیلی دیر متوجه میشود که هدف اصلی این فرقه است. در آخرین صحنه دردآور فیلم، هووی در مجسمه حصیری غول پیکر قرار دارد و به طریقی بد و طبق آیین آن فرقه، زندهزنده سوزانده میشود. چیزی که این صحنه را واقعا تلخ میکند، این است که هووی تنها کسی است که آن را وحشتناک میداند. برای همه افراد آن فرقه، مرگ او یک مفهوم شادیآور است.
آلفرد هیچکاک در شاهکار خود در سال ۱۹۶۰، روانی، یک پیچش ماهرانه انجام داد. در نیمه اول فیلم، روانی یک فیلم نوآر در مورد ماریون کرین است که از رئیس خود پول، اختلاس مینماید و فرار میکند. ماریون شخصیت اصلی فیلم است که نقش او را جنت لی بازی میکند که در آن زمان یکی از بزرگترین ستارگان سینما در جهان بود.
بنابراین هنگامی که در وسط فیلم، ماریون زیر دوش با چاقو کشته میشود، تماشاگران شوکه میشوند. صدای هولناک ویولن برنارد هرمان روی صحنه، بر وحشتناک بودن سکانس، میافزاید. پس از قتل ماریون، دوربین، نقطه جدید و متفاوتی را نشان میدهد و منظره آرامشبخش خانه بیتس در بالای تپه را به نمایش میگذارد. این که یک ستاره در قامت لی، خیلی زود و به طرزی وحشتناک کشته میشود، نشان میدهد که هیچ کس در دنیای روانی در امان نیست.
فیلم ترسناک علمیتخیلی ریدلی اسکات، بیگانه، یک کلاس آموزشی برای دیگر کارگردانان در زمینه ریتم است. اولین صحنه شوکهکننده، جایی است که کین مورد حمله یک موجود بیگانه قرار میگیرد. او از این حمله، جان سالم به در میبرد و خدمه سفینه، زنده ماندن او را جشن میگیرند. سپس، در وسط مهمانی، یک بچه فرازمینی، ناگهان از وسط سینه کین، بیرون میآید.
این صحنه غرق در خون، ارزش انتظار و صبر مخاطبان در لحظات آرام ابتدایی فیلم را دارد. جشن و پایکوبی خالصانه افراد سفینه، با مرگ آزاردهنده کین، از هم میپاشد. چیزی که این صحنه را بسیار تکاندهنده می کند جزئیات گرافیکی مرگ کین است. تماشاچیان همه چیز را میبینند. از جمله این که بیگانه از شکم او بیرون میپرد و در گوشه و کنار دفتر حرکت میکند.
سوسپیریا به کارگردانی داریو آرجنتو در صحنه ابتدایی و مشهور خود ثابت میکند که آکادمی رقص معتبری که سوزی بانیون قصد دارد به آن وارد شود، شومتر از چیزی است که به نظر میرسد. سوزی با ذوق و شوق وارد این مدرسه باله میشود اما بر خلاف او، پت هینگل سعی دارد از آنجا فرار کند. او از مدرسه فرار میکند و به آپارتمان دوستش میرود و در آنجا چشمی شیطانی را در پنجره میبیند و بارها توسط یک سایه با چاقو به او حمله میشود. این سایه سپس او را به پشت بام میکشد، یک حلقه به گردن او میاندازد و او را در قسمت نورگیر دیوار میآویزد.
در عرض چند ثانیه، آرجنتو قتل یکی از اعضای آکادمی باله با چاقو و حلق آویز شدنش را به تصویر میکشد و کاری میکند که تماشاچیان سفت به صندلیهای خود بچسبند. تصاویر هولناک خون قرمز بر روی لباس سفید پت و دیگر مرگهای وحشتناک فیلم سوسپیریا، به خوبی نشانگر سبک وحشت ایتالیایی جیالو است.
منبع: Screenrant