مهر نوشت: میگویند در داستان تاریخ، «کربلا» سنگ محک آدمهاست. در دل همه روایتهای ریز و درشت این واقعه تا دلتان بخواهد میتوانید شخصیتهایی را پیدا کنید که درست در بزنگاه عاشورا راهی را رفتهاند که شاید هیچ خط و ربطی با گذشته شأن نداشته باشد. چه کسانی که در واپسین ثانیهها در سپاه دشمن ندای «هل من ناصر ینصرنی» اباعبدالله الحسین (علیه السلام) به جانشان نشسته و خودشان را به یاران شهید رساندهاند و چه آنهایی که در جوار امامشان بودهاند؛ اما در لحظهها آخر میدان را خالی کردهاند. اینجا قرار است سراغ مرور سرنوشت گروه دوم برویم آنهایی که با وجود سالها زهد و عبادت در بخشی از عمرشان با یک انتخاب، عاقبتی داشتهاند که با وجود همه نقطههای سفید سرگذشتشان، یک پایان سیاه برای زندگیشان رقم زده. آدمهایی که تاریخ هر روز یا قصهشان را برایمان تعریف میکند یا آدمهایش را تکرار!
کسی که بعد از رحلت پیامبر مرتد شد
تاریخ از شبث بن ربعی به عنوان مرد هزار چهره یاد میکند. کسی که اگر نگاهی کوتاه به زندگینامهاش بیندازید به راحتی میتوانید رنگ و بوی نفاق را در در تمام دوران حیاتش ببینید. شبث بعد از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) اسلام آورد؛ اما با رحلت ایشان جزو کسانی بود که مرتد شد و به فرقه سجاح، از پیامبران دروغین آن دوران پیوست ولی بعد از مدتی ظاهر دوباره به اسلام برگشت.
آیندهنگری امیرالمومنین درباره شبث
جالب است بدانید که او در دوره خلافت عثمان در ابتدا از طرفداران خلیفه بود، اما پس از چندی از دشمنان او شد و در کشته شدنش دست داشت. بعد از اینکه امیرالمومنین علی (علیه السلام) هم به خلافت رسید شبث در جنگ صفین یکی از سپاهیان امام بود. اما با این حال حضرت امیر (علیه السلام) بعدها از آینده شبث خبر داد؛ از همین رو به او و عمرو بن حریث فرمود: «به خدا قسم شما دو نفر با فرزندم حسین (علیه السلام) خواهید جنگید.» تا جایی که شبث مدتها بعد به دسته خوارج پیوست و در جنگ نهروان در سپاه دشمن قرار گرفت.
از نامه به سیدالشهدا تا خیانت در کربلا
اما این پایان رنگ عوض کردنهای شبث نبود. او بعد از شهادت امام حسن (علیه السلام) به معاویه پیوست ولی بعد از مرگ معاویه در کوفه جزو آن دسته از افرادی بود که برای سیدالشهدا نامه نوشت و ایشان را دعوت کرد تا حاکمیت کوفه را برعهده بگیرد. ولی به محض ورود عبیدالله بن زیاد به سمت او رفت و حتی در کشته شدن و تنها گذاشتن حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام) نقش زیادی را ایفا کرد. به همین خاطر هم اباعبدالله در ظهر عاشورا در پی خیانت کوفیان و شبث ملعون رو به او فرمود: «ای شبث بن ربعی و… مگر شما به من ننوشتید که میوهها رسیده و اطراف سرسبز است، اگر بیایی لشکریان مجهز برای تو آماده است؟» با این حال او چون ازعواقب جنگ با امام حسین (علیه السلام) هراس داشت تا روز پنجم از حضور در کربلا صرف نظر کرد و مقابل ابن زیاد خودش را به بیماری زد؛ اما زمانی که مجبور به شرکت در جنگ شد در دسته پیاده نظامهای لشکر شمر قرار گرفت.
ساختن مسجد به شکرانه کشتن سیدالشهدا
شبث بعد از واقعه عاشورا به شکرانه کشتن سیدالشهدا مسجدش را از نو تجدید بنا کرد، البته پیش از این امیرالمومنین (علی علیه السلام) مسلمانان را از خواندن نماز در چند مسجد منع کرده بود که مسجد شبث یکی ازآنها بود. او جزو اشرافیهای کوفه بود که علیه مختار شورش کرد و برای فرار از دست او خودش را به بصره رساند و به معصب بن زبیر پناه برد و او را تشویق کرد تا با مختار وارد جنگ شود. اما او حتی به مصعب هم وفادار نماند تا جایی که با غلبه حجاج بن یوسف بر حکومت زبیریان به مروانیان پیوست و سرانجام در سال ۷۰ قمری زندگی سیاهش پایان یافت.