به گزارش خبرآنلاین روزنامه اطلاعات نوشت: طنز تلخی در این داستان وجود دارد: صداوسیما خودش روی آنتن زندهاش هزاربار از دستش در رفته، توهین، فحش، تصویر نامناسب، اشتباه فنی، بحران مدیریتی اما همان سازمانی که توان مدیریت برنامه خودش را ندارد، ادعای مدیریت کل اینترنت فارسی را دارد.
ماجرای خداداد عزیزی فقط یک نمونه نمادین است. یک نفر در استودیوی خودشان، جلوی دوربین خودشان، زیر نظارت مدیر پخش خودشان، دو تا فحش زیر لب میدهد. کنترل نمیکنند، سانسور نمیکنند، قطع نمیکنند، حتی عذرخواهی هم نمیکنند و بعد که آبرویشان میرود، ناگهان «فاجعه» را بهانه میکنند برای محکمتر کشیدن طناب دور گردن رسانههای آنلاین. این یعنی ناتوانی خودت را تبدیل میکنی به چماق برای دیگران. این یعنی اعتراف به ضعف، ولی استفاده از آن ضعف برای سرکوب رقابت.
نکته مهم این است: صداوسیما نهتنها ناظر بیطرف نیست، بلکه ذینفعترین بازیگر صحنه است. رگولاتوری که خودش تولیدکننده و پخشکننده و فروشنده و رقیب است، دیگر رگولاتور نیست؛ بازوی انحصار است. هیچ کشوری با عقل سالم چنین ساختاری را برای نظارت انتخاب نمیکند. فقط جایی که یک نهاد رسمی از سقوط خودش میترسد، چنین چیزی را جا میاندازد.
مشکل جای دیگری هم هست. صداوسیما با تکرار یک دروغ بزرگ، تلاش میکند خودش را «مرجع قانونی» نظارت بر صوت و تصویر معرفی کند؛ در حالی که نه قانونگذار چنین مأموریتی را در اختیارش گذاشته، نه نهادهای دیگر آن را به رسمیت میشناسند. این تلاش برای مصادره قانون، دقیقا همان کاری است که نهادهای انحصارگر در مرحله سقوط انجام میدهند: وقتی نمیتوانی مردم را نگه داری، قانون را به نفع خودت بازنویسی کن.
اگر قرار باشد فضای رسانهای کشور سالم شود، شرط اول حذف تعارض منافع است. یعنی ناظری که ناظر بقیه است، نباید خودش تولیدکننده باشد. صداوسیما تا وقتی در این جایگاه مینشیند، نه اصلاح میشود، نه اعتماد میگیرد، نه توان رقابت پیدا میکند. فقط صداها را خاموشتر میکند.