مصرف و تولید اگرچه رابطه ای تعاملی دارند اما در جامعه ای سالم و
نظامند که کارآفرینی " ارزش " تلقی شود به بار می نشیند و گرنه حاصل ،
مصرف زدگی مفرط، تجمل زدگی محض و پخته خواری است. در چنین موقعیتی سبقت در
استفاده از کالاهای لوکس خارجی ، بی اعتنایی و تحقیر محصولات داخلی و
مقایسههای غیر منطقی با تولیدات کشورهای با سابقه ، در قول و عمل ترویج می
شود . نتیجه سرباری تعداد بیشتری از افراد جامعه ، بیکاری مستمر و وابستگی
فزون تر به دیگران است که جز خفت و خواری و تسلیم عملی در برابر زیاده
خواهان نتیجه ای ندارد .
اگر بنابر مقایسه با کشورهای قدرتمند اقتصادی
باشد چرا نباید مختصات فرهنگی ، نحوه زندگی و نوع نگاه به " سرمایه" ، "
کار " و " تولید " در این کشورها مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد . اگر در
این کشورها " مصرف " تبلیغ می شود به دلیل " تولید " انبوهی است که توسط
کارگران ، مهندسان و مدیران فعال خود انجام شده است و تبادل تولید – مصرف
منطق ادامه کار و تلاش گروهی است با این حال کمتر صحنههای مصرف زدگی مفرط
را در این کشورها می توان دید. بعنوان مثال در کشور آلمان و در شهرهانوفر
که شرکت فولکس واگن بیش از 15 اتومبیل و از جمله پورشه را تولید می کند شما
در طی روز بیشتر یک یا دو پورشه هم نمی بینید . در کشور سوئد وقتی کسی با
اتومبیلهای گران قیمت از خیابانی عبور کند اغلب با بی اعتنایی مواجه می
شود وحتی برخی زیر لب می گویند احتمالا عرب است که پولی باد آورده دارد !
بنظر می رسد نوع نگاهمان به مصرف و تولید باید جابجا شود یعنی " تولید "
ارزش تلقی شود نه مصرف . و البته این مهم جز با کار مستمر رسانه ای در
عرصههای مختلف فرهنگی و هنری میسر نمی شود.