از ایستگاه مترو تجریش که بیرون میآیی خانمهای فالگیر را میبینی که کنار هم نشستهاند تا از سادگی رهگذران سوءاستفاده کنند. کافی است چنددقیقهای به آنها دقت کنی تا متوجه شوی آنجا به محل کار آنها تبدیلشده است و انگار هیچکس کاری به کارشان ندارد. جالب است که هم فالگیرها و هم مشتریانشان خانمها هستند. برای فالگیرها سرما و گرما فرقی نمیکند آنها نشستهاند تا به قول خودشان آدمها را از اتفاقات آینده باخبر کنند. شاید شما که این گزارش را میخوانید هم حوالی ایستگاه مترو تجریش آنها را دیده باشید.
سمت چپ ایستگاه مترو تجریش فالگیرها کنار هم نشستهاند و در انتظار آدمی سادهلوح هستند تا ازآنجا رد شود. بیشتر خانمهایی که پای حرفهای فالگیرها مینشینند با دعای دستنویس یا مادهای که با آنکسی را چیزخور کنند، ازآنجا میروند. اینجا بازار مکاره سودجویان برای بازی بازندگی سادهلوحان است. فالگیرها برای جذب رهگذران ازجملههایی مثل «بختتو طلسم کردن» «سفر راه دور میری» «فلان دوستت در حقت دشمنی میکنه» استفاده میکنند.
زن جوانی با فالگیران سلام و احوالپرسی میکند و مقابل یکی از آنها مینشیند. با صدایی آرام که بهسختی شنیده میشود میگوید که دعاهای دستنویس مشکلش را حل نکرده است. فالگیر بعد از شنیدن حرفهایش با چهرهای حقبهجانب گله میکند. فالگیر میگوید: «حتماً" حرفهایم را درست اجرا نکردهای. تا حالا کسی از گوش دادن به حرفهای من پشیمان نشده است.» زن جوان که از نجوم حرفهای فالگیر نتیجهای نگرفته و حالا متهم به سهلانگاری شده دوباره پای حرفهای زن فالگیر نشسته است. اعتماد دوباره زن جوان به فالگیر متعجبم کرده است.
اینطور که پیداست فالگیرها برای جذب اعتماد افراد روی اتفاقات کلیدی و مهم مثل ازدواج، مرگ و سفر مانور میدهند. البته توقف آدمها بعد از شنیدن این جملهها نشان میدهد که فن خوبی را هم انتخاب کردهاند. فالگیرها نرخ مشخصی ندارند آخر کار به مشتریها میگویند «هر چی کرمته». اما پول کم را هم قبول نمیکنند. آنها فقط فال نمیگیرند و کیف و کوله هم میفروشند بالاخره باید دخلوخرج شان باهم جور شود. کم نیستند رهگذرانی که بیاعتنا از کنار رهگذران میگذرند و حضور فالگیران برایشان اهمیتی ندارد.
زن جوان با تماشای خانمهای فالگیر مکث میکند و در مقابل یکی از آنها مینشیند که برخلاف بقیه بیکار است. فالگیر با لحنی محبتآمیز میگوید: «بگو دردت چیه تا برات درمون شو بگم؟». زن جوان سردرد دلش باز میشود و از مشکلات ریزودرشت با خانواده همسرش تعریف میکند. فالگیر حرفهایی به زن جوان میزند تا وضع زندگیاش بهتر شود و او مشتاقانه گوش میدهد. در آخر پودر خاکستریرنگ را که داخل بطری قرار دارد همراه با دستور العمل استفادهاش به زن جوان میدهد. بعد از پایان حرفهای فالگیر زن جوان چند اسکناس هزارتومانی کف دستش میگذارد و با لبخندی که بر چهرهاش نقش بسته راهی میشود.
سراغ یکی از فالگیرها میروم و از او میخواهم که فال من را بگیرد. نگاهی به من میاندازد و میگوید: «بنشین». دوستانش او را «آسیه» صدا میکنند. به دستانم خیره شده و انگار از چیز عجیبی شگفتزده شده است. بعد از اینکه حرفهایش تمام میشود یک تراول چک پنجاه هزارتومانی کف دستش میگذارم. چند دقیقه بعد دوستانش میروند غذا بخورند و او تنها شده است. به بهانه تشکر از فالی که برایم گرفت، سر صحبت را با او باز میکنم. آسیه به همراه یکی از دوستانش از یکی از استانهای غربی به تهران آمده و در خانهای اجاره در شهرری سکونت دارد. همسرانشان هم با مسافرکشی روزگار میگذرانند. فالگیر در حال جمعکردن وسایل برای ملحق شدن به دوستانش میگوید: «فال گرفتن کار هرکسی نیست. این کار تخصصیه».
«جعفر بای» جامعهشناس درباره اینکه چرا در جامعه شاهد رونق فعالیت فالگیرها هستیم توضیح میدهد: «متاسفانه در جامعه بحرانزده که آدمها با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم میکنند، افراد بهناچار برای تسکین دردهایشان به خرافات پناه میبرند و بستر مناسبی برای فالگیرها فراهم میشود. ناامیدی از وضع زندگی و آرزوهای محقق نشده در گرایش افراد به حرفهای فالگیرها بی تاثیر نیست و فالگیرها که شرایط را مناسب میبینند از آب گلآلود ماهی میگیرند. البته آدمها به آگاهی از اتفاقات آینده زندگیشان علاقه بسیاری دارند و کنجکاوی ذاتی بشر در این مورد تاثیر گذار است. آدمها وقتی افق روشنی را پیش رو نمیبینند گرایش به خرافات پیدا میکنند و فالگیرها از آب گلآلود ماهی میگیرند. در مسیر رفتوبرگشت از خانه به محل کار و بالعکس فالگیرهایی را دیدهام که همیشه سرشان شلوغ است. بیشتر مشتریهای این افراد خانمهای جوان هستند».
او در ادامه صحبتهایش میافزاید: «بدون تردید جامعهای که از آدمهای تحصیلکرده و روشنفکر تشکیل شده شرایط مناسبی برای فعالیت فالگیرها نخواهد داشت. اعتقاد آدمها به شانس نیز در این زمینه بی تاثیر نیست که نباید نسبت به آن بیتفاوت باشیم. اگر سطح معلومات بشر ارتقاء یابد گرایش آدمها به فالگیرها کمتر میشود و در چنین شرایطی فالگیرها آدمهایی که بتوانند از سادهلوحیشان سوءاستفاده کنند را پیدا نخواهند کرد».
حالا که فالگیران بهراحتی و بیدردسر در حوالی یکی از میادین پرتردد شهر مینشینند تا از اعتماد افراد سوءاستفاده کنند و از این طریق آیندهشان را بازیچه دست خود قرار دهند. در چنین وضعیتی نیاز به حضور ماموران نیروی انتظامی بیشازپیش احساس میشود تا از اعتماد افراد سوءاستفاده نکنند. آدمهای سادهلوح که دل به حرفهای فالگیر میدهند و هر چه او بگوید را انجام میدهند، قربانی این سودجویان هستند. کم نیستند آدمهایی که با اعتماد به فالگیر و انجام حرفهای او زندگیشان را ازدستداده اند.
منبع: فارس