
کامران ندری
اقتصاددان
نوسانات اخیر در بازارهای ارز و طلا بار دیگر نشان داده است که اقتصاد ایران به شدت تحت تأثیر مجموعهای از متغیرهای درهمتنیده قرار دارد؛ متغیرهایی که بخشی از آنها ریشه در تحولات جهانی دارد و بخشی دیگر مستقیماً از فضای روانی و انتظارات تورمی داخلی ناشی میشود.هرچند بازارهای مالی معمولاً بازتابی از وضعیت بنیادین اقتصاد هستند، اما در شرایطی مانند ایران، نقش انتظارات، سیگنالهای سیاسی، و رفتارهای هیجانی افراد گاهی حتی بیش از عوامل اقتصادیِ واقعی اهمیت پیدا میکند. از این جهت، درک این نوسانات نیازمند نگاه دقیقتر به تعامل چندین عامل مختلف است؛ عواملی که در کنار یکدیگر، مسیری را میسازند که بازارها در آن حرکت میکنند. در نقطه آغاز میتوان گفت بخشی از تغییرات قیمتها، خصوصاً در بازار طلا، بهطور مستقیم متأثر از تحولات جهانی است. طلا کالایی کاملاً جهانی است و قیمت آن بر اساس نرخ انس جهانی تعیین میشود؛ به همین دلیل هر جهش یا کاهش در قیمت جهانی بلافاصله در بازار داخلی منعکس میشود. این وابستگی در هفتههای اخیر بهخوبی مشاهده شد؛ زیرا افزایش قیمت انس جهانی موجب رشد قیمت طلا در کشور شد و این اتفاق کاملاً طبیعی است، چراکه بخشی از طلایی که در بازار داخلی معامله میشود از مسیر واردات تأمین شده و افزایش قیمت جهانی، هزینه تمامشده آن را در داخل بالا میبرد. حتی اگر نرخ ارز در داخل ثابت بماند، باز هم رشد قیمت جهانی طلا به خودی خود موجب افزایش قیمت سکه و طلای داخلی میشود. اما تأثیر رشد قیمت جهانی تنها محدود به جنبه مستقیم آن نیست. افزایش قیمت جهانی طلا معمولاً به عنوان نشانهای از افزایش نااطمینانی در اقتصاد جهانی تلقی میشود؛ از این رو، این پدیده در داخل کشور انتظارات تورمی را تقویت میکند و بهویژه سرمایهگذاران خرد را به سوی بازارهایی مانند ارز هدایت میکند. کسانی که قدرت خرید کافی برای ورود به بازار طلا ندارند، اغلب ترجیح میدهند سرمایههای خرد خود را به ارز تبدیل کنند تا در برابر کاهش ارزش پول ملی محافظت شوند. همین رفتار، موجب افزایش تقاضای ارز میشود و در ادامه به رشد قیمت دلار و سایر ارزها منجر میگردد. بنابراین، افزایش قیمت جهانی طلا نهتنها مستقیماً قیمت طلا را در داخل بالا میبرد، بلکه بهطور غیرمستقیم بازار ارز را نیز دچار نوسان میکند. بازار ارز و بازار طلا در ایران رابطهای رفتوبرگشتی دارند که به ندرت میتوان یکی از آنها را بدون توجه به دیگری تحلیل کرد. وقتی قیمت طلا افزایش مییابد، بخشی از نقدینگی سرگردان جامعه که از بازارهای دیگر مانند مسکن یا بورس خارج شده است، وارد بازار ارز میشود. این جابهجایی نقدینگی موجب افزایش بیشتر تقاضای ارز و در نتیجه رشد نرخ آن میشود. در طرف مقابل، هرگونه افزایش نرخ ارز نیز بهصورت مستقیم قیمت طلا را افزایش میدهد؛ زیرا قیمت طلا در داخل حاصل ضرب قیمت جهانی در نرخ ارز است. این رابطه تعاملی باعث میشود کوچکترین تغییر در هر یک از این دو بازار، اثر تقویتشوندهای بر بازار دیگر داشته باشد و نوسانات دوچندان شود. در کنار این عوامل، نقش تحولات سیاسی داخلی نیز قابل چشمپوشی نیست. بازارهای مالی همیشه نسبت به اظهارنظرها و وقایع سیاسی حساس بودهاند، اما در ایران این حساسیت به دلیل ساختار شکنندهتر اقتصاد و سابقه بیثباتیهای مختلف، بسیار بیشتر است. در هفتههای گذشته برخی اظهارنظرهای سیاسی فضای جدیدی از نگرانی درباره آینده ایجاد کرد. بازار ارز به چنین سیگنالهایی معمولاً واکنش فوری نشان میدهد و حتی اگر هیچ تغییر بنیادینی در اقتصاد رخ نداده باشد، همین نگرانیها و انتظارات باعث افزایش ناگهانی نرخ ارز میشود. تجربه نشان داده که بازار معمولاً به سیگنالهای منفی بسیار سریعتر و شدیدتر از اخبار مثبت واکنش نشان میدهد؛ زیرا ترس و نگرانی در رفتارهای سرمایهگذاری نقش پررنگتری دارد. این شرایط باعث شده بخشی از افزایش قیمتها در هفتههای اخیر هیچ ارتباطی با متغیرهای واقعی اقتصادی نداشته باشد و بیشتر ناشی از فضای روانی باشد. نمونههایی از این رفتارها را در دورههای گذشته نیز دیدهایم؛ برای مثال در جریان جنگ ۱۲روزه اخیر، نرخ ارز بهطور مقطعی جهش کرد و این جهش هیچ پشتوانه اقتصادی جدی نداشت، بلکه صرفاً انعکاس هیجانات عمومی بود. پس از آرامتر شدن فضای ذهنی جامعه و از بین رفتن هیجانات اولیه، نرخ ارز دوباره به سطحهای پیشین نزدیک شد. این تجربه نشان میدهد درصد قابلتوجهی از نوسانات اخیر در بازار ارز و طلا نیز بازگشتپذیر است و عمق پایداری ندارد. البته باید توجه داشت که روند بلندمدت نرخ ارز در ایران تحت تأثیر عوامل پایدارتر اقتصادی قرار دارد. وجود تورم مزمن، رشد بالای نقدینگی، فشارهای ساختاری در بخش تولید، و ناترازیهای بانکی باعث میشود نرخ ارز در بلندمدت روند صعودی داشته باشد. این روند طبیعی اقتصاد است و نمیتوان انتظار داشت حتی در بهترین شرایط مدیریتی نیز نرخ ارز به شکل پایدار کاهش یابد. با این وجود، آنچه در هفتههای اخیر مشاهده شد، بسیار فراتر از روند طبیعی بود و همین موضوع نشان میدهد سهم عوامل روانی و سیاسی در نوسانات اخیر بیش از سهم عوامل بنیادین اقتصادی بوده است. در چنین شرایطی، نقش بانک مرکزی بیش از هر زمان دیگری برجسته میشود. بانک مرکزی نهاد اصلی تنظیمکننده بازار ارز است و بدون دخالت و سیاستگذاری دقیق آن، امکان مدیریت نوسانات وجود ندارد. در همه کشورها بانکهای مرکزی در مواقعی که بازار با شوک مواجه میشود، از ابزارهای خود استفاده میکنند تا مانع خروج کنترل از بازار شوند. این ابزارها شامل مداخله هدفمند، تزریق ارز به بازار، مدیریت انتظارات از طریق اطلاعیههای شفاف و بهموقع، و استفاده از ذخایر طلا و ارز برای ایجاد تعادل است. در شرایط فعلی اقتصاد ایران، فعال شدن این ابزارها ضروری به نظر میرسد. ذخایر طلا و ارز بانک مرکزی در این میان نقش بسیار مهمی دارند. این ذخایر نه تنها پشتوانه پول ملی هستند، بلکه ابزار اصلی برای مدیریت بحران در زمان افزایش ناگهانی تقاضا نیز محسوب میشوند. ورود بانک مرکزی به بازار ارز یا طلا در مقاطع حساس میتواند جلوی موجی از تقاضای هیجانی را بگیرد و روند بازار را تسهیل کند. در هفتههای اخیر نیز بسیاری از کارشناسان اقتصادی تأکید کردهاند که زمان مداخله هدفمند فرارسیده است؛ زیرا بخش بزرگی از نوسانات نه ناشی از عرضه و تقاضای واقعی، بلکه ناشی از شتاب روانی بازار است. از سوی دیگر، رابطه میان بازار ارز و انتظارات تورمی نیز رابطهای بسیار نزدیک است. وقتی بازار ارز نوسان میکند، حتی اگر این نوسان ریشه در عوامل روانی داشته باشد، مردم آن را نشانهای از بیثباتی اقتصادی تلقی میکنند و این برداشت خود به خود انتظارات تورمی را افزایش میدهد. افزایش انتظارات موجب میشود تقاضا برای کالاهای سرمایهای مانند طلا افزایش یابد و همین افزایش تقاضا دوباره فشار مضاعفی بر بازار ارز وارد میکند. این چرخه انتظارات و نوسانات اگر کنترل نشود، ممکن است به سرعت از کنترل خارج شود و تبعات گستردهای بر اقتصاد بگذارد. در جمعبندی میتوان گفت بازار ارز و طلا در هفتههای اخیر بیش از اندازه تحت تأثیر عوامل روانی و سیاسی قرار گرفتهاند. بخشی از این نوسانات بازگشتپذیر است و احتمالاً پس از فروکش کردن هیجانات، بازار به ثبات نسبی بازمیگردد. اما باید توجه داشت که بازگشت پایدار و عمیق نیازمند اقدام هماهنگ بانک مرکزی، آرامسازی فضای سیاسی، اطلاعرسانی شفاف به جامعه و جلوگیری از انتشار اخبار متناقض است. هرچه فضای سیاسی آرامتر و پیامهای اقتصادی منسجمتر باشد، انتظارات تورمی بهتر مدیریت میشود و بازار ارز و طلا نیز سریعتر به ثبات میرسند. در نهایت، آنچه برای اقتصاد ایران تعیینکننده است، ترکیب هماهنگ سیاستهای پولی، ثبات سیاسی، و مدیریت صحیح انتظارات است؛ عواملی که اگر در کنار هم قرار گیرند، میتوانند مسیر بازار را از نوسانات هیجانی به سمت رفتارهای منطقیتر هدایت کنند.