به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم سینمایی «بیحسی موضعی» یک فیلم ابزورد ضعیف و کپی دست چندم نمونههای خارجی است.
ابزوردیسم را میتوان به تعبیری موقعیت پوچ و بیمبنای شخصیتها در مقابل هر اتفاقی خصوصاً اتفاقات مهم و حساسی تلقی کرد. ابزورد زمانی خلق شد که بعد از اتفاقات دردناکی که انسان مدرن به آن گرفتار شد، زندگی و معنا رنگ باختند و دیگر هیچ چیز دارای ارزش نبود.
در واقع همان مباحثی که سارتر در آثارش خصوصاً رمان تهوع مبنی بر دلزدگی و بیمعنایی جهان معرفی میکند را میتوان لایههای زیرین ابزورد تعریف کرد. در واقع ابزورد نوعی جنبش هنری در واکنش به میمعنایی انسان و زندگی جدید است که از هر مقوله ارزشی که بتواند آن را برای وجود داشتن توجیه کند خالی است.
کمدی ابزورد به دنباله این رویکرد هنری در واقع بهتر از دیگر سبکها ادبی توانست این فضاحت را به سخره بکشد و با زبان کمدی تراژیکش آبرو و حیثیت مدرنیته را ببرد. زبان تلخ و گزنده کمدی-تراژیک آثار ابزورد در واقع به نقد وضعیت اسفناک سرنوشت انسانی میپردازد که قرار بود تا در عصر جدید روشناییهای زیبایی از معنا و زندگی را ببیند و در اتوپیا و آرمان شهری زندگی کند که در جستجوی آن بود.
اینگونه ابزورد به مثابه رویکردی جدی و عمیق در تقبیح مدرنیته و سرشت اسفناک روزگار بشر میپردازد. فیلمسازانی مانند «جیم جارموش» که از او به عنوان یکی از بهترین ابزوردسازان سینما یاد میشود نمونه بسیار خوبی از این سبک در فیلمسازی است. اتفاقاً به نظر میرسد که فیلم «شب روی زمین» این کارگردان الگوی ساخت فیلم «بیحسی موضعی» و امثال این فیلم مانند «اسب حیوان نجیبی است» به مثابه فیلمهای شبگردی باشد.
یا برادران کوئن با فیلم دیدنی «لبوفسکی بزرگ» نمونه دیگری از فیلمهای ابزورد سینمای جهان است. در این فیلمها فرهنگ و گرفتاریهای آدمهای جامعه روز در قالب داستانی به صورت نمادین نقد میشود. خندههای بینندگان در واقع خندیدن بر وضعیت خود آنها است که در چنین جامعه و روزگاری نفس میکشند.
جیم جار موش
پس آنچه که در ابزورد مهم است صرف رویکرد تلخ و گزندهای که انسان را دچار نوعی غم و افسردگی کند نیست بلکه ارجاعات قوی و درست و محکمی است که مخاطب را قانع کند که آنچه که میبیند به مثابه آینهای تراژیک-کمدی از وضعیت امروز است.
نمایی از لبوفسکی بزرگ
بله، در این صورت ابزورد با تمام آنکه مخاطب خاص دارد میتواند پدیده هنری و فرهنگی متفاوت و مهمی تلقی شود که در راستای اصلاح جامعه و وضعیت انسان معاصر به خدمت گرفته شده است. اما در صورتی که فیلم ابزورد نتواند این پل و ارتباط جدی و منطقی را میان فیلم خود و جامعه به عنوان بخش متنی فیلم برقرار کند غیر از درجا زدن و یاوهگویی چیز دیگری نیست.
بیحسی موضعی از چنین مشکلی رنج میکشد. مشخصاً کارگردان بنای آن دارد که با خلق گروهی متشکل از یک برادر نویسنده که پرسه در مه میزند، خواهری که از مشکلات روانی رنج میبرد و با دوست پسرش در یک عصر تصمیم به ازدواج میگیرد، رفیقی که برای خودش آهنگ میسازد و راننده تاکسی که در پایان فیلم متوجه میشویم از یک بیمبنایی و بیتفاوتی عجیبی برخودار بوده است، فضایی به شدت بیخیال و عبث را شکل داده است که حتی نسبت به مرگ یکی از این افراد بیتفاوت و بیمسأله اند.
نمایی از بیحسی موضعی
«بیحسی موضعی» تلاش بسیاری میکند تا نشان دهد که ابزورد است. ساختار داستانی و دراماتیک آن به حدی در فضای درام اجتماعی و بدنه سینمایی امروز ما شبیه است که برای آنکه از این شباهت بیرون آید، به نوعی شعار دچار شده است. شعار ابزوردیسم و این به معنای اعلام باخت در این سبک ویژه فیلمسازی است.
دست و پا زدن برای اینکه من ابزوردم در جایی خودش را نشان میدهد که «شبگردان ناکجا آباد» فیلم سر از سینما در میآوردند و به تماشای فیلم خودشان مینشینند با عنوان «بیحسی موضعی» که در آن غیر از این چند نفر هیچ کس دیگر آن را تماشا نمیکند. حتی میگویند که این فیلم که هیچکس آن را تماشا نمیکند به سانس ویژه رسیده است و اینگونه فیلم را مسخره میکنند. در واقع با این سکانس فیلم خودش را هم مسخره میکند و بیان میکند که آنقدر بدم که شما تماشاگری که آن را همین الان نیز میبینید نیز وقت خود را تلف میکنید. کارگردان خیال کرده است که با ساخت این سکانس مثلاً شاهکار فلسفی، مرزهای ابزوردیسم را جابجا کرده است در حالی که فقط با این کار به خود و شعور مخاطب توهین کرده است.
نمایی از بیحسی موضعی
البته شاید بد نباشد که این موضوع را سرمایهگذار فیلم که فکر کرده است با سرمایهگذاری روی این فیلم به سودی خواهد رسید نیز بداند که به کاهدان زده است.
شعار دیگر من ابزوردم فیلم این است که اصرار بر ابزورد نمایی جامعه دارد بدون اینکه پشتوانه درستی از وضعیت جامعه داشته باشد. توضیح آنکه بدون شک بیتفاوتی معیار ابزوردیسم نیست آنچه که ابزورد را ابزورد کرده است، تحمل دردناک وضعیت اسفناکی است که بر سر انسان آمده است و انسان چارهای غیر از تحمل این وضعیت ندارد. اما آدمهای بیحسی موضعی فقط بیتفاوتند و بس. چیزی دیگری در این بیتفاوتی وجود ندارد مگر آنکه بخواهیم مبنای این بیتفاوتی را در بخشهای متنی و پیام فیلم به جامعه امروز گره بزنیم و فکر سازنده فیلم را عیان کنیم که چه در سر داشته است و او را از پشت لایه شیک و هنری فیلم بیرون بیاوریم.
قطع به یقین وضعیت امروز ما خصوصاً به خاطر گرانی و دیگر مشکلات اقتصادی ناشی از بیتدبیری دولتی که تهیهکننده فیلم خود از تبلیغکنندگان آن بود، در افسردگی و ناراحتی امروز مردم نقش دارد اما کرونا و روزگار آن نشان داد که بخش قابل توجی از مردم برای حل این بحران جدید ابزورد و بیتفاوت نیستند. پرستارانی که جان خود را برای بیماران از دست دادند و نیروهای مردمی که خیرخواهانه به کمک شتافتند آیا مانند آدمکهای فیلم نسبت به جان یک هم نوع بیتفاوتند؟
توییت رضایی در حمایت از روحانی
جدای از این داستانک زندگی آدمهای داستان آنقدر بیسروته و شلخته است که حتی اگر سازنده فیلم ادعای ساخت اثری جدای از متن جامعه و مستقل و هنری را دارد باز الکن و مبهم است و تماشاگر با این فیلم هیچ ارتباطی برقرار نمیکند.
بنابراین باید از کارگردان سؤال پرسید که رقاصهای میمان آخر فیلم کیستند؟ مردم امروز؟! که در این صورت توهین بزرگی به این مردم شریف است و در غیر این صورت «بیحسی موضعی» ملغمهای پوچ و بیمعنی است که در بیتفاوتی گرفتار و دچار نوعی نهیلیسم شده است و حتی با خودش دست به یقه است.
راستی آیا سازنده فیلم نسبت به این نقدها نیز بیتفاوت است؟
انتهای پیام/