کورش شرفشاهی
روزنامه نگار
کورش شرفشاهی
روزنامه نگار
دلم می خواهد بگویم به بدقولی مسوولان عادت کرده ایم، اما نگران این هستم که ریشه این بدقولی در بی کفایتی و سوء مدیریت باشد. یک شب آقایان می گویند اجازه نمی دهیم قیمت دلار گران بشود و چشم باز می کنیم می بینیم دلار در مرز 20 هزار تومان در بازار معامله می شود... قول کنترل قیمت طلا را می دهند اما سکه از عدد 6 میلیون تومان عبور می کند. می گویند نبض بازار خودرو در دست ماست، اما پراید که به تابوت مرگ مشهور شده، نیم نگاهی به 70 میلیون تومان دارد. ارز 4200 تومانی در بازار توزیع می کنند تا قیمت ها را کنترل کند، اما معلوم می شود که میلیاردها دلار ارز دولتی برای واردات کالاهای اساسی اختصاص یافته اما از کالاهای لوکس سر درآورده یا در بازار آزاد فروخته شده است. تب کرونا بلای جان مردم می شود و این بار دیگر باور داریم که لوازم بهداشتی و دارو که با جان مردم سروکار دارد، با قیمت مناسب به دست مردم می رسد اما این کالاها در بازار نایاب می شود و یک باره انبارهایی کشف می شود که 52 میلیون دستکش بهداشتی در آن احتکار شده است. گوجه فرنگی به کیلویی 17 هزار تومان، پیاز به کیلویی 15 هزار تومان و سیب زمینی به کیلویی 14 هزار تومان می رسد. گوشت قرمز که تا دیروز کیلویی 80 هزار تومان بود و مردم بخت برگشته به این افزایش وحشتناک به دنبال گرانی بنزین عادت کرده بودند، یک باره از قصاب محله باید کیلویی 140 هزار تومان بخرند. اگر بخواهیم از این گرانی های بی حساب و کتاب سخن بگوییم، هزاران مورد را می توان نام برد و شاید بهتر است بگوییم بدون محدویت می توانیم از این آشفته بازار سخن بگوییم، اما آنچه را نمی فهمیم، نقش مدیران در اداره کشور است. مردم دایم سوال می کنند که مگر تعزیرات نداریم، چرا جلوی گرانی را نمی گیرند؟ مردم از گرانی های بی حساب و کتاب تعجب و از همدیگر سوال می کنند که سازمان حمایت از مصرف کننده کجا خوابیده است؟ هنوز پاسخ این سوالات را نگرفته اند که خبر از بازداشت مسوول فلان سازمان، مدیر کل فلان دستگاه، فلان قاضی، فلان عضو شورای شهر، فلان شهردار و... را در رسانه ها می شنوند. چشم باز می کنند و می بینند اختلاس کمتر از هزار میلیارد جذابیت ندارد و تاسف آور اینکه آقایان و آقازاده ها در این اختلاس ها دست دارند. فضای مجازی پر از عکس و فیلم دخترها، پسرها، دامادها، عروس ها و حتی نوه های آقایان است در حالی که به ریش مردم بخت برگشته می خندند، افرادی که خودشان را ژن برتر معرفی می کنند و صاحب حق می دانند برای آنکه پدر و پدر بزرگ یا مادر و مادربزرگشان زمانی در بخشی از انقلاب نقش داشته اند. مافیای موز، سیگار، خودرو، میلگرد، طلا، دلار، لوازم آرایشی و... اشک مردم را می آورد و مشخص می شود که عده ای اقتصاد کشور را بین خودشان تقسیم کرده اند. از همه بدتر این که وقتی سخن از فساد سیستماتیک به میان می آید، نمی دانیم باید تایید کنیم یا منکر شویم. در برابر تمام این موارد، تنها یک سوال برای پابرهنگان، کارگران و حداقل بگیران مطرح است، نقش مدیران و مسوولان در این آشفته بازار چیست؟