زهرا علياکبري
روزنامه نگار
تورم تنها بنيانهاي اقتصادي را نشانه نميرود، اخلاق مهمترين چيزي است که در اقتصاد متورم دستخوش تغيير ميشود.شايد اگر محمدعلي جمالزاده امروز ميخواست کتاب "خلق و خوي ما ايرانيان" را بنويسد، مساله تورم را در سرفصلي جداگانه بررسي ميکرد تا معلوممان کند اين مولفه چقدر بر اخلاقيات و رفتارهاي ما موثر واقع شده است.
در اقتصاد متورم آدمها غالبا احساس خوشبختي نميکنند.حس عقبماندگي و تلاش براي رسيدن مداوم به ايستگاههايي که دائما در حال دور شدن هستند،سبب ميشود کسي حس خوشبختي نداشته باشد چرا که دائما در حال عقب ماندن هستند و اين حس زيان به تدريج همه ابعاد زندگي را در برميگيرد ....در مواجهه با قيمتهاي جديد، افراد، چه مصرف کننده کالا باشند چه نباشند، احساس زيان ميکنند و ذهن در حال محاسبهاي مداوم براي دريافتن ميزان سود از دست رفته احتمالي در بازارهاي مختلف است.سرمايهگذاري در بازار دلار چقدر سود داشت؟ سرمايهگذاري در مسکن چه ميشد؟ سکه چه ميزان سودآوري در برداشت و حالا که جاي سود خالي است زيانهاي هنگفت چگونه در جيبهاي خالي جا خوش ميکند؟ ...حالا از پس ساليان طولاني وجود تورم دو رقمي، سوداگري و دلالي به اصلي تفکيک ناپذير از زندگي ما تبديل شده است،اين چنين ميشود که پاي دلالان، همه آدمهايي که شبيه خودمان و اطرافيان ما هستند،به هر بازاري باز ميشود، از سکه و طلا و ارز گرفته تا پياز و سيبزميني و گوجهفرنگي. ادامه اين روند بيشک تداوم تخريبهاي جدي بنيانهاي اخلاقي را در بر خواهد داشت و شايد بهتر باشد نه براي حل مشکلات اقتصادي که تنها و تنها براي حل بحرانهاي اخلاقي، خداحافظي با تورم را در دستور کار قرار گيرد.