فوتبال سالها است که در دنیا از شکل یک ورزش صرف خارج شده است. این موضوع در کشورهای توسعه یافته غرب خیلی زودتر از دیگر کشورها به وقوع پیوست.
در واقع دیدگاه کاپیتالیستی که در عموم کشورهای غربی وجود دارد خیلی زود متوجه محبوبیت و اهمیتی که این ورزش و اخبار مربوط به آن برای افکار عمومی داشت شد و آن را زمینه مناسبی برای تبدیل باشگاه های فوتبال به بنگاه های اقتصادی دانست؛ اما داستان به همین جا ختم نشد؛ اندک اندک همه کسانی که در فوتبال جایگاهی داشتند؛ از بازیکن گرفته تا مربی، مدیر باشگاه، داور و حتی اعضای خانواده فوتبالیستها جزیی از چرخه اقتصادی فوتبال شدند.
این تغییر باعث شد که همزمان فوتبال از یک هنر به علم نیز تغییر ماهیت دهد تا بتوان بازیها را تحلیل علمی کرد و با ریسک کمتری ، در این صنعت سرمایه گذاری کرد.
در ایران، ولی این داستان خیلی دیر و ناقص درک و اجرا شد.در حالی که ضریب نفوذ فوتبال در کشور ما بسیار بیش از کشورهای دیگر منطقه بود اما شرایط و دیدگاه های اجتماعی – سیاسی در کشور ما به گونه ای بود که مانع از شکل گیری نگاه اقتصادی به فوتبال می شد: باشگاه های فوتبال ایران عموما دولتی یا شبه دولتی بود و به شیوه های سنتی مدیریت می شد.
ضمن اینکه دائما تاکید میشد که این باشگاه ها،فرهنگی – ورزشی هستند و با این وصف کسی انتظار سود آوری اقتصادی از این باشگاه ها نداشت و به این ترتیب حتی امکان رقابت از بخش خصوصی نیز گرفته می شد.
در تمام آن سالها صنعت و علم فوتبال نه تنها به عنوان یکی از صنایع پردرآمد و اصلی در اروپا رشدی روزافزون داشت بلکه در آسیا نیز از ترکیه تا ژاپن ، چنین نگاهی به فوتبال شکل گرفت و دنبال شد و نتیجه آنکه این ورزش در این کشورها پایه های مستحکمی پیدا کرد ؛ ولی این نگاه خیلی دیرتر از آنها،به ما رسید، پس از آن بود که باشگاه های خصوصی شکل گرفت و فوتبال دو قطبی کشور،چند قطبی شد،رقابت جدی تر شد و همچنان که بازیکنان فوتبال ایران توانستند در بازار جهانی فوتبال حضور یابند،باشگاه های داخلی هم سعی در جذب بازیکنان خارجی کردند اما همه اینها در حالی شکل گرفت که نگاه دولتی به فوتبال هنوز ادامه داشت و بیشتر باشگاه های ظاهرا خصوصی از بودجه های پیدا و پنهان دولتی یا شبه دولتی استفاده می کردند.
تداوم مدیریتهای غیر علمی و غیر اقتصادی در فوتبال و عدم تناسب بین رشد قیمت بازیکنان فوتبال و رشد صنعت فوتبال در کشور و در مجموع بلاتکلیفی فوتبال ایران بین اقتصاد و فرهنگ،از پیامدهای این نوع نگاه بود.نتیجه اینکه تقریبا همه کسانی که دستی بر این آتش داشتند به این نتیجه رسیدند که باید تکلیف مشخص شود و تا وقتی که این دوگانگی رفع نشده باشد، نمیتوان به پیشرفت فوتبال دلخوش داشت.
خصوصی سازی دو باشگاه پرطرفدار استقلال و پرسپولیس بر این اساس شکل گرفته است و گام بلندی در تغییر وضعیت نابسامان فوتبال ایران است.
با این حال طی دو دهه گذشته همواره فقط وعده این اتفاق داده شده است،در حالی که هیچ گاه این اتفاق جدی نشده است.شاید یکی از دلایل عدم وقوع این مساله،حساسیتهای امنیتی در سالهای قبل بود؛ حساسیتهایی که به مرور کمتر و کمتر میشود .
در روزگاری نه چندان دور این دو تیم تنها تیمهای دارای طرفدار واقعی در کشور بودند و هر فوتبال دوستی افتخار هواداری یکی از این دو تیم را داشت اما این وضعیت امروز وجود ندارد و تیمهای شهرستانی توانسته اند هواداران زیادی دارند: تراکتور سازی در آذربایجان،سپاهان و ذوب آهن در اصفهان،ملوان در بندر انزلی،نفت در آبادان و...؛ضمن اینکه دیگر هیچ یک از این دو تیم قدرتهای برتری در فوتبال ایران نیستند و نمیتوانند هواداران تازه ای از نسل نورسته ایران جذب کنند.
به این ترتیب میتوان ادعا کرد که عزم سازمان خصوصی سازی برای قیمت گذاری و آگهی کردن این دو باشگاه پرطرفدار در این روزها،امری است که می توان به وقوع آن امیدوار بود؛ اگر چه بنا به اخبار بدست آمده از نتیجه جلسه هیات واگذاری نشان میدهدکه در این جلسه به دلیل اشکال صورت های مالی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس،قیمتگذاری انجام نشده و قیمتگذاری این دو باشگاه به 2 هفته آینده موکول شد.
انتهای پیام/