بونگ جوون-هو، کارگردان Parasite، جایی گفته بود: «… هنگامی که بر سد بلند یک اینچی زیرنویسها غلبه کردید، با فیلمهای شگفتانگیز بسیار بیشتری آشنا خواهید شد.»
خوشبختانه، با حضور فضاهای استریم، میتوان آسانتر از همیشه به تعداد زیادی از آن فیلمهای شگفتانگیز دسترسی داشت- مطمئناً این کمبود در مورد فیلمهای بزرگ بونگ جون هو وجود صادق نیست که با یک کلیک در دسترس هستند. شکایت از فقدان اصالت در فرهنگ فیلم عامهپسند آسان است (بسیار آسان)- اما دنیای بزرگی از فیلمها با سبک و دیدگاههایی قابل توجه و متمایز در انتظار پخش هستند.
طبیعتاً، تهیهکنندگان آمریکایی از همهی این فیلمها باخبرند و همانطور که شما درحال خواندن این مقاله هستید، در حال برنامهریزی برای بازسازیاین فیلمها از هر زبانی به زبان انگلیسی هستند که راحتتردر دسترس مخاطبان انگلیسی زبان و به دنبال آن مخاطبان جهانی قرار گیرند. اما این بازسازی معمولاً به معنای حذف هر ویژگی که این فیلمها را به آثار فرهنگی منحصربهفرد تبدیل کرده و جایگزینی «کریس پرت» به جای آنهاست.
قطار بوسان (که بهزودی به «آخرین قطار نیویورک» تبدیل خواهد شد) آخرین موردی است که تحت این درمان قرار گرفته و صادقانه بگویم… شما فقط کافیست «قطار بوسان» را تماشا کنید. فوقالعاده است. شاید بازسازی هم خوب باشد، اما دلیلی داشته که نسخه اصلی آنقدر محبوب شده تا به فکر بازسازی آن بیفتند. این مطلب در مورد بسیاری از فیلمهای دیگر کره جنوبی که مورد توجه تهیهکنندگان گرسنه هالیوود قرار گرفتهاند هم صادق است (و حتی سریالهای تلویزیونی برای مثال سریال عالی «درگیر تو شدن» (Crash Landing on You) که اوایل امسال مدتی به پدیده استریم تبدیل شد و به زودی نسخه آمریکایی آن تولید میشود).
بعضی از این فیلمها درحال بازسازی هستند، دربارهی بعضی از آنها مرتب گمانهزنی میشود، و بقیه آنقدر در سطح بینالمللی محبوب هستند که بدون شک کسی، جایی، به فکر راهی برای داخلیسازی آنهاست. اما همهی آنها ارزش دیدن دارند، آن هم قبل از اینکه هالیوود اصالت آنها را از بین ببرد.
قبل از انگل، فیلم یئون سانگ هو، شاید بزرگترین فیلم کره جنوبی بود که توانست به بازار آمریکا راه پیدا کند. این فیلم باعث شد تا جنگی مزایدهای برای حقوق بازسازی این اثر در بگیرد که در نهایت نیو لاین برندهی آن بود. نسخه آمریکایی که به زودی منتشر میشود، با نام «آخرین قطار به نیویورک» (Last Train to New York)، ممکن است خوب باشد، اما همین تغییر نام نشان میدهد که بخشی از زیرمتن اصلی از بین رفته است. به عنوان مثال، بوسان در طول جنگ کره پناهگاه پناهندگان بود. اما تصور این موضوع سخت است که فیلمی آمریکایی حاوی نقدهای جدی به نظام سرمایهداری و اشاره به همبستگی طبقه کارگر باشد. من واقعا فکر نمیکنم که بازسازی این شاهکار متفکرانه، صمیمانه و خونین بتواند بهتر از نسخهی اصلی باشد.
حتی اگر نتوانیم کاملا از دید قاتل مرموز نقش اصلی سوک هی (اوک-بین کیم) داستان را ببینیم، باز هم با دیدن فیلم در سطح بالایی از حرکت گاهی اوقات دیوانهوار غرق میشویم. در ماه جولای، اعلام شد که استودیو آمازون در حال کار روی ساخت سریال تلویزیونی انگلیسیزبانی بر اساس این فیلم است، اما کارگردان جونگ بیونگ-گیل سبکی منحصر به فرد، احشایی و خونین را در نسخهی اصلی پیاده کرده است که حتی تکرار آن سخت خواهد بود. چه برسد به بهبود آن.
داستان خونین هون-جونگ، نویسنده/کارگردان این فیلم، در مورد گانگستر در حال فراریست که با خواهرزاده بیمار دلال اسلحهای رابطه برقرار میکند. داستان در فضای نوآر اتفاق میفتد که باعث ایجاد ترکیبی جالب از خشونت فرابنفش و خوراکی برای تفکر عمیق مطلق (در بسیاری از صحنهها وعدهای مفصل و عالی) شده است. با وجود تاریکی اجتنابناپذیری که در کل فیلم وجود دارد، اگر نسخهی بازسازیشدهی فیلم این تاریکی را حفظ و از قرار دادن راهحلهای ساده در داستان امتناع کند (که بعید به نظر میرسد) میتوان به آن امیدوار بود… در غیر این صورت و با تلطیف فضای تیره، تمام داستان نابود خواهد شد.
یئون سانگ-هو، که با فیلم قطار بوسان، ابداع جدیدی در ژانر زامبی به وجود آورد، با نگرشی مشابه به بازتعریف فیلمهای ابرقهرمانی پرداخته است. هیچ لباس چسبان و شنل ابرقهرمانیای در این فیلم وجود ندارد، ابرقهرمان تنها پدری خلافکار است که مقداری از آب استخراجشده از شهاب سنگ مینوشد و همین آب به او توانایی حرکت اشیا از راه دور از طریق قدرت ذهنی را میدهد. با توجه به محبوبیت روزافزون فیلمهای ابرقهرمانی بزرگ، حضور فیلمی با داستان پدری میانسال که در نقش ابر قهرمان تصمیم میگیرد از قدرت خود برای نجات رستوران مرغ کنتاکی معروف، اما شکستخوردهی دخترش استفاده کند، بد نیست. شاید این فیلم به پای بوسان نرسد، اما برداشتی جدید از ژانری بدون شک محبوب است.
دنبال کمدی اکشن دیگری با محوریت رستوران مرغ کنتاکی هستید؟ مشکلی نیست. از آنجایی که فیلم شغل پرخطر در رتبهای نزدیک به رکورد فروش کل تاریخ کره قرار گرفته است، طبیعتا یونیورسال پیکچرز به بازسازی این فیلم علاقهمند است. مبنای داستان بسیار احمقانه، اما هوشمندانه است: به گروهی از افسران مواد مخدر فرصت آخری داده میشود تا از انجام وظایف خود دست بردارند. آنها موفق میشوند رستوران مرغ کنتاکی محلی بزرگ را برای زندگی خود ایمن کنند، اما متوجه میشوند که کسبوکار این رستوران از بین رفته است. خب تنها راه حل چیست؟ انجام عملیاتی جدید برای نجات کسب و کار رستوران. اما درست زمانی که به نظر میرسد استفاده از سس با ترکیب جدید درحال نتیجه دادن است، اتفاقات غیرمنتظرهای میفتند.
ایدهی این فیلم ایدهی صد درصد جدیدی نیست، اما نگرش تازهای با تمرکز بر طبقات فرودست آینده است بدون این که زیاد به سمت فضای پادآرمانشهری حرکت کند. این اولین بار نیست که رفتگران فضایی با کابوی بیباپ مقایسه میشود، اما با توجه به شکست اخیر و سریع نسخه لایو اکشن نتفلیکس از آن انیمه، بهتر است بگوییم در این فیلم و لایو اکشنی که قرار است از روی آن ساخته شود، میتوانید مجموعهای بهتر از روح پیشبینیناپذیر خانوادهی بیباپ را درکنار محیطی وسترن اما فضایی تجربه کنید. کمبود اصالت در این اثر هم به خوبی با شخصیتهای جذاب و جلوههای ویژه عجیبوغریب جبران شده. نقطهی قوت دیگر این فیلم دیدگاه کمتر آمریکاییمحور آن در مورد آینده است، چیزی که در بازسازی آمریکایی قطعاً از بین خواهد رفت.
یکی دیگر از فیلمهایی که اوایل امسال بسیار محبوب شد، فیلم موزیکال کرهای «جعبه» بود که حال و هوایی بینالمللی دارد. داستان از این قرار است که خواننده باهوش و آیندهداری به همراه تهیهکنندهای ناامید راهی سفری جادهای به سرتاسر کره میشود (همان داستان فیلم «ستارهای متولد شده است» البته منهای داستان عشق محکوم به فنا). در طول این سفر، آنها هم اجرا میکنند هم با آهنگهای پاپ مدرن کرهای با استانداردهای آمریکایی و آهنگهای معاصر از کلدپلی، بیلی آیلیش، پارل ویلیامز و غیره مواجه میشوند و ثابت میکنند که لازم نیست برای عبور از مرزها و ارتباط با مخاطبان جهانی چیزی را بازسازی کنید.
پاندورا همان ساختار کلاسیک فیلمهایی با موضوعیت فاجعههای طبیعی و غیرطبیعی بزرگ را دارد. داستانی پرسروصدا و شلوغ از گروهی کوچک از مردم عادی که قهرمانانه برای جلوگیری از یک ذوب هستهای مبارزه میکنند. با این حال، جایی که فیلم برای تماشاگران (به ویژه) آمریکایی متمایز خواهد شد مناظر و چشم اندازهاییست که در فیلم نشان داده میشود. پاندورا بیشتر به نمایش صحنههای اکشن علاقهمند است (که واقعا هم خوب از پس آنها برآمده) و آنقدر که تولیدات دیگر کرهای تمایل دارند به بیکفایتی دولت و اخلاف طبقاتی نمیپردازد، اما جریانی نهچندان مخفی از تفسیر اجتماعی ضدسرمایهداری در سراسر فیلم سایه افکنده.
این فیلم کارگردان پرکار، هونگ سانگ سو که سایههایی از حضور سریال «صحنههایی از یک ازدواج» را میتوان در آن تشخیص داد، افول رابطهای را در پی سوء تفاهمی بر سر شخص سومی روایت میکند. ممکن است این فیلم در صدر فهرست بازسازی هیچکس نباشد، اما یادآوری خوبی است که تمام سینمای کره فیلمهای عمیق و مفهومی نیستند. این فیلمها تنها به آن دلیل در خارج از مرزهای کره نمایش داده میشوند چون میتوان از فروش بالای آنها مطمئن بود. اما درام آرام و احساسی هونگ هم میتواند به اندازه هر فیلم اکشن مهیج یا ترسناک کرهای نمادی از پتانسیل و قدرت سینمای کره باشد.
میتوان گفت که ترکیب سبک غربی و معماهای ترسناک شرقی سبک بیشتر فیلمسازان کرهای است. نسخه اصلی فیلم، در کره جنوبی فوقالعاده محبوب بود، و البته که شایسته آن بود. قالب کلی همان قالب آشنای ژانر وحشت است، اما از این مساله که بگذریم، گانجیام نمونهای موثر و خوشساخت در این زیر ژانر است. نکتهی کلیدی در این فیلم لوکیشن، لوکیشن، لوکیشن است: کارگردان جونگ بوم شیک و بقیه فیلمسازان بیمارستان روانی واقعی گونجیام در گوانگجو را با جزییات برای فیلمبرداری بازسازی کردند. این بیمارستان یکی از مشهورترین مکانهای جنزده در کره است که قطعا محیطی فوقالعاده عجیب برای فیلمبرداری این گروه محکوم به فنا بوده است.
بازسازی آمریکایی این فیلم که در ژوئن ۲۰۲۰ منتشر شد، در حال حاضر هم ساخته شده. هر دو فیلم «#زنده» و «تنهایی» تقریباً در یک زمان و بر اساس یک فیلمنامه تولید شدند. اینبار داستان گیمری حرفهای (یو آه این) را به تصویر میکشد که سعی میکند با زندانی کردن خود در آپارتمانش (همان قرنطینهی خودمان) از آخرالزمان زامبی نجات پیدا کند و در نهایت با زنی در آپارتمان روبهرویی ارتباط برقرار میکند. میتوانید با دیدن همزمان هر دو این بار خودتان تفاوتهای نسخهی کرهای و آمریکایی را مقایسه کنید.
اگر بخواهیم منصف باشیم، احتمالاً تهیهکنندگان آمریکایی برای بازسازی این ملودرام عجیبوغریب ناامید نیستند، اما برای اینکار اول باید یکی دو درس از جسارت کارگردان لیسونگ هی ایل یاد بگیرند. این کارگردان با ساخت این فیلم که روایتگر داستان سه پسر و تغییر روابط آنها بعد از شناخت گرایشاتشان است، مرزهایی را جابهجا کرد که هیچکس قبل از او جرئت گذشتن از آنها را نداشت. موفقیت این فیلم هم نشان داد که در سینمای کره هم بازار مناسبی برای فیلمهایی با محتوای اقلیتها وجود دارد.
اگرچه در این چند سال هنوز خبری از بازسازی این فیلم نبوده است اما خب، هرلحظه ممکن است این اتفاق بیفتد. کمپانی ریدلی اسکات، از همان ابتدای اکران در سال ۲۰۱۶، فوراً توجهش به فیلم «شیون» جلب شد. این فیلم که به موفقیتهای تجاری زیادی دست یافته، دربارهی گسترش طاعونی فرازمینیست که روستایی دورافتاده را فرا میگیرد. نگرانیهایی که در آن زمان کمپانی ریدلی اسکات را از بازسازی این فیلم منع کرد هنوز هم به قوت خود باقیست: مضامین مذهبی فیلم بر اساس کثرتگرایی مذهبی کره است و ترجمهی اتفاقات و بازسازی را، اگر نگوییم غیرممکن، سخت میکند.
اگر نمایش کوچک و مستقل سینمایی به نام «جوایز اسکار» را دنبال کرده باشید! احتمالا نام این فیلم مبهم را شنیدهاید. درحال حاضر آدام مک کی در حال کار روی اقتباسی تلویزیونی از این فیلم برای شبکه HBO با مشارکت و همکاری کارگردان فیلم، بونگ جون-هو است. مک کی قول داستانی کاملا منطبق بر داستان اصلی فیلم را داده است، اما سبک فیلمسازی بونگ آنقدر منحصربهفرد است و طنز اجتماعی او به قدری خاص است که تصور جذابیتهای فیلم او در دنبالهای آمریکایی واقعاً سخت است. شاید نمایش خوبی از آب در بیاید، اما به حتم بُرِش فیلم اصلی را نخواهد داشت.
منبع: lifehacker