علی دینی ترکمانی
اقتصاددان
ادعای متقن بودن دانش اقتصاد نیاز به تأمل دارد. مسایلی است که اجازه نمیدهد بناهای نظری شکل گرفته براحتی آزمون و ابطال شوند. به همین دلیل در جغرافیای دانش اقتصاد رویکردهای نظری مختلف با ادعای قدرت توضیح دهی بیشتر وجود دارند.
یکی از مسائل، سطح تحلیل است. فرد یا ساختار (کلان) کدامیک باید مبنای نظریه پردازی قرار بگیرد؟ فردگرایانی چون لوکاس و سارجنت تلاش کردند اقتصاد کلان را بر بنیان خرد قرار بدهند. از این سو کلان گرایانی چون کروگمن و استیگلیتز تلاش میکنند مبنای اجتماعی برای دانش اقتصاد فراهم کنند. کروگمن در سال ۲۰۱۰ نوشت توزیع در آمد در آمریکا را بدون تحلیل طبقاتی نمیتوان توضیح داد. استیگلیتز هم همین دیدگاه را دارد. کدام یک درست میگویند؟ این پرسشی است که پاسخش قطعی مشخص نیست.
موضوع دیگر تعریف انسان است. آیا انسان فقط در پی نفع طلبی شخصی است؟ یا دغدعههای اجتماعی نیز دارد؟ آمارتیا سن معتقد است مکتب شیکاگو برداشت اسمیت از انسان را مثله کرده است. وی معتقد است آدمی هم به دنبال امر خوب است و هم امر درست. اولی با نفع شخصی سروکار دارد و دومی با خیر اجتماعی. جرج استیگلر و میلتون فریدمن درست میگویند یا جوزف استیگلیتز و امارتیا سن؟
موضوع دیگر عقلانی بودن رفتار ادمی است. برخی از اقتصاددانان معتقدند رفتار ادمی عقلانی است و برخی از جمله کینز و اقتصاددانان رفتارگرایی چون رابرت شیلر و کانه من و تورسکی معتقدند رفتار ادمی بیشتر تحت تأثیر غرایز و آن چیزی است که کینز روحیه حیوانی و فروید ناخودآگاه ذهن مینامد است. کدام یک درست میگویند؟
موضوع دیگر زبان مورد استفاده است. مدلگرایان ریاضیگرا معتقدند با این روش بهتر میشود مسائل را توضیح داد مخالفانی چون کوز و نورث و تونی لاوسون زبان تحلیلی و تاریخی را تأیید میکنند. استدلال لاوسون این است که نمیتوان بخشی از واقعیت اجتماعی را از قسمتهای دیگر جدا کرد و ان را مبنای نظریهسازی قرار داد چرا که در دنیای واقع ما با کل در هم تنیده اقتصاد و سیاست و فرهنگ مواجه هستیم. واقعیت از نوع الگوی باز غیرقابل انطباق با الگوی بسته مدلسازی متعارف اقتصادی است. کدام دیدگاه صحیحتر است؟
پاسخ به این پرسشها ساده نیست. آزمونپذیر هم نیست. تا حد زیادی تابعی از دیدگاههای اندیشمندان به رابطه فرد و جامعه، دیدگاه انسان شناختی و برداشت از واقعیت اجتماعیاست. به این اعتبار به گمان من در جغرافیای دانش اقتصاد دیدگاههای مختلف وجود دارد و نه یک دیدگاه متقن.
اشکال بسته آموزشی نظام اقتصاد این است که به گونهای تدوین شده که گویا این مسائل حل و فصل شده است. حال آنکه مناقشهها در مرزهای پیشروی دانش هنوز ادامه دارد و در آینده نیز ادامه خواهد داشت.