کد خبر: ۲۴۷۸۰
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۴ - ۰۷:۳۵
در ارزیابی مشکلات و موانع موجود برای عبور از بحران­های متوالی و­ پردامنه­ حاکم بر اقتصاد ایران، نظیر «تورم»، «بیکاری»، «فقر»، «فقدان توسعه»، «نارسایی در تولید»، «بی­عدالتی» و... که علیرغم وجود فرازونشیب­هایی، همواره دامن اقتصاد ما را در قریب به پنج دهه گذشته گرفته است؛ کمتر پیش آمده که اقتصاددانان، روی عوامل «ذهنی» دست بگذارند. حتی آن دسته از پژوهشگران اقتصاد که متمرکز    بر «اقتصادسیاسی» هستند و به زمینه­ های سیاسی و اجتماعی رفتار دولت و کنشگران دخیل در اقتصاد رسمی و غیررسمی و پیامدهای آن می­پردازند نیز توجه چندانی به آنچه می­توان «بیناذهنیت اقتصادی» در میان مردم، دولت و فعالان اقتصادی نامید و سهم این متغیر بر نارسایی­های اقتصاد عمومی، مصروف نداشته­اند.
 غافل از آنکه آنچه فراتر از آمار و ارقام و شاخص­های نام­آشنای اقتصادی، تعیین کننده­ «اقتصاد واقعی» و رقم­زننده­ ارزیابی مردم و دولت از وضعیت عمومی اقتصاد است؛ در بسیاری از موارد، استوار بر همین بیناذهنیتی است که در برهه­های مختلف، به اَشکال متفاوتی، ظهور می­کند و ای­بسا درک عمومی از وضعیت اقتصاد و بایسته­های مدیریت صحیح اقتصاد، در یک برهه را - هم در میان صحنه­ گردانان دولتی و هم در میان مردم و فعالان اقتصادی- به بیراهه می­بَرد.
البته در اینجا مراد از «بیناذهنیت»، هرگز ارزیابیِ همواره مشابه مردم و دولت از شرایط اقتصادی نیست - چه آنکه نیک می­دانیم حصول چنین اشتراک نظری، تا چه اندازه دشوار است- بلکه مقصود ما آن دسته باورهایی است که در فرآیند تأثیر و تأثر متقابل میان مردم، دولت و فعالان اقتصادی، درباره­ وسایل و امکانات مختلف سیاست­گذاری اقتصادی، و کارکرد هریک از سیاست­ها و وسایل، شکل می­گیرد.

در باب چگونگی کارکرد «بیناذهنیت اقتصادی»، بر فرآیند واقعی اقتصاد، نمونه­های متعددی را می­توان از نحوه­ برخورد مردم و دولت با یک پدیده­ اقتصادی، مثال زد. مثلا بسیار دیده و شنیده­ایم که چگونه در شرایطی که دولتهای مختلف، همواره بر اهمیت «مالیات» و درآمدهای مالیاتی در شفافیت و بهبود اقتصاد ملی، تأکید کرده و بسیار تلاش کرده­اند تا نشان دهند که چگونه پرداخت مالیات، نوعی «سرمایه­گذاری عمومی» برای برخورداری هرچه بیشتر از «رفاه عمومی» است؛ مردم اما اغلب، «مالیات» را نوعی از «اخاذی دولت» از جیب ملت، قلمداد می­کنند! و هرگز دلِ خوشی از انواع کسورات مالیاتی از دارایی­هایشان ندارند.

این واقعیت، البته می­تواند از زوایای گوناگونی، مورد وارسی قرار بگیرد، اما از هرسو که به آن بنگریم، مسئله­ شکاف عمیق میان ادراک دولت از «مالیات» با فهم مردم از آن، همچون یک بحران، خود را نمایان می­کند.

البته بحران «بیناذهنیت» در اقتصاد، همواره فقط در شکاف میان فهم دولت و ملت از مفاهیم و متغیرهای اقتصادی، ظاهر نمی­شود، بلکه گاه دیده می­شود که بر اثر کژکارکردِ پاره­ای از عناصر دخیل اقتصادی، سیاستی و اجتماعی، در میدان بیناذهنیتِ مردم، دولت و فعالان اقتصادی، مفاهیم و پدیده­هایی «تولید» و «تکثیر» می­شوند که نه تنها تبعات منفی خود را بر اقتصادکلان کشور می­گذارند، بلکه فراتر از آن، در یک «همدستی» آشکار و پنهان میان دولت و «بقیه»، مسیر هرگونه اصلاح رویه­­ها و تغییر نگرش­ها را نیز مسدود می­کند.

یکی از نمونه­های گویا در باب این قِسم اخیر، نحوه­ ورود «پدیده­ عابربانکها» به بیناذهنیت حاکم بر رفتار اقتصادی دولت و مردم است.

شاید نخستین­بار در ادبیات صنفی فوتبالیها (فوتبال دوستان و فوتبالی نویسان) بود که «عابربانک­ها» به مثابه یک کنشگر اقتصادی، متولد شدند (هدایتی­ها، انصاری­ها، شفیع­زاده­ها و...). آنها افرادی بودند که ظاهرا بدون هیچ چشمداشت اقتصادی، پولهای خود را خرج ارقام نجومی مبادله شده در فوتبال می­کردند.

در ظاهر امر، آنها امکانات چندانی برای سودآوری از فوتبال و سرمایه­گذاری در فوتبال نداشتند. صندوق باشگاههای پرطرفدار ورزشی، مخزن سیری­ناپذیری، برای ریالهای تمام­ناشدنی «عابربانکها» بود.

آنهایی که تنها آورده­ فوتبال برایشان، ظاهرا شهرت و نیز امکان بازی دومینووار با رقیب برای جذب فلان و بهمان فوتبالیست مشهور بود. ماجرا اما وقتی جالب­تر می­شود که بدانیم، منطق رفتار اقتصادی این «عابربانک­ها» کاملا در جهت منافع و خواست «دولتی­ها» و «فوتبال­دوستان» صورت می­گرفت.

اساسا «پدیده­ عابربانک­ها» زاییده­ میل زایدالوصف دولتی­ها برای تصدی­گری در فوتبال و جنون هولیگانی فوتبال­دوستان برای بازی خیالی با ارقام نجومی و سلبریتی­های کاغذی بود. ظاهر ماجرا اینگونه بود که متصدیان دولتی باشگاههای پرطرفدار فوتبال، میل «عابربانک­ها» به شهرت را سیراب می­کردند و «عابربانک­ها» هم حاشیه امنی را برای دولتی­ها در تصدی­گری بر فوتبال، فراهم می­کردند و میل هواداران را هم به جمع کردن بیشترین ستاره­های نامی در تیمشان، سیراب می­کردند. ماجرا اما به هیچ وجه به این «تبادل میل» ختم نمی­شود.

آنها حکم «قلک­های اطمینان» را برای متصدیان دولتی فوتبال، باشگاهها و همچنین فوتبالدوستان داشتند. بزل و بخشش بی­حساب اما به هنگام می­کردند و هرکس هم که از آنها می­پرسید که چرا اینچنین می­کنند،

ژستی مظلومانه و حق به جانب می­گرفتند که دارند برای سلامت جامعه سرمایه­گذاری می­کنند و آسیب­های اجتماعی­ای مثل اعتیاد و بزهکاری و.... را سپر می­کردند. این البته ذهنیت بسیاری از مردم هم بود.

آنها که خیلی فوتبالی بودند؛ عابربانک­ها را منجی تیم محبوبشان می­دانستند و آنها هم که دستی از دور بر این آتش داشتند، بر اموات این «عابربانک­ها» سلام و صلوات می­فرستادند.

گویا در یک همدستی سه­جانبه میان «مردم»، دولت، و این عابربانکها (که حکم فعالان اقتصادی داستان ما را دارند) ضرورت یافته بود که عابربانکها باشند و همه از خوان پربرکت آنها بهره­مند شوند. خودشان هم که خب، مشهور می­شدند و خیلی­چیزهای دیگر!

این بیناذهنیت اقتصادی، آنقدر جاذبه و کشش داشت که قلمروی آن به زودی از فوتبال، فراتر رفت و ما فهمیدیم که «عابربانک­ها» اساسا یکی از اصلی­ترین منابع درآمدی دولت هستند! «ب.ز» معروف هم وقتی در دادگاه دفاعیاتش، صراحتا گفت که در ازای دریافت املاک بی­سند (یعنی در ازای دریافت هیچ!) 65 میلیارد تومان، «دستی» به بانک مسکن داده است؛ بو بردیم که او هم حتی حکم عابربانک را داشته است!

آری! «عابربانک­ها»، زاییده­ منطق اقتصادی حاکم بر میدان «بیناذهنیت اقتصادی» مردم، دولت، و فعالان اقتصادی هستند.

وقتی دولت، هشت سال از عمر خود را با رئیسی طی می­کند که صراحتا می­گوید برای حل همه­ مسائل اقتصادی کشور و حتی برای «مدیریت جهانی»، کشف کرده است که باید ذخیره استراتژیک دولت را «دستی» بین مردم توزیع کند؛ یا وقتی دولت، برای مصارف خود، به دنبال حاشیه­ امنی است که از دایره­ نظارت­ها خارج باشد؛ یا وقتی عمده­ی فعالان اقتصادی ما در به در، دنبال گم کردن رد دخل و خرج خود هستند؛ و همدستی بهتر از دولت و نیازهای سیری­ناپذیر پولی آن نمی­یابند؛ و سرآخر آنکه، وقتی «مردم» تصور می­کنند که هرکه به آنها زودتر و بیشتر، «پول» بدهد و نیازهای واقعی و کاسب آنها را موقتا تسکین بخشد، به داد آنها رسیده است؛ تا وقتی اینچنین است، دولت ما، ملت ما و فعالان اقتصادی ما، «عابربانک»ها را بر صدر می­نشانند و اقتصاد ما، «اقتصاد عابربانکی» خواهد بود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار