ایران در روزهای گذشته شاهد حوادث زیستمحیطی نگرانکنندهای بود. باران رحمت
الهی که به طور طبیعی میبایست موجبات برکت اقتصادی و نشاط اجتماعی را فراهم میآورد
ولی همراه خود آسیبهای بسیاری به اموال و انفاس مردم در برخی استانها وارد کرد.
استانهای ایلام و لرستان شاهد خسارتهای شدید ساختمانی و همچنین مرگ هفت نفر از
هموطنانمان بودند و در استان خوزستان نیز هزاران نفر روانه بیمارستانها شدهاند.
بارش بارانهای سیلآسا در حالی صورت گرفت که ایران یکی از خشکترین دورههای
اقلیمی خود را میگذراند و ازقضا ورود این حجم آب به ذخیره زیرزمینی کشور میبایست
موجب رفع برخی مشکلات ناشی از کمآبی باشد ولی خشکی بیش از حد زمین و عدم پوشش
گیاهی مناسب در مناطق غربی و شمالی کشور، موجب بروز پدیده ویرانگر سیل شده است.
ضمن آنکه به علت فقدان سیستم صحیح مدیریت منابع آب، این باران در موارد زیادی
قابلیت ذخیره و بازیابی را از دست میدهد و در پشت سدها ذخیره نمیشود و از آنسو
به فرض اینکه این آب به ذخیره طبیعی کشور افزوده گردد، با ساختار نامناسب و
ناکارآمد آبیاری و آبرسانی زمینهای کشاورزی، این آب نیز به زودی به سرنوشت
هزاران منابع از دسترفته بدل میگردد که بدون مدیریت صنعتی و علمی در پای زمینهای
زراعی هدر رفته است. با وجود هشدارهای صریح و تلخی که بسیاری از مسئولان سابق از
جمله آقای عیسی کلانتری (وزیر اسبق کشاورزی) نسبت به غارت منابع آبی کشور در حکومت
هشتساله اصولگرایان داده شد و از لزوم توقف سیاستهای زیستمحیطی سابق و به خصوص
توقف ساخت سدهای جدید سخن گفته شده، هنوز این مسأله گریبانگیر محیط زیست ویران
ایران است. چیتچیان، وزیر نیرو در ماه گذشته ابراز کرد که در سدسازی افراط کردهایم
و اعلام کرد که ساخت برخی سدهای در حال ساخت متوقف خواهد شد. اما در همین حال،
مجوز تداوم ساخت سد شفارود که در ابتدای استقرار دولت یازدهم، متوقف شده بود، صادر
شده؛ با وجود اینکه صدها هکتار از زمینهای جنگلی شمال را از بین میبرد و زمینه
بروز سیلابهایی مانند حوادث هفته گذشته را در آینده فراهم میکند. وضعیت سدهای
لاسک و عزیزکیان نیز هنوز نامشخص است و در عین حال، آتشسوزیهای پیاپی نیز بیش از
پیش پوشش سبز ایران را تهدید میکند. بیشک بسیاری از نخبگان سیاسی ایران میدانند
نهضت سدسازی که به تبع شعارهای ناسیونالیستی غیرمنطقی مبتنی بر خودکفاییهای
غیرکارکردی در سالهای اولیه پس از جنگ آغاز شد، روندی بود که امروزه بیشترین آسیب
را متوجه منابع آبی و خاکی کشور کرده است. به خصوص که ورود نظامیان به این عرصه و
تقویت جایگاه آنان در دوران اصولگرایان، جسارت اعتراض و انتقاد به این روند ویرانگر
را از بسیاری از متخصصان محیط زیست سلب کرد. اما اکنون زمان آن فرارسیده که تعارف
را کنار بگذاریم. رییسجمهور محترم باید بیپردهپوشی، وضعیت هشدارآمیز زیستمحیطی
ایران را برای جامعه و نخبگان ایران تبیین کرده و سیاستهای صنعتی و تولیدی کشور
را (به خصوص در فضای پساتحریم) با توجه به این وضعیت فوقالعاده نگرانکننده، به
گونهای تنظیم کند که نهتنها روند آسیبزای کنونی متوقف شود، که بخشی از زیانهای
گذشته نیز جبران گردد. امروز نیازمند اقتصادی بر پایه حفظ زیستبوم ایران هستیم.
صنعتی که زبالههایش منابع آب و خاک این سرزمین را آلوده نکند و تولیدی که بر پایه
بیشترین میزان صرفهجویی در منابع تجدیدناپذیر و استفاده بهینه از منابع انرژی
تجدیدپذیر قرار گیرد. بر ریاست سازمان حفاظت محیط زیست نیز واجب است با مدیریتی
صحیح و بخردانه مانع از ایجاد حاشیههای سیاسی حول این سازمان حیاتی شده و به
روشنی، وضعیت اقلیمهای ویران و نیمهویران ایرانزمین را تشریح و نیازهای لازم
برای پیشگیری از این وضعیت را برای همه نهادها و ارگانها بیان کنند. همانگونه که
در زمینه جلوگیری از تزریق بنزینهای آلوده پتروشیمیها با شجاعت، ایستادگی و از
حق تنفس شهروندان تهران حمایت کردند. حل بحران زیستمحیطی ایران نیازمند اراده
سیاسی کلیت نظام جمهوری اسلامی است که بر این مبنا، محیط زیست را اولویت اول خویش
قرار دهد. از دلواپسانی که همه آرمان و آرزوهایشان به چند سانتریفیوژ گره خورده انتظاری نیست که برای نیازهای بدیهی و
اولیه مردم ایران که همان «آب خوردن» آنان است دل بسوزانند. ولی مسئولان بدانند که
اگر امروز به فریاد محیط زیست ایران نرسند، فردا ایرانی نخواهد بود که آنان افتخار
حکمرانی بر آن را داشته باشند.