مينا ابراهيمي بسابي
جامعه شناس
از ابتداي ورود کودکان به مدرسه دغدغه و نگراني و انديشه چگونگي کسب تحصيلات عاليه را براي آنان داريم. بر اين اساس ادامه تحصيل و انتخاب شغل و کسب درآمد و زندگي ايده آل آينده فرزندانمان را در رفتن به دانشگاه جست و جو ميکنيم و با پديده جدايي ناپذيري به نام کنکور در نظام آموزش و پرورش سروکار پيدا ميکنيم که جايگاه آن را با رويکردها و اصطلاحاتي نظير تجارت، صنعت، کنکور محوری ، تست محوري ، تست زني ، کنکور محوري ، غول وحشتناک و بزرگ و ناتواني و احساس ياس دانش آموزان در جامعه را شاهديم .
امروزه تربيت نيروهاي انساني کارآمد خلاق و پيشرفت علم ، صنعت ، فناوري و تکنولوژي جديد براي رشد و توسعه و آباداني کشورها لازم و با دگرگوني و تحول در نظام آموزشي خصوصا آموزش و پرورش ميسر ميباشد .
براين اساس مفاهيم کتب درسي با تمام اشکالات موجود در برگيرنده اهداف مهم و اصلي است که تا حدودي به جبران نقاط ضعف در رويکردها و عملکردها پرداخته وبه توانمندسازي و فرصت تامل و تفکر و کسب فعاليتهاي مهارتي در کنار آموزش صرف و افزايش اطلاعات و معلومات براي زندگي آينده دانش آموزان توجه نموده است.
اما متاسفانه در بسياري از مدارس بويژه مدارس خاص در مقطع دوم متوسطه کتابهاي درسي با محتوا و مفاهيم متفاوت به کناري گذاشته شده و کتابهاي تست و صنعت کنکور که بر اساس حافظه محوري است جاي آنها را گرفته و بسياري از اهداف تربيتي در پرورش انسان خلاق ، ماهر ، کار آفرين ، توانمند و متفکر پنهان و مخدوش گرديده است و برنامهريزي درسي تنها بر اساس مفاهيم تئوري و نظري کتب درسي تنظيم ميشود . از طرف ديگر رسانهها بويژه سيما با حجم وسيع و گسترده تبليغات موسسات گوناگون کنکور و تست زني و کتب کمک آموزشي به تقويت جايگاه ما فياي کنکور در جامعه ميپردازد. هم چنين افزايش قارچ گونه دانشگاههاي مختلف که صرفا در جهت تامين منافع اقتصادي و مالي خود بدون توجه به نياز بازار اقدام به پذيرش دانشجو در رشتههاي متنوع مينمايند سبب شده تا جامعه از تحصيل کردههاي بدون مهارت اشباع شده و بازار کار نيز از پاسخگويي به آنان عاجز و ناتوان بماند.
اين روند سبب ميشود تا نظام مبتني بر کنکور در بسياري موارد افرادي با تخصص و پرانرژي، فعال ، خلاق ، کار آفرين و ماهر پرورش نداده و به افزايش جمعيت بيکاران تحصيل کرده کمک کند. اين روند آرزو و آرمان جوانان را در گرفتن مدرک خلاصه ميکند و چون سميمهلک جامعه را بدون خلاقيت بار ميآورد.
اکنون متاسفانه در نظام آموزش و پرورش تاکيد فراواني به جنبههاي نظري وتئوري مطالب است لذا براي خروج از اين پديده و همچنين مبارزه با کنکورمحوري در مدارس بايد دست به کار شد و با حذف مفاهيم حجيم و به درد نخور و ناکارآمد که حافظه محوري متون درسي و عدم توانايي تفکر و تحليل را به همراه دارند و به هدايت و برنامهريزي صحيح دست بزنيم تا در کنار مسائل تئوريک به کاربرد و به کارگيري مطالب آموزشي در زندگي روزمره توجه شود.
بي شک براي تربيت نيروهاي خلاق بايد با تشکيل کلاسهاي مهارت آموزي در زمينههاي متعدد خصوصا مهارتهاي زندگي جهت رشد و شکوفايي تواناييها و استعدادها، مدارس بايد به کارگاهي بزرگ براي انواع يادگيري تبديل شوند تا بتوانيم در جهت نيل به اهداف عاليه در سيستم آموزشي قدم بر داريم و موفق باشيم.