سید حسن موسوی
رییس ستاد انتخاباتی روحانی در استان تهران
اگر بپذیریم که برای اداره کشور به مدیرانی با تجربه و توانمند نیاز داریم، باید این را نیز بپذیریم که مدیر توانمند از زیر بوته به عمل نمی آید، بلکه باید افراد با استعداد را شناسایی و به آنها اعتماد کرد و مسوولیت را به آنها سپرد. اما آنچه که همواره فراموش می شود، نادیده گرفتن گذر عمر است. مدیریت کشور در عرصه های گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، ورزشی و... تعریف می شود و لازم است برای هر کدام از این عرصه ها، افراد توانمندی را شناسایی و تربیت کنیم. اما متاسفانه بازی های سیاسی و جناحی و البته خودخواهی های عده ای که توانسته اند پستها را به دست بگیرند، مانع می شود که افراد دیگری بتوانند توانمندی های خود را به منصه ظهور برسانند. اگر ملاک بررسی را از سال 57 و آغاز نظام جمهوری اسلامی قرار دهیم، می بینیم که در آن زمان اعتماد به جوانان چقدر زیاد بود و اکنون که در دهه چهارم انقلاب قرار داریم، مدیران جوانی که در ابتدای پیروزی انقلاب به آنها اعتماد کردیم، اداره کشور را بر عهده دارند. اما باید بپذیریم که کهولت سن، توان کار اجرایی را از آنان گرفته و اگر مسولیت را به آنان بسپاریم، نه آنکه توانایی مدیریتی نداشته باشند، بلکه توان کارهای اجرایی را ندارند. مهمتر اینکه این روال را تاچه زمانی می خواهیم ادامه دهیم؟ اگر به سرنوشت تمامی مدیرانی که از میان ما رفته اند، توجه کنیم، می بینیم که دست اجل در آینده نیز بسیاری از مدیران را از ما خواهد گرفت. بنابر این عقل حکم می کند که به دنبال تربیت نیروهای جدید باشیم و قبل از آنکه مدیران کارآمد امروز را از دست بدهیم، از آنان به عنوان اتاق فکر و حامیان اندیشه استفاده کنیم تا مدیران کارآمدی برای آینده تربیت شود. مهمتر اینکه جوانان باید نسبت به آینده امید داشته باشند. تا زمانی که مدیریت پیر بر امورات کشور سایه انداخته باشد، جوانان می بینند که همه چیز بین یک عده خاص تقسیم شده و هرچقدر که توانمند شوند، نمی توانند وارد آن حلقه خاص شوند. بنابر این انگیزه خود را از دست می دهند و ادامه این روال به جایی خواهد رسید که ناچار خواهیم شد کار را به افرادی بسپاریم که در گذشته تربیت نکرده ایم. بهترین روش این است که از همین حال به جوانان اعتماد کنیم و آنان را در لایه های زیرین مدیریتی به کار بگیریم تا در آینده پست های اداره کشور را به دست آنان بسپاریم. مهمتر اینکه کشور به گروههای اصلاح طلب و اصولگرا تقسیم شده و هر کدام از این جناحها باید به تربیت نیروی کار آمد بپردازند زیرا اگر این اتفاق نیفتد، جناحها ناچار خواهند شد از نیروهای کارآمد طرف مقابل استفاده کنند و یک باره چشم باز می کنند که همه چیز را بدون آنکه متوجه شوند، به جناح رقیب واگذار کرده اند. اما بهترین فرصت مربوط به زمانی است که یک جناح موفق شده آرای مردم را به دست آورد و باید در همین مدت به اندازه ای نیرو تربیت کند، که در آینده نگران داشتن مدیران توانمند برای به دست گرفتن پست های مدیریتی نباشد.