رحمان قهرمانپور
تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل
عضویت دائم ایران در سازمان همکاری شانگهای به منزله نشانهای از نظم جدید در حال ظهور در نظام بینالملل است؛ در عین حال مسئله مهمتر از عضویت دائمی ایران در این سازمان، چگونگی بهره بردن از منافع و مواهب این حضور است و لذا تأمین منافع ایران از فرصت حضور در این سازمان بستگی زیادی به این دارد که چه طرح، برنامه و نقشه راه کلانی داشته باشیم. یکی از مشکلات کشور، فقدان هماهنگی، پیوستگی و استمرار در سیاست خارجی است که این مشکل همچنان وجود دارد و حل نشده که در تحلیلها پیرامون پیوستن ایران به این سازمان دیده میشود. سازمان شانگهای به خاطر اینکه نشانهای از نظم آینده بینالمللی است، حتماً مهم است، به عبارتی همانطور که در سال ۱۹۴۵ تأسیس سازمان ملل امر مهمی بود و نشاندهنده نظم جدید در حال ظهور در نظام بینالملل بود الان هم سازمان شانگهای نهاد مهمی است و نفع ایران نیز در پیوستن به این سازمان است اما مسئله مهمتر از عضویت دائمی ایران در این سازمان، چگونگی بهره بردن از منافع و مواهب این حضور است. در حقیقت استفاده از فرصتها در سیاست خارجی نیازمند اجماع نظر داخلی و داشتن تصویر روشن از وضعیت موجود و نقشه راهی است که مسیر حرکت ما را مشخص کند. به عبارتی اینکه سازمان شانگهای منافع ما را تأمین کند تا حد زیادی به این بستگی دارد که ما چه طرح، برنامه و نقشه راه کلانی داشته باشیم. اگر شانگهای را سازمانی در مقابل آمریکا فرض کنیم یک نگاه و اگر آن را سازمانی بدانیم که فرصتهای اقتصادی زیادی را پیش روی ما قرار میدهد نگاه دیگری است که هر کدام از این نگاهها، طرح و برنامه خاص خود را ایجاب میکند. لذا سازمان همکاری شانگهای و پیوستن ایران به آن به دلیل حضور چین، روسیه و هند بسیار مهم و نشانه نظم آتی جهانی است اما مهمتر از آن توانایی ایران برای استفاده از این فرصت است. لذا بدون نقشه راه کلان و اجماع داخلی در خصوص مسیر پیش رو، عضویت در سازمانهای بینالمللی حلکننده مسائل مد نظر ما نیست. برخی نگاهها در داخل به سازمان شانگهای همانند نگاهی است که به چین وجود دارد و آن را در مقابل آمریکا تفسیر میکنند. در حالی که عدهای در داخل معتقدند چین به دنبال ایجاد چالش با آمریکا نیست و میخواهد با آمریکا کار کند و در آخرین گزارش اتاق بازرگانی ایران هم ذکر شده چالشهای ژئوپلیتیک میان چین و آمریکا چندان جدی نیست و جهتگیری کلان سیاست خارجی چین همچنان اقتصاد و توسعه است. با این نگاه سازمان شانگهای بخشی از پروژه کلی چین است و قرار نیست این سازمان در مقابل آمریکا بایستد. نگاه دیگر این است که به رغم همکاری گسترده اقتصادی چین و آمریکا اما با توجه به چالشهای ایجاد شده بین دو کشور به ویژه در دوره سوم مسئولیت «شی جی پنگ»، چین به دنبال آن است که در مقابل آمریکا قد علم کند و آنها را به چالش بکشد و سازمان شانگهای، بانک توسعه زیرساختهای آسیایی و طرح «ابتکار کمربند و جاده» در راستای این سیاست کلان است. به عبارتی چین به موازات طرح «ابتکار کمربند و جاده» به منزله یک طرح اقتصادی برای رقابت اقتصادی با آمریکا، سازمان همکاری شانگهای را برای رقابت سیاسی با سازمانهای مربوط به نظم لیبرالمحور ایجاد کرده است. براین مبنا بسته به اینکه کدام یک از این دو دیدگاه در نظام تصمیمگیری کشور اولویت پیدا کند نگاه ما به نوع استفاده و بهرهبرداری از این سازمان تفاوت پیدا میکند. البته به اعتقاد من هر دو دیدگاه درست است و چین هم در حال همکاری گسترده با آمریکا است و قصد رقابت امنیتی و رو در رو ندارد و در عین حال از طرف دیگر سازمان همکاری شانگهای اگر تا یکی دو سال بعد رقیب سازمانهای نظم لیبرال نشود بالاخره با توجه به جهتگیری کلان آن، رقیب آنها خواهد شد. در حقیقت صحبت من این است در حال حاضر ما باید سطح انتظارات خود را از این سازمان با واقعیتها متناسب کنیم و تصور نکنیم قرار است با پیوستن به این سازمان مشکلات سیاست خارجی و اقتصادی کشور کاملا حل شود. تأثیر پیوستن ایران به سازمانهای بینالمللی و منطقهای متنوع مانند شانگهای، اوراسیا و بریکس در بالا رفتن هزینه تحریمها علیه ایران برای غرب و راهکاری برای خنثیسازی تحریمها و جلب حمایت کشورهای عضو این سازمانها از ایران در مقابل تحریمها است.