صبح یک روز سال 2008 "ناومی جاکوبس" از خواب بیدار شد و آماده رفتن به مدرسه شد اما از طبقه پایین همانند همیشه عطر خوش صبحانه را احساس نکرد.
رکنا نوشت: همه جا ساکت بود و فهمید که در خانه خودشان نیست. شب قبل را به یاد آورد که به خواهرش "سایمون" شب بخیر گفت و با فکر امتحان فردا چراغ را خاموش کرد و اکنون در تخت دیگری در اتاق دیگری در خانه دیگری بیدار شده بود و عکسهای یک پسر بچه 11 ساله ناشناس را روی میز عسلی کنار تخت می دید. به آینه نگاه کرد و خود را بزرگسال یافت.
15 ساله خوابیده و اکنون 34 ساله بیدار شده بود. اما در واقع 34 ساله خوابیده بود و با خاطرات 15 سالگی از خواب بیدار شده بود. درحالی که فراموش کرده بود یک پسر 11 ساله دارد که وی را "مامان" صدا می کرد!!
اکنون سه سال از آن روز عجیب گذشته است و "ناومی جاکوبس" به زندگی عادی خود بازگشته است. این زن از یک شکل بسیار نادر فراموشی آسیب دیده بود که وی را 17 سال به عقب برده و عقربه های ساعت زندگی اش را بر روی سال 1992 متوقف کرده بود.
سالی که هنوز در داونینگ استریت، "جان مژر"، جانشین مارگارت تاچر نخست وزیر بود، در کاخ سفید جورج بوش پدر آخرین روزهای ریاست جمهوری خود را می گذراند. تروریستها در ایرلند بمبگذاری کرده بودند و هنوز برجهای دوقلوی منهتن سر جایشان بود.
در دنیای "ناومی" نه گوگل بود نه فیس بوک، نه تلفنهای همراه و نه شوک دیجیتالی هزاره نو.
لئو، پسر این زن با یادآوری آن روز گفت: "مادرم را صدا کردم. به نظر می رسید که همسن خودم باشد." این زن در این خصوص گفت: "در 15 سالگی فکر می کردم که در 34 سالگی دنیا را تان خواهم داد. خودم را همیشه در سفر تصور می کردم، یک خبرنگار و یا نویسنده ای در میان هزاران ماجرا و یا پزشکی که برای درمان کودکان به آفریقا رفته است.
افقی از احتمالات بیکران را پیش روی خود می دیدم. از اینکه مثل مایکل جی. فاکس در فیلم سفر در زمان باشم خوشحال نبودم و نمی دانستم چه کسی هستم. کاری جز گریه کردن نبود. فقط می خواستم به زندگی دختری ام بازگردم."
"فراموشی کلی گذرا " (TGA ) نوعی از دست رفتن موقت توانایی به خاطر آوردن است که می تواند بین چند ساعت تا چند هفته به طول انجامد.
این آسیب با بسامد بیشتری بین افراد 56 تا 75 سال شایع است و در انگلیس از هر 100 هزار نفر 5 نفر به آن دچار می شوند. یکی از علل اصلی این نوع فراموشی، استرسهای شدید و حوادث دلخراش است. در این شرایط مغز برای دور شدن از بار سنگین موقعیت احساسی از مکانیزم دفاعی فراموشی موقت استفاده می کند و به خاطرات دورتر اعماق ذهن رجعت می کند.
ناومی رانندگی، اسامی اعضای خانواده و شماره تلفن دوستی که در آن روز سال 2008 از وی کمک خواست را به یاد می آورد. این کابوس 8 هفته به طول انجامید. جاکوبز افزود: "به نظر روانکاو، من می خواستم فراموش کنم چون از زندگی ام ناراضی بودم. سرانجام شروع کردم به قبول آینده و به این ترتیب خاطراتم دوباره بازگشتند."
حاصل کابوس 8 هفته ای "ناومی جاکوبز" کتابی با عنوان "رویایم را بازیافتم" است که به تازگی منتشر شده است.