یونس اکبری
کارشناس ارشد اقتصاد
هنگامی که در مورد توسعه بحث می شود اولین مفهومی که در این مورد به ذهن انسان خطور میکند، توسعه اقتصادی بوده و بسیاری از اقتصاد دانان آن را به معنای رشد اقتصادی میدانند در حالی که مفهوم توسعه بسیار فراتراز توسعه اقتصادی می باشد.در توسعه اقتصادی که مهمترین و ابتدائی ترین هدف آن افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه ، کاهش فقر و ایجاد اشتغال می باشد ، مسیر از طریق تغییرات بنیادین در اقتصاد و حرکت بسمت رشد اقتصادی و در نتیجه تغییر در شاخص های توسعه اقتصادی همچون : شاخص در آمد سرانه ، شاخص برابری قدرت خرید سرانه ، شاخص درآمد پایدار و شاخص توسعه انسانی و ... می باشد. در حالی که مفهوم توسعه به عنوان یک فرآیند دائمی پیشرفت در جامعه تعریف گردیده وبه علت تکامل سریع این مفهوم ، به موضوع بین رشته ای در جهان تبدیل شده است. اگر چه مسیر توسعه در هر کشوری منحصر به فرد بوده و طیف وسیعی از عوامل را میتوان شناسایی کرد که مسیر توسعه را تحت تاثیر قرار دهد اما توسعه شامل سه بخش توسعه اجتماعی ، توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی بوده و با اصول و قواعد یکسانی اداره میشود. توسعه پایدار، توسعه این سه بخش بطور همزمان میباشد به عبارت دیگر اگر مفهوم توسعه به شکل یک مثلث در نظر گرفته شود توسعه اجتماعی ، توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی سه ضلع آن بوده و ایده آل ترین شکل مثلث توسعه ، مثلثی با اضلاع مساوی میباشد. شروع توسعه اقتصادی در کشور نیازمند زیرساخت هایی میباشد که این زیرساختها همان امکانات اولیه فیزیکی برای توسعه جوامع بوده و اساسی ترین آنها شامل آب و فاضلاب ، انرژی و حمل و نقل میباشد در واقع این زیرساختها پایه های مادی توسعه اقتصادی را فراهم میکند و مستلزم سرمایه گذاری بزرگ و تامین مالی بین المللی جهت سرعت بخشیدن به تکمیل زیرساختهای یادشده میباشد لذا با توجه به نیاز تامین مالی بین المللی جهت تکمیل زیرساختهای مذکور، سیاست خارجی که منجر به افزایش ادغام با جهان ازنظر جریانهای مالی ، تجاری ،کمک ها و سایر جریانهای اقتصادی و جذب سرمایه گذاری بین المللی گردد بخش جدایی ناپذیر در مسیر توسعه اقتصادی بوده و نیز فرصتهای علمی، آموزشی و فرهنگی بسیاری را فراهم مینماید. در مسیر توسعه پایدار ، توسعه اجتماعی جزو جدایی ناپذیر این مسیر بوده وبه زبان ساده به مفهوم سرمایه گذاری روی با ارزشمندترین منابع خود یعنی مردم بوده به نحوی که با اطمینان و عزت به سمت رویاهای خود حرکت کنند که در نهایت منجر به تغییرکیفی درساختار و چارچوب جامعه گردیده و تحقق اهداف و مقاصد جامعه را آسان تر میگرداند.درنحوه ارتباط توسعه با توسعه اجتماعی اینگونه میتوان توضیح داد که در واقع توسعه یک فرآیند انسانی است ، به این معنا که انسانها ، توسعه را پیش میبرند،انرژی و آرزوی افرادی که به دنبال توسعه هستند نیروی محرکه ای را تشکیل میدهد که توسعه اجتماعی را هدایت میکند. عدم توجه کافی به این نیروی محرکه باعث هدر رفتن بخش بزرگی از انرژی افرادی میشود که در بخش اقتصادی نیز فعال بوده و موجب انحراف و کند شدن مسیر توسعه میگردد. توسعه سیاسی در کنار دوجزءدیگر تشکیل دهنده توسعه پایدار، نقش مهمی در این مسیر دارد اگر چه تعاریف مختلفی برای توسعه سیاسی وجود داشته و کشورهای مختلف هیچگاه به طور کامل همه این تعاریف را قبول نکرده و بخشی از این تعاریف را مورد پذیرش قرارمیدهند ولی بطور سنتی، توسعه سیاسی به عنوان حرکت جامعه به سمت سیستم لیبرال دموکراتیک تعریف میگردد که مهمترین اجزا تشکیل دهنده ی آن در این مسیر، انتخابات آزاد و عادلانه و حمایت از حقوق مدنی شهروندان و آزادی احزاب می باشد.در واقع توسعه سیاسی کلید تکامل یک دولت موفق در جهت رسیدن به اهداف اقتصادی می باشد به طوری که عدم قطعیتها و اشفتگیهای سیاسی موجب بوجود امدن مشکلات جدی اقتصادی شده و توسعه پایدار را تهدید مینماید . برای نمونه در بحرانهای اقتصادی همچون بحران اقتصادی سال 1929 ،فقط دموکراسیهای قدیمی تر بودند که توانستند با ایجاد یارانه ها و برنامه های کاهش بیکاری بحران را پشت سر بگذارند. یکی از مشهود ترین نمونه ها در مسیر توسعه پایدار یک کشور ، کره جنوبی می باشد، شاید باور آن برای شنونده سخت باشد که درامد سرانه این کشور در سال 1950 حتی پایین تراز کشور غنا بوده است. ولی در حال حاضر جزو بیست کشور ثروتمند جهان می باشد. در نهایت میتوان نتیجه گیری کرد که عدم توسعه همزان و متوازن اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در یک کشور منجر به توسعه پایدار نخواهد شده و باعث هدر رفتن منابع آن کشور میشود .