تاریخی، درام، ماورایی، خانوادگی و... برخی از مواردی اند که تلویزیون آنها را در سریالهایش مدنظر قرار داده است و در شبکههایی گوناگون با مجموعههایی که به صورت مداوم نو میشوند و مخاطب را درگیر میکنند، به آنها میپردازد.
این ماجرا همچنان ادامه دارد و تا امروز هر کدام از این فضاها مخاطبان خاصی را به خود اختصاص داده است، حوزههایی که گاهی کمرنگ میشوند و گاه با قدرتتر از همیشه به استقبال نگاه من و شما میروند.
از آنجا که هر کدام از این گونهها و ماجراها طرفداران خود را دارند، برای آن که بدانیم این روزها جای کدام یک از آنها در بین تولیداتی که وجود دارد، خالی است؛ سراغ صاحبنظران و چهرههایی رفتیم که سالهاست در این رسانه فعالیت میکنند و از کم و کیف این داستان تا حدودی باخبراند.
حفظ تنوع با نمونهسازی در حوزه ورزشی، مذهبی و...
آنچه که ما امسال در شبکه سه تجربه کردیم این است که اگر کمی فضا را متنوعتر کنیم، نتیجه بهتری میگیریم. منظور از تنوع هم آن است که این عرصه فقط به تولید و پخش ملودرام اختصاص نداشته باشد، چون مساله جدی ما در سریال سازی این است که کمی از این فضا اشباع شدیم، در حالی که اگر مقداری از آن فاصله بگیریم و فضا برای نمایش گونههای دیگر بازتر شود، همین حوزه هم خودش را بیشتر نشان میدهد.
به همین دلیل تلاش ما هم این بوده تا چنین نظمی را رعایت کنیم؛ مثلا پخش گاندو و استقبالی که از آن شد، نشان داد چقدر جای چنین گونهای خالی بود، در ادامه هم سریالی مثل بانوی سردار که با وجود تاریخی بودن رگههای اکشن هم داشت و بعد هم مجموعه برادرجان و فوق لیسانسهها که هر کدام داستان و فضای تازهای داشتند.
از همه مهمتر در حوزه تولید مجموعه کمدی ما مشکل داریم و زمانی که نویسندگان طرحهایشان را برایمان میفرستند، میگوییم چرا باز هم ملودرام است. از سوی دیگر ما مدتهاست کارهایی که رگ و پی آن صد در صد دینی مذهبی باشد را نداریم و باید تلاش کنیم سریالهایی از جنس صاحبدلان که قبلتر ساخته میشد و مورد استقبال قرار میگرفتند را باز هم احیا کنیم.
در کنار اینها جای گونهای از کارهای ورزشی هم بین تولیدات ما خالی است، مجموعههایی مثل «یکه سوار» و «به سوی افتخار» که در زمان پخششان پر بیننده بودند، بعد از اینها هم بحث مسابقات کشتی در سریال «پایتخت» بود که خیلی دیده شد و هیچکدام از آنها وقتی روی آنتن رفتند، از مردم نه نشنیدند، اما شاید چون نوشتن آنها کمی پیچیدگی دارد از سوی نویسندگان اقبال چندانی نسبت به کارهای ورزشی، معمایی و دینی دیده نمیشود.
از سوی دیگر، نگارش کارهای کمدی هم دچار سختیهایی شده است، چون آنهایی که بتوانند کمدی بنویسند که هم جذاب باشد و هم حرفی برای گفتن داشته باشد، تعدادشان خیلی زیاد نیست. نگارش کمدی سختی و حساسیت زیادی دارد که اغلب ترجیح میدهند که سراغ آن نروند؛ همچنین این گونه مشتریهای خیلی خوب و دست به نقدی هم در بیرون از تلویزیون دارد.
در این شرایط آن گروه وقتی میبیند ارقامی که در سینما و نمایش خانگی به آنها پرداخت میشود با تلویزیون قابل مقایسه نیست، در کنار راحتتر بودن کار از نظر زمانی و مواردی از این دست در آن فضاها، دیگر کمتر به این سمت میآیند و نتیجهاش ملودرام زده شدن بیش از حد مجموعههای ماست.
با همه اینها در همه این فضاها اگر نمونهسازی کنیم، میشود که اتفاقات مثبتی را رقم بزنیم، به عنوان مثال جنس کارهای پلیسی- امنیتی قبل و بعد از گاندو قابل مقایسه نیست، یعنی وقتی کار موفقی را روی آنتن میبرید که از آن استقبال شده است عدهای میتوانند به این فکر بیفتند که باز هم چنین طرحهایی را ارائه دهند.
در این فضا اگر بتوانیم سریال ورزشی یا دینی موفقی را ارائه کنیم، میشود با همین روش و ادامه آن تنوعی را رقم بزنیم که برای مردم شیرین است. ما نیز تلاش کردیم حتی با یک مینی سریال هم که شده این اتفاق را رقم بزنیم و در تمام شبکهها هم سعی بر این بوده تا در حوزهای مثل کمدی، خلأیی که وجود داشت را برطرف کنند. کار بعدی ما هم سریال وارش است که در ادامه حفظ تنوع در فضای تاریخی روی آنتن میرود.
مهدی آذرپندار - مدیر گروه فیلم و سریال شبکه سه
از بانوان تا اقلیت های مذهبی
یکی از راههایی که میشود متوجه شد جای چه فضایی خالی است، این است که ببینیم چه حوزه و موقعیتی در کارهایی که روی آنتن میرود بیشتر تکرار میشود.
یعنی وقتی ما در سریالهایمان طبقه متوسط شهری را به وفور میبینیم مشخص است که بقیه طبقههای اجتماعی چندان دیده نمیشوند. من صرفا از دریچه گونه به سریالها نگاه نمیکنم و شما میتوانید از نگاه مخاطب هم به این موضوع بپردازید.
سریالهای ما مخاطب زن و دختر ندارد. مجموعههایی که به صورت اختصاصی درباره یک خانم خانهدار و قشری باشد که بخش قابل توجهی از جامعه ما را تشکیل میدهند. اقوام هم حوزه دیگری است که در سریالها به آن چندان پرداخته نشده، اقلیتهای دینی نیز در همین گروه هستند و کم پیش میآید که سریال دربارهشان ساخته شود.
در کنار اینها ما در کشورمان رده سنی مهمی با عنوان کودک و نوجوان داریم که برای آنها اکثر اوقات هیچ مجموعه خاصی نداریم.
و اما از منظر گونه هم به طور کلی اکثر گونههای ما ملودرام و کمدی است و خیلی از فضاها مثل سریالهای علمی-تخیلی و امنیتی جاسوسی که فقط یک گاندو را داشتیم و خیلی از آن استقبال شد را نداریم.
در حیطه موضوع هم ما مجموعهای با مضمون پیشرفت را نداریم، سریالی که نشان دهد ما در حال طی کردن مسیر پیشرفت هستیم. امید، عدالت و مواردی از این دست نیز در همین گروه قرار میگیرد.
پلیسیهای اکشن
ما باید ببینیم که با توجه به چارچوبهای تلویزیون چه گونه و موضوعاتی را می توانیم کار کنیم، من فکر می کنم که تا الان مردم همیشه از سریالهای پلیسی خوب استقبال کرده اند و بعد هم گونه خانواده کمترین مخاطب را دارد. چون روزی نیست که مردم به ملودرامهای پر اشک و آه اعتراض نکنند. پس می توانم بگویم جای مجموعههای اکشن بین تولیدات ما خالی است و در سریالهایی که در این گونه بوده همه نتوانستند به موفقیتی که باید برسند.
این فضا می تواند در قالب خانوده مورد پرداخت قرار بگیرد، چون اگر از بعد خانوادگی و اجتماعی وارد موضوعات پلیسی شویم، می توانیم نظر مخاطبان را بیشتر با خود همراه کنیم. در کنار اینها خیلی از اتفاقات هستند که در کشور رخ می دهد اما طبق همان چارچوبها اجازه پخش آن را نداریم در صورتی که می شود به آنها همراه با تلاش و زحماتی که پلیس و نیروهای امنیتی می کشند، پرداخت و نتیجه خوب گرفت.
در فضای موضوعی هم ما دچار ضعف هستیم و لازم است تا از تکرارها فاصله بگیریم و به جای پرداخت به موضوعات همیشگی به بحثهای عمقی بین خانواده مثل روابط بین والدین و بچهها پرداخته شود.
قصهای برای معمولیها و روستاییها
زندگی مردم معمولی کمتر در تلویزیون دیده میشود و ما تقریبا به صورت دائم شاهد طبقه خاصی از جامعه در سریالها هستیم.
زندگیهای روستایی نیز یکی دیگر از همین فضاهاست که خیلی وقت است کاری درباره آن ساخته نشده و شاید فقط یکی دو سریال در تمام این سالها با چنین موضوعی تولید شده است.
در ادامه این جریان غیر از تهران کمتر پیش میآید داستان سریالی در شهرستانهای مختلف بگذرد و با وجود آن که برخی از مجموعهها در شهرستانها تصویربرداری میشوند اما خبری از بومیان آن جا و قصهای که مربوط به آن منطقه باشد، نیست.
به همین دلیل بحث مردم شناسی را در سریالها کمتر میبینیم. یکی دیگر از موضوعاتی که جای خالی آن گاهی به چشم میآید، بحث مشاغل است، از کارهایی که در همه دنیا وجود دارد مثل معلمی، پزشکی و... گرفته تا مشاغل خاصتری مانند قلمزنی و...، فضایی که میشود بیشتر و اختصاصیتر به آن پرداخت.
در کنار همه اینها در قصهگویی نیز با وجود گنجینه پرباری که داریم، همچنان سریالهایی که امثال و حکم بگویند و با استفاده از ادبیات کهن سطح ادبیات مردم را ارتقا دهند، کم داریم.
در این زمینه میشود فکر کرد که مثلا بوستان و گلستان را چطور با زبان امروزی بازنمایی کنیم؛ اتفاقی که سالهاست شکل جدی آن را در سریالهایمان نداریم.
ماوراییهای پرطرفدار
ما سبد فرهنگی داریم که باید متناسب با نیاز، علایق مردم و موضوعاتی که لازم است به آنها پرداخته شود، بهواسطه تولید سریالها آنها را منعکس کنیم.
در این بین گونه و موضوعی که این روزها خلأ آن کم و بیش حس میشود، خانواده است، چرا که مدتهاست ما فضای قصهگویی را که به این مساله بپردازد، کمتر میبینیم.
خود من همیشه کارهای اجتماعی فخیمزاده را میپسندم، مجموعههایی که قصهگو، گرم، معمایی و خانوادگی هستند. پس در این میان جای قصهها و ملودرامهایی که نمونه آن در جامعه وجود دارد تا حدی خالی است.
امام(ره) هم بارها میگفتند این رسانه باید با زبان ساده با جامعه برخورد کند، همانطور که در بین مجموعههای تولیدی هم میبینیم داستان روزمرگیها و اتفاقات ملموس چقدر بین مخاطبان طرفدار دارد.
علاوه بر اینها گونه ماورایی که جزو فضاهای پردردسر اما پرمخاطب است هم در تلویزیون میتواند جذاب باشد. خود من آخرین بار در این حوزه سریال «ملکوت» را کار کردم و در کنار تأثیرگذاری آن، بازخوردهای خیلی خوبی گرفتم.
همچنین این که یک گروه میتواند چنین اثری بسازد هم مایه خوشحالی است و به من سازنده انگیزه میدهد که میشود در حیطههای متنوعتر هم کار کرد.
این گونه هم جا دارد که بیشتر به آن پرداخته شود. من فکر میکنم که تولیدات قصهگوی ما مقداری کم شده است، کارهایی که به دور از سیاستزدگی، معماگونه و ماجرایی باشد تا بتواند مخاطب را با طرح قصه با خود همراه کند.
معلم اصلی جامعه ما امروز تلویزیون است و باید در آن به مسائل مختلف پرداخته شود، همانطور که اگر تعداد قصهها بیشتر باشد، تأثیرگذاری و جذب مخاطب آن هم بیشتر میشود.
«دزدان مادربزرگ» که من سالها قبل کار کردم هم نمونه دیگر این ماجراست که خیلی ساده قصه را با مخاطب درمیان میگذاشت و بارها و بارها پخش شد.
در حوزه کودک هم امروز کمبود سریال داریم؛ موضوعی که به اتاق فکرهایی برمیگردد که قبلتر در سازمان برنامهریزیهای ویژهای داشتند، اما امروز کمی جایش خالی است.
ترس و وحشت گمشده
تا به امروز در تلویزیون شاهد سریالهای متعددی بودیم که در گونههای مختلفی کار شده و به موضوعات بسیاری پرداخته؛ جریانی که در راستای جلب مخاطبان باعث شده که آنها را راضی نگه دارد و فضایی را فراهم کند که هر سلیقهای را دربر بگیرد.
در این بین یکی از مواردی که میشود بیشتر روی آن کار کرد، گونه ترسناک است که در بین اتفاقات مختلفی که وجود دارد، جایش تا حدی خالی است اما از آن جایی که تلویزیون یک رسانه ملی است نمیتواند این گونه را داشته باشد و چندان روی آن کار کند چرا که مخاطبانی که پای برنامههای این رسانه مینشینند ردههای سنی مختلفی دارند که در هر زمانی بیننده این تولیدات هستند.
با وجود این اگر چنین اتفاقی را هم رقم بزنیم از آن جایی که شبکه اختصاصی برایش وجود ندارد و در سوی دیگر هم فرهنگسازی در این زمینه صورت نگرفته، باز هم این امکان وجود ندارد. با این حال اگر سازو کار دیگری ترتیب داده شود تا پای این گونه به تلویزیون باز شود، این اتفاق خوب و جالبی رخ میدهد. گونه دیگری که تا امروز به آن پرداختیم اما کافی نبوده و جا دارد بیشتر آن را ببینیم سریالهای ورزشی است.
از آنجایی که ما رشتههای مختلفی داریم، میتوانیم گونهی با عنوان ورزشی را تعریف کنیم، کارهایی که صرفا جنبه سرگرمی نداشته باشد و در کنار این موضوع، آموزشی هم باشد و رده میانسال تا کوچکترها را نیز در بربگیرد.
رئالهای فانتزی و تازه
گونه زیاد است، اما میبینیم 90 درصد سریالهای ما ملودرام و عاشقانه یا کمدی است. در تلویزیون به جز این موارد، آثار دیگر بسیار کم ساخته میشود.
مثلا چند سال است کار پلیسی خوب نداشتیم. آثار فانتزی، علمی، جنایی و... هم کم داریم و همانگونه که گفتم از حدود بیست سی گونه موجود، فقط ملودرام، کمدی یا تاریخی داریم.
آثار تاریخی هم فقط به تاریخی-مذهبی محدود شده است. این در صورتی است که میتوانیم آثار آخرالزمانی نیز داشته باشیم؛ فضایی که یکی از گونههای پرمخاطب در دنیاست.
ما با همان ظرفیت تولید کارهای تاریخیمان میتوانیم چنین آثاری بسازیم اما سمتش نمیرویم.
مثلا در سینما «تهران 1500» را داشتیم که پویانمایی بود؛ البته بهرام عظیمی کلی درددل درباره مشکلاتی که برای تصویر کردن آینده سر راهش گذاشتند، دارد. غیر از این، در آثار رئال هم میشود سمت این موضوعها رفت. رامبد جوان سریالی به اسم مسافران داشت و گروهی را نشان میداد که از فضا آمده بودند.
از نظر تهیه و تولید اثر علمی-تخیلی محسوب نمیشد و فضا رئال بود، اما حداقل این فانتزی را داشت که ما فکر میکردیم این چهار نفر از فضا آمدند.
این یک تک نمونه بود و نشان میدهد شما با همان ظرفیت تولید کار رئال، میتوانی در متن تغییرات ایجاد کنی تا فضا فانتزی شود.
در حوزه کار تاریخی، به جز آثار تاریخی-مذهبی، آثار معدودی مثل «شبهای برره» داشتیم که فضای تاریخی - کمدی داشت و در واقع یک تاریخ جعلی را روایت میکرد. در زمینه تاریخ سیاسی هم بیشتر به تاریخ انقلاب پرداخته شده که معاصر است. به سایر گونهها و محتواها کمتر توجه میشود.
جای خالی مشاهیر بزرگ
به طور کلی تلویزیون در حوزه تاریخ و شخصیتهای تاریخیای که داریم، محدود عمل کرده است. به عنوان مثال خود من خیلی دوست داشتم از بین همه این چهرهها درباره دو تا از این اشخاص کار کنم. لطفعلی خانزند که از شخصیتهای برجسته با ماجراهای مخاطبپسند آن یکی از اینهاست که پیشنهاد ساخت سریال آن را دادم؛ همچنین مرحوم مصدق هم کاراکتر دیگری است که طرح آن را هم در قالب یک سریال هفت قسمتی دادم.
این شرایطی است که وجود دارد، به عنوان مثال مدرس شخصیت برجسته و مهمی است و بارها درباره اش کار ساخته شده یا میرزا کوچکخان نیز به همین ترتیب اما در سوی دیگر شخصیتهای بسیاری در گوشه و کنار تاریخ، ادبیات و فضاهای مختلف هستند که جوانان ما نمیشناسندشان و توجهی هم به آنها نمیشود. واقعا چرا نباید شخصیت مولانا، سعدی، بایزید بسطامی و... کار شود؟ به همین دلیل در این فضا، تلویزیون اغلب تاریخی مذهبی کار کرده و البته که نتیجه آن کارهای ماندگاری مثل امام علی(ع)، ولایت عشق و... بود اما در سوی دیگر و در زمینه تاریخ معاصرمان گاهی کارهایی به چشم میخورند که چندان کامل نیستند، در حالی که مردم این تاریخ را از پدران و بزرگترهایشان میشنوند، به همین خاطر نمیشود به این تاریخ با دیدگاه صرف سیاسی امروز نگاه کرد. اینها جای خالی هستند که در تلویزیون وجود دارد و گاهی بعضی پیشنهادهایی را که ارائه میشود هم نمیپذیرند، مثل همان مصدق که نزدیک به چهارماه درگیر آن بودیم و آخر هم به جایی نرسید. در حوزه گونه هم جدا از فضاهای معروف ترسناک، وسترن و تاریخی که در فرنگ پایهگذاری شدند، در تلویزیون همیشه گونه خانوادگی-اجتماعی به خوبی کار شده و تماشاگرپسند بوده، فضایی که جزو موفق ترین تولیدات تلویزیون محسوب میشود.
در کنار آن مدتی بود که سریالهای پلیسی زیادی تولید شد، اتفاقی که به خودی خود خوب است اما نباید از حد بگذرد چون ارائه بیش از اندازه این کارها نتیجه عکس میدهد. به هر حال راه این که تماشاچی ما تلویزیونهای بیگانه را نبیند، ساخت مجموعههای جذاب در قالبهای تازه است، به صورتی که نویسندهها و فیلمسازها فضای کافی برای فکر کردن و ارائه داشته باشند.
تاریخ معاصر
با توجه به اینکه تلویزیون رسانهای فراگیر، ملی و دارای مخاطبان گسترده است، ضرورت تام دارد تا برای ارتباط موثر با جامعه، فرهنگسازی و همچنین حفظ دستاوردهای اجتماعی و فرهنگی برای ارتقای فرهنگ جامعه در گونههای مختلف هنری با استفاده از موضوعات مبتلا به جامعه، آثار شایسته، غنی و فاخر بسازد. تلویزیون ایران در سالهای پس از انقلاب در گونههای مختلف بهویژه گونههای خانوادگی، اجتماعی و گاهی تاریخی فیلمها و سریالهایی را تولید کرده که برخی از آنها با اقبال بینندگان هم روبهرو شده است.
با آن که صدا و سیما در دورههای مختلف کوشیده تا از سویی با توصیههای اجتماعی، مناسبتهای دینی، ملی و مذهبی را هم در قالب سریالهای خود پوشش دهد، اما در این راستا چندان تاثیر گذار، فراگیر و ملی عمل نکرده است.
در جامعه امروز ایران و همچنین تاریخ معاصر کشور، هزاران رویداد و شخصیتهای مهم اجتماعی، سیاسی، دینی و تاریخی وجود دارند که میشود و میتوان بر اساس قصه زندگی آنها و حوادث کشور فیلمها و سریالها ساخت تلویزیون در زمینه تولید آثار انقلابی، سیاسی وملی دچار فقر اساسی است، به گونهای که ما به تعداد اندکی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی برمی خوریم که در آنها به مسائل انقلابی و اجتماعی و موضوعات تلخ، اما مهم اجتماعی توجه شده باشد. در این بین رویدادهای تاریخی، بهویژه برای بینندگان نسلهای جوان که با واقعیتهای تاریخ معاصر و همچنین تاریخ انقلاب اسلامی آشنایی عمیق ندارند، میتواند مهم و تعیینکننده باشد.
در همین امتداد تولید آثار سیاسی ملی و نه جانبدارانه و جناحی بازهم جهت رشد آگاهیهای جامعه بسیار تاثیرگذار است، لیکن متاسفانه در این نوع گونه مورد اشاره در تلویزیون، کمکاری صورت گرفته است و همچنین موضوعات مطرحی در جامعه وجود دارد، مانند اختلاسها، ترورها و فعالیتهای ضد فرهنگی و ضد اجتماعی که باید درباره آنها با تولید آثار خوب، مردم به سوی دستیابی به شناخت و آگاهیهای فزونتر حرکت کنند.
متاسفانه در این حوزه هم تلویزیون کم کار است و آنچه به عنوان سوژه سریالها مد نظر قرار میگیرد عمدتا موضوعات کلیشهای و چندبار مصرف است که بارها حرفهای گفته شده در آنها تکرار میشود، لذا لازم است تلویزیون با استفاده از سوژههای مهم و روز و بهرهگیری از هنرمندان حرفهای و گونههای مورد پسند بینندگان آثار مطلوب و بهینه و روشنگرانه بسازد و به سهم خود در فرهنگسازی نقش موثر ایفا کند.
در مجموع فیلمهای انقلابی، روشنگرانه و سیاسی که رویکرد مناسبی داشته باشند، در این رسانه جایش خالی است. کارهای واقع نگرانهای که قضاوت و تشخیص را به مردم بسپارد. ایده داشته باشند تا از کلیشههایی که گاهی گریبانگیر تولیداتمان میشود فاصله بگیریم.
جای خالی فناوری و قهرمانسازی
تاامروز موارد مختلفی در سریالهای ما مطرح شده است، با این حال در بعضی بخشها مثل بحث ازدواج میشود از زوایای مختلف دیگری هم کار کرد چرا که بهجز مخالفت خانوادهها، تفاوتهای مختلف و عدم تفاهمها موارد دیگری هم هستند که میشود به آنها پرداخت.
مورد دیگری که وجود دارد در حوزه فضاهای مجازی، پیشرفتهای مختلف در حوزه علمی و فناوری است؛ مواردی که خیلی کم به آنها پرداختهایم، تا جایی که در بخش پلیسی به جز هوش سیاه و گاندو کمتر دیدهاید که نیروی انتظامی از قدرت بالای الکترونیکی برخوردار باشد، موضوعی که این روزها در واقعیت وجود دارد و باید منعکس شود.
در مسائلی مثل مواد مخدر هم باید از داستانهای قدیمی و تخیلی بگذرند و به اتفاقاتی که امروز وجود دارد بیشتر پرداخته شود. پرداختن به چهرههای تاریخی، ادبی، فرهنگی نه لزوما سیاسی و مبارزان با استعمار و... هم بخش دیگری است که وجود دارد. مثلا نمونهای مثل شهریار تاامروز کمتر ساخته شده است، در صورتی که چهرههای زیادی هستند که قابلیت کار دارند. حتی در داستانهای مذهبی روایتهای زیادی داریم که میتوانیم با آن اذهان مخاطبان را درگیر کنیم.
فاطمه شهدوست - روزنامه جام جم