محمد خادمی: در چند سال اخیر حضور معتادان متجاهر در دل تهران در محله های شوش، مولوی و هرندی به قدری پررنگ شده که صدای شهروندان و کسبه ساکن در این محلات را در آورده است؛ تجمع و مصرف مواد مخدر در ملاعام از سوی معتادان متجاهر باعث شده تا ستاد مبارزه با مواد مخدر و نیروی انتظامی با همکاری سایر نهادهای اجتماعی وخدماتی وارد کار شوند تا پاتوق معتادان متجاهر در این محلات پایتخت را از بین ببرند، اقدامات ضربتی و عملیاتی که از سوی این نهاد به اجرا در آمد توانست رضایت ساکنان این محله را تا حدودی جلب کند، اما پاتوق کسب وکار آنها در این محلهها همچنان پابرجاست.
این معتادان متجاهر برای بدست آوردن هزینه مواد مخدرمصرفی شان بازاری برای خود راه اندازی کردهاند تا باخرید و فروش اجناس عجیب و غریبشان هزینه خرید موادشان را به دست آورند؛ معتادان متجاهر این محله با غروب آفتاب رهسپار خیابانهای اصلی میدان شوش و چهار راه مولوی میشوند و بساط اجناسشان را در پیاده روها پهن میکنند تااجناس سرقتی، دست دوم و برخی دیگر اجناس دور ریختنی و به نوعی از بین رفته را به مشتریانی از جنس خودشان بفروشند؛ خبرنگار «تجارت» به بازار معتادان متجاهر رفته تا از وضعیت کسب در آمدشان باخبر شود.
«رضا» موتورسواری که در ضلع شرقی میدان شوش به روی موتورش نشسته تا مسافر پیدا کند، میگوید: «میدان شوش همانند یک جزیره ناشناخته میماند، نصف میدان زیر نظر کلانتری ۱۱۶ مولوی و نصف دیگر آن زیر نظر کلانتری ۱۵۹ بی سیم اداره میشود، به همین خاطر آن طور که باید ماموران این دو کلانتری خدمات رسانی مطلوبی ندارند.»
او که کاملاً از وضعیت معتادان متجاهر میدان شوش باخبر است، میگوید: «برخی از مواد فروشان شبها به معتادان سرویس استعمال مواد به شکل دودی میدهند، به این شکل که کنار خیابان بساطشان را پهن میکنند و از معتادان که مواد شیشه مصرف میکنند دودی ۷۰۰ تومان دریافت میکنند، فرد معتاد ده دود مصرف میکند ۷ هزار تومان به مواد فروش پرداخت میکند، البته بستگی به نوع مصرف دارد قیمت تریاک، هروئین و شیشه متفاوت است.»
وی که محل کارش در این محله است، میافزاید: «نهادهای مختلفی وارد کار شدند تا سروسامانی به وضعیت این محله از حضو معتادان بدهند، اما بعد دوماه از کلی بگیر و ببندها مجدداً سرو کله معتادان پیدا شد، به نظر من دولت باید محیطی راه اندازی کند که در آن محیط این افراد به کارهایی مانند قالیبافی، صنایع دستی یا شغلهای دیگر مشغول شوند وشب ها در همان محیط نگهداری شوند.»
خودمان را به ابتدای خیابان شوش شرقی میرسانیم، جمعیتی از معتادان که بساط خرید و فروش را پهن کردهاند، هر کس یک وسیله جلو خود گذاشته و به دنبال مشتری برایش میگردد، با یکی از آنها که یک جفت کفش پاره جلوش گذاشته هم صحبت میشوم، او میگوید: «همین کفش مشتری خودش را دارد، کارگران ساختمان به دنبال این نوع کفشها هستند که قیمت ارزانتر دارد.»
گویا آن طور که باید نمیتوانیم با این معتادان هم صحبت شویم آنها حوصله خبرنگار را ندارند، کمی جلوتر میروم درست روبه روی دکه روزنامه فروشی یکی از آنها ۴ یا ۵ لباس دست دوم جلوش پهن کرده مدام داد می زند: «همش ۱۵ هزار» به لباسها که خیره میشوم کاملاً پاره و کثیف است.
به مغازه سوپر مارکت همجوار بساط معتادان میروم صاحب مغازه دل پری از این افراد دارد، میگوید: «هیچ کس حریف آنها نمیشود، این افراد به خودشان هم رحم نمیکنند، چرا که برخی از مردم برای این معتادان غذای گرم تهیه میکنند و شبها بین آنها پخش میکنند، اما آنها این غذاهای خیراتی را میگیرند و دو تا سه هزار تومان میفروشند تا پول موادشان را تأمین کنند.» از او میپرسم این اجناس را کسی از آنها میخرد؟ پاسخ میدهد: «این که چیزی نیست چند روز پیش یکی از معتادان یک دندان مصنوعی برای فروش آورده بود تا مشتری برای دندان مصنوعی دست دوم پیدا کند، آن طور که ما با خبر هستیم این اجناس که بخشی از آن دزدی و بخشی دیگر آن را از سطلهای زباله پیدا میکنند را بین خودشان خرید و فروش میکنند، شاید برای من و شما این اجناس آشغال باشد اما برای آنها حکم طلا دارد.»
o جمع آوری کفاره تا تخلیه صندوق صدقه
یکی از این دست فروشان با دیگر همکارانش کمی تفاوت دارد، او ظاهرش به معتادان نمیخورد و تعداد اجناسی که در کنار پیاده رو پهن کرده بیشتر از سایر دست فروشان است، با یکی از مشتریان در حال بحث کردن است، گویا مشتری یک کاپشن انتخاب کرده و حاضر است کاپشنی که به تن دارد را به فرد دست فروش بدهد و ۲۰ هزار تومان هم پول بدهد، اما دست فروش راضی به ۲۰ هزار تومان نمیشود و طلب ۳۰ هزار تومان میکند.
مغازه کفش فروشی دور میدان شوش قرار دارد، صاحب این مغازه که خود را «مهرداد» معرفی میکند، میگوید: «چند وقت پیش یکی از همین معتادان در حال خودش نبود پرید وسط خیابان با ماشین تصادف کرد و در دم جان باخت، رهگذران که با جنازه روبه رو میشدند پول خرد به عنوان کفاره کنار جنازه میگذاشتند، هنوز خورو حمل جنازه نیامده بود معتادان دیگر حمله ور شده بودند به روی پولها تا بتواند موادشان را با پول کفاره بخرند.»
او ادامه میدهد: «تمام صندوقهای صدقات که در این خیابان از سوی کمیته امداد نصب شده است شبها از سوی این معتادان خالی میشود، البته دیگر مسئولان کمیته امداد تمایل به راه اندازی صندوقهای صدقه و جمع آوری آن در این خیابان ندارند.»
وی میافزاید: «متاسفانه با تجمع این معتادان کسب وکار کسبه این خیابان از بین رفته است چرا که شهروندان حاضر نمیشوند از این مسیر به شکل پیاده تردد کنند و بسیاری از مغازه داران محل کسبشان را تعطیل کردهاند.»
o خرید و فروش ابزارآلات مواد
در حالی که با این مغازه دار در حال صحبت بودیم، یک خانم که در حال خودش نبود از کنار این مغازه عبور کرد و در دستش پایپ (ابزار مصرف شیشه) بود، او را دنبال کردم، وارد جمعیت معتادان دست و فروش شد و گوشهای ایستاد و خواستار ۱۰ هزار تومان بود تا این ابزار را به فروش برساند، چند نفری به سراغش آمدند، پایپ را این دست به آن دست میکردند نهایتاً یکی از معتادان حاضر شد آن را بخرد، به محض اینکه این خانم جنس مورد نظر را فروخت به سرعت از این محیط دور شد.
کنترل تلویزیون، باطری، شارژر موبایل، پنل ضبط ماشین، باند ضبط ماشین از وسایلی است که در این بازار شبانه دست فروشان معتاد پیدا میشود. طبق مشاهدات خبرنگار ما مواد فروشان در قبال ارائه مواد مخدر اجناسی را از معتادان خریداری میکنند، برخی دیگر از معتادان حاضرند کارت عابربانک خالی از وجه را به افراد دیگر با رمز آن بفروشند و عدهای دیگر از معتادان متجاهر کارت ملی و شناسنامه هایشان را برای فروش میآورند.
میزان در آمد این معتادان دربازاری که خودشان برای یکدیگر برپا کردهاند روزانه ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان است، هر یک از آنها به محض اینکه به این میزان درآمد برسند کسب و کارشان را تعطیل میکنند و به سراغ فروشنده مواد میروند.