در جامعه توسعه یافته، روالی که منجر به انتخابات ریاست جمهوری میشود با آنچه که در 24 خرداد 92 رخ داد به طور کامل متفاوت است و براین اساس شکل میگیرد که حزب اپوزیسیون در طول 4 سال علاوه بر اعلام مواضع خود، وزیران و مدیران را نیز مشخص كرده و برنامههای خود را اجرایی میکند حال آنکه نحوه پیروزی دولت روحانی درایران به هیچ وجهاینگونه نبود. در آن زمان بحثهاپیرامون نامزدي آیت اللههاشمیدر انتخابات رياست جمهوري بود و پس از ثبت نام وی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری خیال بسیاری از افراد در قبال موضع گیری و حضور در انتخابات مشخص شد ولی آنچه که اتفاق افتاد و مسئله رد صلاحیت وی و حضور دو کاندیدای غیراصولگرا سبب سردرگمیگروههای سیاسی و مردم در برابر انتخابات شده بود. از سوي ديگر زمانی که روحانی دولت را تحویل گرفت کشور دارای نرخ تورم 38 درصدی، نرخ رشد اقتصادی منفی و تحریمهای بینالمللی بود که قطع ارتباط با کشورهای مختلف از جمله همسایگان سببایجاد مشکلات بسیاری در کشور شده بود.
از طرفي دولت بدون مطرح كردن يك هدف اساسي كه شامل نجات كشور از مسئله هستهاي است و اين مسئله بيش از يك دهه منافع كشور را درگير خود كرده به دنبال حل و فصل آن بود.
مسئلهای که به جاي آنكه در خدمت مصالح ملي ما قرار گيرد به ابزاري براي غربستيزي و آمريكاستيزي بدل شده و دراین راستا منافع ملي ما هيچ گاه مطرح نشده و در دوره اصلاحطلبان و اصولگرایان نوع برخورد بااین مقوله متفاوت بود به طوری که پرونده هستهاي کشور ما در دولت اصلاحات نشان ميدهد که سياست اصلاحطلبان كجدار و مريز بود و نمیخواستند کاری کنند که دنيا در مقابل جمهوري اسلاميقرار بگیرد.
نقطه مقابل اصلاح طلبان، اصولگرایان هستند و از زمان پيروزي احمدي نژاد در سال 84 سیاستهاتغيير كرد، او اعلام ميکرد که برنامه هستهاي را با تمام توان به پيش خواهيم برد و مدعی بود که مذاكرهكنندگان قبلي خیانتکار بودند. رئیس جمهور سابق اعتقاد داشت که علت مخالفت آمريكا با برنامه هستهاي ايران مقابله با پیشرفتاین کشور است و از سویی با فعال شدن نظام اسلامیدر زمينه هستهاي، 250 رشته جديد به وجود خواهد آمد و آمريكا تحمل دیدن چنین پیشرفتهایی را ندارد.
بنابراین با توجه بهاینکه هم مسئولان ارشد تیم مذاکره کنندهایران و هم1+5به صراحت گفتهاند که در مسیر مذاکره به عقب برنمیگردیم و حتی اگر فرض بگیریم که چنین چیزی را هم به صراحت نگفته بودند، مشخص است که دوطرف نمیخواهند به دوران احمدی نژاد و جلیلی برگردند. چراکه اگر تمایلی برای برگشت به آن دوران داشتند، دراین مدت یعنی از شهریور 92 تا به امروزچندصدساعت مذاکرات بین مقامات ارشد ما و وزیر خارجه آمریکا ونماینده اتحادیه اروپا صورت نمیگرفت.
به همین دلیل هم بود که طی دوماه گفتوگوهاي از سرگرفته شده بهاندازه 4 سال دوران احمدی نژاد دوطرف بایکدیگر مذاکره كردند، ازاین رو، این مذاکرات و تداوم آن نشان میدهد که دو طرف میخواهند به نتیجه و توافق برسند. لذا میتوان گفت روحانی بدوناینکه اعلام کند، از روز اول که پایش را در پاستور گذاشت برنامهاشاین بود کهایران را از باتلاق هستهای که کشور را نابود کرده، نجات دهد.
هر دولتی که روی کار باشد، باید گره کور هستهای را باز کند و گرنه با وجود تحریمهامشکلات قابل رفع نیست.
بااین حال با وجود روی کار آمدن دولت دکتر روحانی با رای بالا، اما بخشی از سیاستهای دوره قبل ادامه دارد واین پشتوانه هم موجب تغییر دراین بخش از سیاستهانشده است. البته انتقادهابه دولت کنونی در زمینه محقق نشدن سیاستهادر انتصاب مدیران به بخشهایی نیست که مدیران موفقی داشتهاند. به نظر میرسد اقدام روحانی در حوزه توسعه مدنی و سیاسی هنوز در حد یادآوری آنهامانده است مسلما فضا بعد از انتخابات 24 خرداد خود به خود بازتر شد و آن فضای امنیتی به مقدار زیادی کنار زده شد و نمیشوداین را نادیده گرفت. ضمناینکه به هیچوجه به وضعیت قبل از 24 خرداد بازنمیگردیم چرا که روحانی در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تا همین امروز هم دستاوردهای ارزندهای داشته است که البته باید ادامه پیدا کند. ایشان فضای جامعه و مشکلات را میشناسند و ما هم نباید همهچیز را سیاه و سفید ببینیم.
نخبگان، اندیشمندان عرصههای مختلف، سیاستمداران و رسانههاو نویسندگان باید موفقیت و ناکامیهایایشان را به طور واقعی و با درنظر گرفتن امکانات موجود ببینند و صادقانه اظهارنظر کنند کهاین نشان میدهد موفق بودهاند یا نه! وایشان هم باید با عملی کردن وعدههایی که دادهاند و خصوصاً بهبود وضعیت معیشتی و اجتماعی مردماین امیدواری و شادمانی را تداوم بخشند. اما قطعا یکی از وقایع مهمیکه طی سال 93 رخ داد و نباید آن را نادیده گرفت رفتار تندروهابا دولت یازدهم بود که نمونه بارز آن را میتوانستیم در برخوداین گروههابا وزارت علوم ببینیم. این افراد که عملا مرکز ثقل مخالفت با دولت هستند، به طور پیوسته به شکلهای مختلف سعی میکنند برای دولت مشکل به وجود بیاورند.
لذا ممکن است همانطور كه دولت اصلاحات را فلج كردند، دولت روحاني را هم فلج كنند. ولي دو تفاوت اساسي بين الان و دوران اصلاحات وجود دارد؛ نخست اينكه رويكرد روحاني متفاوت از رئيس دولت اصلاحات است. زيرا اولا او سعي ميكند كه اصولگرايان ميانهرو را نيز در كنار خودش حفظ كند. دوم اينكه شرايط عموميكشور خيلي متفاوتتر از 16 سال پيش است. ميزان آگاهي مردم خيلي زيادتر از آن دوران شده است. در دوران اصلاحات، تندروي براي خيلي از مردم ايران هنوز معنا و مفهوم داشت ولي در شرایط فعلی ديگر تندروي براي خيلي از مردم ما، معنا و مفهوم خودش را از دست داده است. تندروي در 24 خرداد 1392 فقط چهار ميليون راي به دست آورد. بنابراين پيشبرد سياست تندروي در ايران امروز، خيلي دشوارتر از ايران دوران گذشته شده است.