امیرمهدی نعمتی
روزنامه نگار
در جوامع گذشته و در دورانی که فاصله طبقاتی در کشورهای زیادی بیداد می کرد و امپریالسیم و نظام سرمایه داری سعی در استثمار و بهره کشی از مستضعفان و کارگران داشت فیلسوفانی مانند مارکس و انگلس مکتبی را پایه گذاری کردند که مبتنی بر بیگانگی با مذهب و مبارزه با اختلاف طبقاتی بود.این فلسفه که تحت تاثیر برخورد برده گونه با کارگران در سایه بی توجهی کلیساها و متولیان دینی به وضعیت طبقه مستضعف شکل گرفته بود، در 1917 میلادی باعث بروز انقلاب در کشور فئودالی روسیه شد که در نتیجه آن اولین کشور سوسیالیستی جهان به وجود آمد.در آن زمان بسیاری از مستضعفین و روشنفکران که از حقارت، بی رحمی و استثمار و اختلاف طبقاتی خسته شده بودند از این اندیشه استقبال کردند و به دفاع از مارکسیسم پرداختند به این امید که با کنترل ثروت توسط عموم جامعه و منع مالکیت خصوصی در کنار برابری مطلق بتوانند به اصطلاح زندگی شرافتمندانه و منصفانه ای را تجربه کرده و اختلاف طبقاتی از میان برود اما اتحاد جماهیر شوروی سابق که به عنوان نماد سوسیالیسم شناخته می شد نه تنها نتوانست به مردم بیچاره و مستضعف کمک نماید بلکه مردم این کشور یکی از مخوف ترین دیکتاتوری های تاریخ را تجربه کردند که به مدت 70 سال با نهایت بی رحمی به قتل عام، ایجاد اردوگاه های کار اجباری، مبارزه با مذهب و تبعیض دست زد و در نهایت پس از حدود 70 سال در 1991 میلادی، جهان شاهد فروپاشی امپراطوری عظیم کمونیستی شوروی که یکی از دو ابرقدرت قرن بیستم به حساب می آمد، بود.این در حالی است که رهبر فقید انقلاب اسلامی مدتی پیش از رحلت خویش در پیامی تاریخی به گورباچف آخرین رهبر شوروی، وی را به توحید فراخوانده و فرموده بود که جای کمونیسم از این پس در موزه های تاریخ است چراکه مکتب مادی جوابگوی نیازهای بشریت نبوده و نیست و در نهایت هم پیش بینی امام خمینی تحقق یافت و شوروی از هم فروپاشید.فروپاشی شوروی نشان داد که فسلفه مارکسیسم در عین حال که در ابتدای شکل گیری نظر بسیاری از روشنفکران را به خود جلب کرده بود ناکارآمد بوده و نیازهای بشر را برآورده نمی کند و حتی ناکارآمدی آن به حدی بود که زودتر از نظام سرمایه داری غرب و امپریالسیم با شکست و سقوط مواجه شد.مارکسیست ها معتقد بودند دین افیون توده هاست و نظام های سرمایه داری غرب نیز دین را مختص کلیسا و نه در سطح حاکمیت جامعه می دانند و همین مسئله باعث گسترش پوچ گرایی در کشورهای تحت حاکمیت این تفکرات شده است در حالی که نسخه نجات بخش بشریت و فراهم کننده تعالی دنیوی و معنوی مردم دین است.در کشور ما نیز عده ای از روشنفکران به جای اینکه به دنبال اجرای دستورات اسلام که نسخه الهی حیات بخش بشریت است بروند، دنبال سکولاریسم و مکاتبی هستند که ساخته و پرداخته دست بشر بوده و به وضوح ناکارآمدی خود را نشان داده است.در نظام های کمونیستی به بهانه عدالت و مبارزه با اختلاف طبقاتی استعدادها سرکوب شده و انگیزه پیشرفت در میان آحاد جامعه از بین می رود در کنار این مسئله مبارزه با مذهب و ایجاد سرخوردگی و پوچ گرایی و سرکوب میل به جاودانگی و خداخواهی که در همه انسان وجود دارد مهمترین عامل شکست مکتب مارکسیسم است.نظام سرمایه داری هم که عملا به استثمار و ظلم به اقشار ضعیف و فقرا می پردازد لذا این مکتب نیز ناکارآمدی خود را به وضوح نشان داده است.پس واقعا راه نجات مستضعفان و فقرا در کنار تعالی معنوی و پیشرفت جامعه چیست؟ پاسخ کاملا روشن است، اسلام تنها راه رهایی مستضعفان، فقرا و پابرهنگان از چنگال استثمار و راه توسعه و تعالی اخروی و دنیوی مردم است.در اسلام ثروتمند بودن و مالکیت به طور مطلق نفی نشده است ولی با احکامی نظیر پرداخت زکات، خمس، مالیات اسلامی، حراست از بیت المال و توزیع بیت المال به صورت عادلانه میان آحاد جامعه توزان برقرار شده و فقرا و مستضعفان هم حمایت می شوند با این وجود انگیزه پیشرفت دنیوی و اخروی در میان مردم وجود داشته و همین مسئله مانع پوچ گرایی می شود.اگرچه عدم اجرای صحیح قوانین اسلامی در جامعه مسلمین، سوءاستفاده از بیت المال و توزیع ناعادلانه آن در کنار عدم پرداخت وجوهات شرعی از سوی ثروتمندان جامعه باعث شیوع فقر و بی عدالتی در جوامع اسلامی از گذشته تاکنون شده است در حالی که ائمه ما فرموده اند: خداوند روزی فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است و اگر مسیر اسلام به درستی طی شود هیچ فقیری گرسنه نخواهد ماند ولی متاسفانه عده ای از کوته نظران وضعیت فقر و محرومیت را به اسلام مرتبط می دانند در حالی که این مسئله هیچ ارتباطی به اسلام نداشته و اگر اسلام به درستی اجرا شود هیچ کدام از این مشکلات به وجود نخواهد آمد.امروزه متاسفانه نگاه غلطی در بین عده ای از مردم شکل گرفته که دارا و ثروتمند بودن نشان از فساد اقتصادی و حرام خواری است و فقیر بودن نشان از درستکاری و سلامت است در حالی که افراد ثروتمند زیادی هستند که دست خیر دارند و نسبت به پرداخت حق مستمندان و نیازمندان کوتاهی نکرده و به وظایف شرعی خود نیز عمل می کنند در عین حال ممکن است افراد فقیری در جامعه وجود داشته باشد که افراد فاسدی بوده و به حقوق و اموال مردم تعرض می کنند.قرآن کریم هم می فرماید: خداوند روزی را بر هرکس بخواهد زیاد و برای هرکس بخواهد تنگ می گیرد پس صرف دارا بودن دال بر فساد و صرف ندار بودن دال بر درستکاری نیست.البته این مسئله نیز مطلق نیست و در کنار اینکه اسلام با ثروتمند بودن در کنار انجام وظایف شرعی مخالف نیست.امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند: مالی در جایی انباشته نمی شود مگر اینکه حق مظلومی از بین رفته باشد که این موضوع نشان می دهد اسلام با ثروت اندوزی از راه نامشروع و دنیاطلبی مخالف است ولی نباید به طور مطلق و بدون تحقیق و تفحص افراد را متهم به فساد کرده و پیش داوری کنیم.