مهدی مطهرنیا
کارشناس مسائل بینالملل
شرکای استراتژیک ایالات متحده آمریکا در هزاره سوم بر اساس تئوری «هارتلند - ریملند بزرگ»، تعریف خواهد شد و چون هلال این هارتلند و ریملند بزرگ از تنگه باب المندب، تنگه عدن و خلیج فارس میگذرد، بنابراین خود به خود یمن برای تبیین استراتژی سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه هارتلندنو و نوهارتلند اهمیت پیدا میکند. مضاف بر اینکه در این تفاسیر، ایران برای آمریکا به عنوان اَوَلیت استراتژیک و شرق آسیا اولویت استراتژیک واشنگتن تعریف شدهاند. بر همین اساس آنچه که در ارتباط با فعال شدن گروه ویژه چند ملیتی ۱۵۳ و موضعگیری وزیر دفاع آمریکا در مورد ائتلاف نظامی در دریای سرخ باید مدنظر قرار بگیرد، این است که ایالات متحده میخواهد از چالشهای موجود بهرهبرداری استراتژیک کند تا در نهایت تهدیدها را تبدیل به فرصت کند. امروزه چیرگی بر ستون فقرات قرن بیست و یکم میلادی هدف اصلی ایالات متحده است رقبای آمریکا به دنبال آن بودند که با گسترش جنگهای هیبریدی، واشنگتن را درگیر هزینههای بیشتر کنند تا ابرقدرتی آن را کاهش دهند. واشنگتن به دنبال آن است که هزینه حرکات خود به سوی آسیا را به متحدانش منتقل کند و سپس تودهها و افکار عمومی را با خود همراه کند. ستون فقرات این راهبرد را باید از مدیترانه به خلیج عدن و از آنجا به خلیج فارس دانست که این مسیر را باید یک روند با اهمیت و مشخص اعلام کرد که در بطن آن مسائل انرژی و حتی ترانزیت انرژی هم نهفته است.
برای آنکه آمریکا بر جنگهای کُدگذاری شده توسط محور مقاومت فائق آید سعی کرده که ظهور پررنگتر از گذشته در منطقه داشته باشد و پایگاه نظامی خود را در منطقه بیش از گذشته فعال کرده است که یکی از همین هستهها را باید گروه ویژه ترکیبی یا چند ملیتی ۱۵۳ که متشکل از نیروی دریایی کشورهایی مانند بریتانیا، بحرین، کانادا، فرانسه، ایتالیا، هلند، نروژ، سیشل و اسپانیا به رهبری ایالات متحده و در درون ناوگان پنجم است، دانست. این همان تحرکی است که ایالات متحده روی آن برنامهریزی میکند. رقبای آمریکا معتقد بر ضربه زدن به ایالات متحده و هدف قرار دادن آن هستند ولی واشنگتن در این میان سعی میکند که این ضربهها را با صبر استراتژیک به یک ابزار استراتژیکتر برای استفاده در آینده تبدیل کند. در این میان بحث سلطه در قرن بیست و یکم بر جهان هم مطرح است که در اینجا پایان نمییابد و ادامه خواهد داشت. بر همین اساس احتمال وقوع درگیری میان انصارالله یمن و ائتلاف شکل گرفته در دریای سرخ صرفاً برآیند مسائل میدانی را میطلبد. به عبارتی دیگر در این خصوص، فاکتورهای ایجاد درگیری حرف اول و آخر را میزنند. بحث اینجاست که تا چه حد منطقه پذیرای روند جنگ و یا هرگونه برخورد میان دو طرف باشد و حتی بحث حمایتها هم مطرح است. این در حالیست که پکن و مسکو هم بهرغم شعارهایشان، نمیخواهند تجربه زیسته شده در جنگهای جهانی را مجدداً عملیاتی کنند و هیچگاه از روند برخورد این چنینی حمایت نکرده و نمیکنند.