از میان اشکال قدرت-دانایی، خشونت و ثروت- گویا ثروت ابزار مناسب
تری است چون کیف پرپول هم انعطاف بیشتری دارد هم می شود به شیوه ای مثبت یا
منفی از آن بهره برد. اما "دانایی" بهترین و مهمترین نوع قدرت است شاید به
همین جهت نظارت و کنترل ارتباطات و سیستم های مرتبط به اخذ آگاهی این قدر
حساس و جدی شده است. از جمله شاخص های دانایی علم پزشکی است که منجر به
ارائه یک خدمت ویژه می شود که همگان به آن محتاجند. همه به یاد داریم
پزشکان سفیدپوش را که با تسلط بر دانش طب همه راههای نفوذ مردم و جامعه را
در زمینه دسترسی به این دانش بسته بودند.
نوشتن نسخه ها به انگلیسی آن
هم با خط بسیار ناخوانا و گفتگوها نیز به زبان تقریباً رمز و کنایه،
بیماران را در جهل مطلق نگاه می داشت. کتابها و نشریات پزشکی هم در انحصار
عده ای خاص بود و کنفرانس های پزشکی نیز با عوام نسبتی نداشت. حالا با
ظهور شبکه های اجتماعی و رایانه شخصی هر کس می تواند تازه ترین اطلاعات را
از اصلی ترین مراکز علمی جهان اخذ کند و به اطلاعات لازم دسترسی یابد. حتی
بیش از آنکه یک پزشک عمومی در آن مورد خاص باید بداند می توان آگاهی لازم
را به کمک پایگاههای علمی به چنگ آورد. اکنون می توان با قطعیت اظهار کرد
که دوران انحصار علمی پایان یافته است. با این حال هنوز برخی پزشکان بر
همان منوال چند دهه قبل عمل می کنند گویی هیچ اتفاق شاخصی نیفتاده است!
صرف
نظر از تعداد انبوه دانشجویان پزشکی، پزشکان و متخصصان حرفه ای جوان-که
برخی از آنان جویای کار یا در انتظار مراجعه بیمارند- مردم قادرند برنامه
های تخصصی را از شبکه های تلویزیونی و اجتماعی ببیند بی آنکه تصمیم نهایی
برای معالجه بیماری خود را بگیرند. آنها اکنون با "اطلاعات" و "دانش" کافی
به پزشک مراجعه می کنند و به "حقوق" انسانی خود واقفند. اتفاقی که تا دو
دهه پیش هرگز امکان آن نبود. البته این تحول در اغلب رشته های علمی دیگر
نیز که اطلاعات بشدت تحت انحصار متخصصان قرار داشت رخ داده است اما تأثیر و
تأثر آن به میزان رشته پزشکی نبوده است. با این وصف افول پزشک سالاری به
معنی پایان دوران مراجعه به پزشکان نیست بلکه رویکرد جدیدی را بشارت می
دهد که در صورت درک حقوق طرفین، بیمار و پزشک هر دو از مزایای آن بهره
خواهند برد.