حسن بهشتیپور
کارشناس ارشد روابط بینالملل
اگر بخواهیم در چارچوب فعالیتهای صلحآمیز هستهای کار کنیم، نیاز داریم که با تنها نهاد بینالمللی که وظیفهاش نظارت بر فعالیتهای هستهای است، همکاری داشته باشیم. اگر ما میخواهیم فعالیتهای صلحآمیز هستهای داشته باشیم، باید نظارتها و کنترلهای تنها نهاد بینالمللی که وظیفهاش کنترل و نظارت بر فعالیتهای هستهای همه کشورها، از جمله ایران، است را بپذیریم و نوعی مدیریت کنیم، ولو اینکه انتقاداتی به عملکرد مدیر کل یا بازرسیهایش داریم. اما نمیتوان این عملکرد را به کل نهاد تعمیم داد. اگر ما میگوییم انرژی هستهای حق مسلم ماست، دقیقاً بر اساس اساسنامه و پیمان انپیتی است که مهمترین پیمان پذیرفتهشده در صحنه بینالمللی است و بر اساس آن، این نهاد به وجود آمده است. باید به شکلی روابط با آژانس را مدیریت کنیم و بتوانیم راهکاری پیدا کنیم که با آژانس همکاریمان را ادامه دهیم و این موجب میشود که بهانهجویی از دست اسرائیل و آمریکا گرفته شود و سوژهای به دست آنها ندهیم. بسیار مهم است که ما در این زمینه حتماً همکاری کنیم و به هر شکل ممکن با آژانس ادامه دهیم. اروپا پس از فعال سازی مکانیسم ماشه از جریان مذاکرات ایران با غرب کنار گذاشته نشده است. این اروپاییها هستند که دقیقاً همسو با آمریکا و اسرائیل فشار مضاعفی به ایران وارد میکنند که آخرینش هم به اسنپ بک مربوط میشود. آنها بر سر موضوع اوکراین با ما مشکل دارند، در هر حال ما در ارتباط با اروپا با مشکلات جدی مواجه شدهایم که بیسابقه است و در طول چهل سال گذشته نیز چنین وضعیتی را تجربه نکردهایم. روابط با اروپا باید مدیریت شود و نباید اجازه دهیم وضعیت از آنچه که هست بدتر شود. مهم این است که حتماً باید این وضیعت را مهار کنیم و اقداماتی انجام دهیم تا وضعیت بدتر از آنچه که اکنون هست نشود. در خصوص نیاز به تغییر راهبرد در سیاست خارجی ایران بیشتر یک تغییر عملکرد نیاز داریم تا تغییر راهبرد، تغییر راهبرد برای کشور سالها طول میکشد، اما رویکردها را میتوان نسبت به تحولات جدید در پیش گرفت. وگرنه اگر قرار باشد همان کارها و همان حرفها و همان رفتارهای گذشته را داشته باشیم، به نتیجه نرسیدهایم. در هر صورت در عمل دیدیم که عملکردمان به نتیجه نرسیده و نیاز است، رویکردها را تغییر دهیم. درباره تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا، صلح غزه و برنامههای آمریکا برای طرح خاورمانه جدید باید توجه داشت که چندین سال بعد از فروپاشی شوروی، موضوع نظم نوین جدید مطرح شد. مدتی عدهای در این باره بحث میکردند که نظم نوین چیست؟ برخی میگفتند دنیای آینده چندقطبی خواهد بود، برخی دیگر میگفتند دنیای یکقطبی است و بعضیها هم به چندجانبهگرایی منطقهای اشاره میکردند. حرفهای متعدد گفته میشد تا اینکه یازده سپتامبر اتفاق افتاد. پس از یازده سپتامبر، ناگهان همه به سمت مبارزه با تروریسم شیفت کردند. موضوع جهانی شدن و بحث جهانیسازی مطرح شد و این سوال پیشآمد که آیا این یک پروژه است یا یک پروسه. همینطور حرفهای مختلف مطرح میشد. پس از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، یک نقطه عطف بزرگ به وجود آمد که گفته شد قبل از تجاوز و بعد از آن، دنیا تحولات بزرگی را تجربه خواهد کرد و نظم جهانی در حال گذار است. همانطور که پس از جنگ جهانی اول و دوم، نظم جدیدی به وجود آمد، این جنگ و مسائلش نیز موجب نظم جدیدی خواهد شد. به بعد از حمله هفت اکتبر رسیدیم، باز دوباره مسائل خاورمیانه جدید و سایکس پیکو موضوع روز شد. چهار سال پیش، کسی فکر نمیکرد که هفت اکتبر به وقوع بپیوندد. به نظر من باید واقعبین باشیم و سعی کنیم نگاهمان بلندمدت باشد و چهارچوب کلی جهانی را ببینیم، اما در درون آن هم مصداقهایی مانند لبنان، سوریه، تحولات ایران، تحولات مربوط به عراق، تحولات مربوط به یمن و حوزه خلیج فارس وجود دارد که باید به عنوان یک پازل در کلیت ببینیم و در عین حال جزئیات نیز بسیار مهم است. تحلیل واقعبینانه کار بسیار دشوار و مشکلی است و باید از شعار دادن و جو زدگی در رسانهها دوری کنیم تا بتوانیم دقیقتر بیندیشیم.