کسانی که برای اولین بار این فیلم را که اولین اثر برادران کوئن بود میدیدند، شاید نمیدانستند که این دو برادر در مسیری قدم گذاشتهاند که سینمای معاصر را متحول میکند. در حین اکران فیلم بود...
نگاهی به برترین فیلمهای برادران کوئن از «خون بیهوده» تا «جایی برای پیرمردها نیست»
یک کارآگاه مرموز تگزاسی (ام. امت والش)، توسط مردی برای تعقیب زن خیانتکارش (فرانسیس مک دورمند) استخدام میشود، او در این میان از همه باهوشتر است اما شانس با او همراه نیست؛ این را وقتی میفهمد که در دقیقه 87 فیلم و در جریان تعقیب و گریز زن خیانتکار در هتلی دستش را از پنجره حمام برای باز کردن پنجره اتاق کناری دراز میکند، همزمان در فیلم صدای یک آهنگ اُپرای دراماتیک، روح عجیبی به فیلم تزریق میکند، مک دورمند دستش را لابهلای پنجره اتاق گیر انداخته و با چاقویی آن را با دیوار یکی میکند.
کسانی که برای اولین بار این فیلم را که اولین اثر برادران کوئن بود میدیدند، شاید نمیدانستند که این دو برادر در مسیری قدم گذاشتهاند که سینمای معاصر را متحول میکند. در حین اکران فیلم بود که فرانسیس مک دورمند و جوئل کوئن با هم ازدواج کردند.
فیلم داستان سورئال زندگی پر از پارادوکس یک زوج نیمه خل آمریکایی است. نیکلاس کیج در نقش«های»، دزد ناشی و سابقهداری است که طی تکرار در بازداشت شدنش با خانم پلیسی به نام «اد» با بازی هالی هانتر در بازداشتگاه آشنا شده و در نهایت هم توبه کرده، دزدی را کنار گذاشته و با او ازدواج میکند. این دو فقط یک چیز برای ادامه دادن به زندگی عاشقانه شان کم دارند و آن هم یک بچه است. در دقیقه 21 عکس زوج خوشبخت فیلم را در حال بغل کردن بچهای میبینیم؛ بچهای که دزدیده شده است.
این فیلم را میتوان کمدیترین و روشنترین اثر برادران کوئن دانست. در عین حال اثری متوسط میباشد. اثری که برادران کوئن را در مسیر فیلمسازیشان نگه داشته تا بعدها تحولات چشمگیر خود را در دنیای سینما اجرا کنند.
در شهری بینام در سال 1929 در شرق امریکا، رکود اقتصادی بزرگ شروع شده است و آتش جنگ بر سر قدرت بین دو گانگستر بزرگ شهر روشن است. تام ریگان (گابریل بایرن) به عنوان مشاورِ لئو (آلبرت فینی)، یکی از سران مافیا، سعی در کم کردن کشمکشها و خدمت به رییساش را دارد. اما داستان پیچیدهتر شده و پای یک زن به میان میآید. حالا تام باید وفاداریاش را به رییساش ثابت کند.
فیلم «تقاطع میلر» اثری نوآر به همراه فیلمنامهای هوشمندانه و بسیار زیبا با رعایت اصول فیلمسازی نوآر و درکنار آن هجوهای سینمایی مخصوص این دو برادر است.
بیشتر بدانید : بازگشت به گذشته بدون نوستالژی
کمدی گیج کنندهای که داستان آن در سال 1941 میگذرد. بارتون فینک (جان تورتورو) نمایشنامهنویس تئاتر برادوی است. پیشنهاد وسوسهانگیزی او را به هالیوود میکشاند و در اتاق هتلی شروع به نوشتن فیلمنامه یک فیلم ورزشی میکند اما کلمات برای نوشتن این فیلمنامه او را یاری نمیکنند. در این میان با همسایهاش (جان گودمن) آشنا میشود و از آن به بعد فیلم به یک تریلر روان پریشانه تبدیل میشود. بردن نخل طلای بهترین فیلم و کارگردانی کن برای جوئل کوئن و بهترین بازیگر مرد برای جان تورتورو فصل جدیدی از زندگی سینمایی برادران کوئِن را رقم زد. این دو برادر مستقل بعد از این فیلم به دنیا معرفی شدند و توانستند هر چه را دوست داشتند، بسازند. بعد از این بود که سبک فیلمسازی این دو برادر در دانشگاههای دنیا تدریس میشد.
بیشتر بدانید : تصاویر و داستان فیلم جدید برادران محبوب جشنواره کن
در ابتدای فیلم، نمای زیبای نیویورک را در شب برفی عید و انتظار برای فرا رسیدن سال نو میبینیم. دوربین از منهتن میگذرد تا به ساعت غول آسایی در نوک آسمانخراشی میرسد و در گوشهای نورویل بارنز (تیم رابینز) را میبینیم که با ظاهر انسانی بازنده تصمیم به خودکشی دارد. دوربین به طرز زیبایی با نشان دادن ساعت زمان را به عقب بر گردانده و ادامه پر خرج ترین فیلم برادران کوئن را در فلاش بکی نشان میدهد. «وکیل هادساکر» که از همه فیلمهای این دو برادر بیشتر رنگ و بوی هالیوودی دارد زیاد مورد توجه منتقدان قرار نگرفت اما برای طرفداران فیلمهای این دو برادر باز هم اثری زیبا به شمار میرود کما اینکه پل نیومن ستاره بزرگ تاریخ سینما بازی خیره کنندهای در نقش سیدنی مازبرگ به نمایش گذاشته (خندههای شیطانی پل نیومن با سیگار برگی در دهانش از به یاد ماندنی ترین لحظات سینماست).
یک فروشنده ماشین ناموفق (ویلیام اچ.میسی) برای پرداخت قرضهای خود تصمیم میگیرد با دادن پولی به دو گانگستر ناشی زن خود را ربوده و از پدر زن پولدارش اخاذی کند. اما همیشه همه چیز طبق نقشه پیش نمیرود.
بسیاری «فارگو» را بهترین فیلم برادران کوئن و همچنین یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما میدانند. ترکیبی دوست داشتنی از کمدی، تعلیق، خشونت و هجو از بارزترین خصوصیات «فارگو» به شمار میرود. بازی فرانسیس مک دورمند در نقش پلیس محلی در حالی که باردار است و همیشه یک قدم عقب تر از صحنه جنایت ست ستودنی است.
بیشتر بدانید : دیوانه کننده ترین و رازآلودترین فیلم های تاریخ سینما + تصاویر
باز هم کمدی و هجویهای دیگر؛ این بار هم آدم ربایی از هستههای کلیدی داستان است. رفیق لبووفسکی (جِف بریجز) ناخواسته درگیر این ماجرای آدم ربایی میشود و دوستانش (استیو بوشمی و جان گودمن) که هم تیمیهایش در لیگ محلی بولینگ نیز هستند او را در این درگیری راهنمایی کرده شاید در نهایت برای آنها سودی داشته باشد. «لبووفسکی بزرگ» فیلمی است که از نظر روایت داستانی با بقیه فیلمهای این دو برادر متفاوت است. میتوان گفت جوئل و اتان میخواستهاند سبک فیلمسازیشان را اِرتقا داده و اسلوب تازهای پیدا کنند (که البته موفق نبودند). اما با تمام آشفتگی درونی فیلم، باز هم فضای ساخته شده در این فیلم دلنشین و زیباست.
سه زندانی عجیب و غریب و کمی احمق (جورج کلونی، جان تورتورو و تیم بلیک نِلسون) در دهه 30 فرار کرده و تحت تعقیباند. در مسیری که اورت (کلونی) آنها را میبرد در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرند و با انسانهای مختلف و عجیبی رو به رو میشوند. در ریل قطار کوری را دیده که آنها را از آینده نزدیک شان با خبر میکند. این بار کوئنها نه تنها «اودیسه هومر» بلکه به «سفرهای سالیوان» و «جادوگر شهر آز» را نیز مورد استناد خود قرار دادند. «ای برادر کجایی؟» مغالطههای روح آدمی و عشق به استهزا و گزافهگویی را ستایش میکند. چرایش را نمیدانیم اما دوستش داریم.
زندگی میتواند همچون کارناوالی یک چشم باشد هم چون در «ای برادر کجایی؟» و یا میتواند ضجه آور و تلخ باشد هم چون این فیلم. انسانهای متاهل نیز میتوانند تنها باشند. داستان فیلم داستان زندگی اد (بیلی باب تورنتون) است. شخصی که در دنیای خودش زندگی کرده و دنیای اطرافش برایش کشنده است. زنش به او خیانت کرده و سایر اطرافیانش بجز دختر نوحوان همسایهشان انسانهایی کثیفند. داستان فیلم در سال 1949 میگذرد و فیلم سیاه و سفید و به سبک نوآر است. این فیلم را میتوان زنجیره زیبایی از اشتیاق، جنایت و مجازات دانست.
داستان کمدی - رمانتیکی از مردی (جورج کلونی) که وکیل طلاق است و زنی (کاترین زیتا جونز) که با ازدواج و سپس طلاق گرفتن از مردهای پولدار دارایی آنها را صاحب میشود. اگر چه کمدی فیلم بسیار قوی بوده و امضاهای برادران کوئن در فیلم به چشم میآید اما شاید کاهش تمثیلها و مدرن کردن داستان، آنها را از اسلوب دوست داشتنی همیشگیشان خارج کرده باشد و «بی رحمی تحمل ناپذیر» را با نام فیلمی کاملا متوسط در کارنامه این دو نابغه سینما بشناسند.
به نظر میرسید قرن 21 برای این دو برادر قرن پرباری نباشد. «قاتلین پیرزن» هم که بازسازی فیلمی ستایش شده به هم این نام محصول 1955 است، خوب از آب در نیامد. حتی حضور تام هنکس در نقش پروفسور شارلاتانی به اسم جی.اچ.دور، که گروهی را برای بزرگترین سرقت قرن دور خود جمع میکند، نتوانست اعتباری به فیلم بیفزاید و برادران کوئن باز هم اثر متوسطی را در کارنامه خود قرار دادند.
آنتوان شیگور (خاویر باردم) قاتلی ست که از دل جهنم آمده است که علاقه دارد با بازیهای ذهنی با قربانیانش بازی کند. چگونه یک مرد تگزاسی به نام لولین ماس (جاش برولین) بعد از پیدا کردن 2 میلیون دلاری را که چیگور آمده که پس بگیرد، میتواند از دست او فرار کند. میتوان فیلم را برایند زیبایی از سایر فیلمهای این دو برادر دانست. به همین دلیل هم هست که رمان کورمک مک کارتی را که کسی جرات ساختنش را نداشت این دو به یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما تبدیل کنند (شاید کورمک مک کارتی این رمان را از روی فیلمهای سابق آنها نوشته باشد).
وودی هارلسون نقش کاراگاه خصوصی با هوش و کم شانسی است که در چنگال چیگور گیر میافتد (شبیه به کاراگاه فیلم «خون بیهوده») جاش برولین انسانی معمولی است که چیز با ارزشی را بر میدارد (شبیه به «های» در «بزرگ کردن آریزونا»). حتی تامی لی جونز در این فیلم بسیار به فرانسیس مک دورمند در «فارگو» شبیه است با این تفاوت که در پایان «فارگو» مک دورمند که پلیسی باردار است به موقع به صحنه جنایت آخر میرسد.
«جایی برای پیرمردها نیست» برای آنها که «فارگو» را بهترین فیلم برادران کوئن نمیدانند، بدون شک انتخاب به عنوان بهترین فیلم است. فیلمی که جایزه اسکار برای بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه را برای آنها به ارمغان آورد.
بیشتر بدانید : استقبال منتقدان از فیلم جدید برادران کوئن + عکس
بیشتر بدانید : برادران فیلمسازی که تاریخ ساز شدند!
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
seemorgh.com/culture
منبع: tehrooz.com