
مریم کاظمی هره دشت
سردبیر نشریه دنیای زنان
مقالهای با عنوان «نقش عجیب چتجیپیتی در بحرانهای زناشویی/ چگونه یک ابزار دیجیتال زندگی خانوادگی را متلاشی میکند؟» اخیراً منتشر شد و با روایتهایی تکاندهنده از زندگی زوجهایی که تحت تأثیر استفاده نادرست از چتجیپیتی به مرز جدایی و طلاق رسیدهاند، بحثهای تازهای را دامن زد. گزارش نشان میدهد که در برخی خانوادهها، هوش مصنوعی نه تنها به جای پل ارتباطی، بلکه به عامل شکاف و فاصله تبدیل شده است؛ همسرانی که برای پاسخ به پیام فرزندشان یا حتی سرزنش یکدیگر، به جای گفتوگو رو در رو، از چتجیپیتی کمک گرفتهاند. این روایتها هشداری جدی است، اما پرسش مهم اینجاست: آیا باید چتجیپیتی را مقصر اصلی بدانیم یا شیوه استفاده ما انسانها را؟
فناوری ذاتاً خنثی است. همانطور که چاقو میتواند ابزار آشپزی باشد یا وسیلهای برای آسیب، هوش مصنوعی هم بسته به نوع استفاده، میتواند فرصتی ارزشمند یا تهدیدی جدی باشد. بنابراین نقد اساسی به این مقاله آن است که بیش از حد بر وجه آسیبزا تأکید کرده و کمتر به امکان مدیریت و بهرهبرداری درست پرداخته است.
واقعیت این است که نمیتوان استفاده از هوش مصنوعی را منع کرد. این فناوری در آموزش، سلامت، پژوهش، اقتصاد و حتی زندگی روزمره ما جا باز کرده است و حضورش اجتنابناپذیر است. آنچه اهمیت دارد، چگونگی استفاده است؛ و این همان نقطهای است که آموزش و فرهنگسازی اهمیت پیدا میکند.
نخست باید به سراغ سواد دیجیتال رفت. بسیاری از کاربران نمیدانند که پاسخهای چتجیپیتی بازتاب ذهنیات خودشان است و نه تحلیلی قطعی از واقعیت. اگر افراد این موضوع را بدانند، کمتر آن را جایگزین گفتوگوهای انسانی یا مشاورههای حرفهای میکنند.
دوم آنکه باید جایگاه درست هوش مصنوعی در روابط انسانی روشن شود. چتجیپیتی میتواند بهعنوان دستیار یا الهامبخش در کنار ما باشد، اما هرگز نمیتواند جایگزین ارتباط انسانی شود. تجربه مشترک، لمس، نگاه و همدلی واقعی چیزی است که هیچ الگوریتمی قادر به بازآفرینی آن نیست.
سوم، لازم است هشدارهای شفاف همراه این ابزارها ارائه شود؛ همانطور که دکتر آنا لمبکه از دانشگاه استنفورد در همان گزارش اشاره کرده، استفاده افراطی از این فناوری میتواند اثراتی مشابه اعتیاد داشته باشد. این هشدارها باید بخشی از فرهنگ عمومی شوند و رسانهها و نهادهای آموزشی در این مسیر نقش مهمی دارند.
با این نگاه، ما میتوانیم تهدید را به فرصت بدل کنیم. زوجها اگر یاد بگیرند که از هوش مصنوعی نه برای جایگزینی ارتباط، بلکه برای تقویت گفتوگو یا یادگیری مهارتهای ارتباطی بهره ببرند، حتی ممکن است روابطشان بهبود یابد.
در نهایت باید پذیرفت که فناوری مانند رودخانهای است که جلوی جریانش را نمیتوان گرفت. آنچه مهم است، آموختن شنا در این جریان است. ترسافکنی یا منع مطلق راهحل نیست؛ بلکه آگاهیبخشی، آموزش و مدیریت صحیح استفاده تنها راهی است که میتواند هم از آسیبها پیشگیری کند و هم فرصتهای این فناوری را در خدمت زندگی خانوادگی و اجتماعی قرار دهد.