سلامت نیوز:در مورد یوزپلنگ ایرانی مساله اصلی این است که برخی گمان میکنند وضعیت یوز در حال حاضر مانند گوزن زرد ۶۰ سال پیش است و دیگر شانسی برای بقای آنها در طبیعت وجود ندارد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد ،بر همین اساس این افراد بر این باور هستند که باید همین تعداد که باقی ماندهاند را از طبیعت گرفته و از آنها در اسارت نگهداری کنیم تا اگر در طبیعت منقرض شدند، دستکم در اسارت حفظ شوند. این موضوع اما از نظر بسیاری ازکارشناسان قابل قبول نیست و باور قوی دارند که همچنان میتوان با حفاظت درست مناطق به ویژه منطقه توران، این گونه را در طبیعت حفظ کرد.
پر واضح است اگر روزی به این جمعبندی برسیم و مطمئن شویم که یوزها دیگر در طبیعت شانسی برای بقا ندارند، در آن صورت قطعا داشتن یک تعداد از آنها در یک محدوده محصور به خوبی کنترل و مدیریت شده (مانند آنچه در مورد گوزن زرد انجام شد) بهتر از دست دادن کامل گونه است و این برنامه حتما هم باید در دستور کار قرار بگیرد. اما در حال حاضر این جمعبندی وجود ندارد؛ اول، چون اطلاعات مناسب و دقیقی از وضعیت آنها در طبیعت موجود نیست و ما حتی نمیدانیم چند فرد باقی ماندهاند که این موضوع لزوم انجام بررسیهای لازم که بارها مطرح شده را گوشزد میکند.
دوم اینکه، حتی با همین اطلاعات دست و پا شکسته هم مشخص شده که یوزهای باقیمانده در طبیعت همچنان زادآوری میکنند، چنانکه در همین هفتههای گذشته وجود یوزهای زایا در توران مستند شده است. موضوع بعدی اما برنامهای تحت عنوان «تکثیر در اسارت و معرفی مجدد» است که گویا هماکنون در حال اجرای آن نیز هستند.
پیگیری یا انجام این طرح در حالی دنبال میشود که کارشناسان مختلف بارها گفتهاند انجام این کار میسر نیست و همه تجربیات نشان میدهند که یوزپلنگ گونه بسیار بدقلقی است و به راحتی در اسارت زادآوری نمیکند. افزون براین، بر فرض هم که این بخش کار موفق باشد، معرفی مجدد یوز به طبیعت و زیستگاههای طبیعیاش تقریبا تاکنون در هیچ جای دنیا (حتی با امکانات بسیار بهتر) هم انجام نشده که بشود امید داشت در ایران (با همه مشکلات ریز و درشت) عملی شود.
بر فرض محال هم که به این مرحله رسیدیم؛ کجا و در کدام زیستگاه یا منطقه قرار است این حیوانهای آسیبپذیر که با کمک انسان بزرگ شدهاند را رها کنیم؟ اگر چنین منطقهای وجود داشت که وضعیت یوز این نبود که الان هست. کاملا مشخص است که هر تعداد یوز هم که به این مناطق نابسامان فعلی وارد کنیم، همه از بین خواهند رفت. در این مورد لازم نیست راه دور برویم. چندین سال است که در موارد پرشمار گوزنهای زرد تکثیرشده در اسارت را در مناطق طبیعی رهاسازی کردهاند.
کدام مورد موفق بوده و فردی یا جمعیتی در طبیعت بقا یافتهاند؟ با وجود آنکه همه میدانند گوزن زرد علفخوار به هیچوجه قابل قیاس با یوزپلنگ نیست و گونه بسیار راحتتری برای برنامههای تکثیر و معرفی مجدد است. پرسش این است که وقتی میدانیم تکثیر در اسارت و معرفی به طبیعت، تقریبا غیرممکن است چرا مدام بر آن تاکید میشود؟ به نظر من تنها دلیل همان است که در بالا اشاره شد؛ اینکه در طبیعت شانسی برای بقا ندارند و باید همین چند فرد را هم جمع کرد و در فنس نگه داشت و تلاش کرد که در فنس زادآوری کنند تا دستکم منقرض نشوند.
اما این درست نیست. ما از وضعیت یوزها اطلاع نداریم و حتی در همین کمخبری و انفعال در به دست آوردن اطلاعات هم، هنوز خبرهای امیدوار کنندهای از زادآوریشان وجود دارد. آنچه مشخص است در چند ماه گذشته چندین مورد زادآوری در توران مشاهده شده که نشان میدهد با وجود همه تعارضات حل نشده در منطقه، یوزها زندگی طبیعی خود را دارند. آنچه نیاز هست تا انجام شود پایش پیوسته این جمعیت زایا و اطمینان از بقای آنها ست و نه به همزدن امنیت زیستگاهشان و به خطر انداختن جان آنها با زندهگیری و جمع کردن آنها در یک حصار.
موضوع تکثیر در اسارت یک جنبه دیگر هم دارد؛ بودجه هنگفتی که باید برای این طرح هزینه شود. پرسش مهم این است که این بودجه زیاد چرا نباید صرف حفاظت از زیستگاه شود؟ چرا این پول را در راه حفاظت توران هزینه نکنیم که همین الان و با همه ناامنیها و مشکلات موجود یوزها در شرایط طبیعی در آن و در زیستگاه خودشان در آرامش زادآوری میکنند؟
چرا معضل دام، دامدار و سگهای گله را در توران حل نمیکنیم؟ چرا معضل جادهها و تصادفاتی که باعث از بین رفتن تعداد زیادی یوز شدهاند را برطرف نمیکنیم؟ چرا تهدیدهایشان را رفع نمیکنیم و اجازه نمیدهیم که به زندگی طبیعیشان ادامه دهند؟ چرا باید با گذاشتن تله و... همین زیستگاه باقیمانده را هم برایشان ناامن و آرامش آنها را به این طریق سلب کنیم؟
چرا باید زندگی همین افراد باقیمانده را با انجام برنامه پرریسک زندهگیری به خطر انداخت؟ و مهمتر از همه اینکه، چرا بخشی از این بودجه در نظر گرفته شده برای این کار را برای انجام یک پژوهش درست هزینه نمیکنیم که بدانیم چند یوز داریم؟ الان چه میکنند؟ در کدام بخش منطقه بیشتر وقتشان را میگذرانند؟ چه تفاوتی بین نرها و مادهها در انتخاب زیستگاه هست؟
مادهها طی سال و در فصلهای مختلف در کدام بخشهای زیستگاه زندگی میکنند؟ بزرگترین تهدید تولههای تازه به دنیا آمده چیست؟ چه میخورند و آیا به اندازه کافی طعمه دارند؟ آیا تهدیدی از طرف بقیه رقبایشان متوجه آنها هست؟ و بسیاری دیگر از این پرسشهای بیپاسخ. ممکن است بگویند، خوب این کارها که شما میگویید شدنی نیست، هم چنانکه تا حالا انجام نشده! بله متوجه هستیم که به درستی و به اندازه لازم انجام نشدند. اما این کارها در حال انجام بود که با توقف فعالیتهای پروژه به دلیل جریانات به وجود آمده، آنها هم متوقف شدند.
اتفاقا گامهای مثبت بسیار خوبی هم در بخش گردآوری دادهها و هم در بخش رفع تهدیدها در توران برداشته شد که متاسفانه جلوی ادامه آنها گرفته شده است. اکنون و در این وضعیت جدید که امکان فعالیت برای خیلیها در مناطق نیست، چرا این مدیران و فعالانی که امکان کار را دارند و این همه پشتکار و جدیت هم برای انجام این برنامه جدید داشتهاند، همین جدیت را برای انجام سایر کارها که گفته شد، صرف نمیکنند؟ مگر کمر همت نبستهاند و با جدیت مشغول کار نشدهاند که یوز را حفظ کنند؛ خوب چرا این جدیت را برای حفظ توران به عنوان یک زیستگاه زادآور طبیعی به کار نمیگیرند؟
چرا برنامههایی که در زمان مدیریت قبلی پروژه یوز با صرف زمان زیاد و با وسواس فراوان مدون شده و مورد تایید همه کارشناسان داخلی (از جمله همین گروه فعال در زمان حاضر)، مشاوران خارجی و رییس گروه گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت هم بود را اجرا نمیکنند؟ اصلا مگر وظیفه اصلی اداره کل حفاظت محیط زیست در استانها حفظ زیستگاهها نیست.
چرا به جای انجام وظیفهای که تا کنون به درستی انجام نشده به دنبال این کارهای تخصصی و پر هیاهو هستند که در حیطه وظایف آنها هم نیست؟ چرا از همین نیروهایی که برای این طرح بسیج شدهاند، برای بررسی و حفاظت توران و دیگر مناطق استفاده نمیشود؟ مجددا میگویم، نظر من این است که مداخله در طبیعت و گرفتن یوزها در شرایط کنونی اشتباه است و باید بگذاریم افراد باقیمانده شانس خود را در طبیعت امتحان کنند.
اما اگر بناست به هر ترتیبی این زندهگیری انجام شود (چون از قرار کار شروع هم شده است!) این طرح باید با در نظر گرفتن همه جوانب و در چارچوب برنامهای مدون با مشخص کردن هزینههای انجام طرح از شروع تا پایان، در نظر گرفتن ریسکها و درصد شانس موفقیت هر یک از بخشهای آن انجام شود.
این طرح باید شفاف باشد با زمانبندی مشخص و روشن بودن منابع مالی و میزان آن، تا اطمینان حاصل شود که این پروژه هم مانند دهها کار دیگر نیمه تمام رها نمیشود. این پروژه قبل از هر چیز باید به تایید کارشناسان داخلی (مجموعهای که پیش از این در پروژه حفاظت از یوز گردهم آمدند و سپس در جلساتی که در معاونت محیط طبیعی سازمان در زمان فعالیت معاونت پیشین هم شرکت داشتند)، اساتید دانشگاهی فعال در پژوهش و همین طور کارشناسان گروه گربهسانان اتحادیه جهانی حفاظت و حتی مشاوران خارجی پیشین طرح برسد که سالیان زیادی شرایط حفاظت گونه را دنبال میکردند و بتوان آن را طی یک فرآیند شفاف ارزیابی کرد.
هر روز خبر از شروع یک قسمت دیگر از این برنامه میرسد در حالی که هنوز و پس از گذشت دو ماه سازمان حفاظت محیط زیست پاسخی به نامه تعداد زیادی از کارشناسان و اساتید دانشگاه نداده است که در همین موارد پرسشهایی مطرح کرده و خواستار شفافیت بودهاند. این در حالی است که مدام از شفافیت حرف میزنند و اینکه همه برنامهها مدون و دقیق است. پرسش اینجاست اگر این طور است چرا یک نسخه چند خطی از این برنامه منتشر نمیکنند تا بقیه بدانند چه کار میخواهند بکنند و چه در سر دارند.
در همین برنامهای که پیش گرفتهاند برای زندهگیری و اسارت، چرا به روشهای دیگر که بسیار کمخطرتر هم هستند مثل «زندهگیری و گامتگیری» فکر نمیکنند که روش بسیار نوینی هم هست که توسط کارشناسان دامپزشکی حیاتوحش توصیه میشود. دستکم با این روش در جمعیت طبیعی دخل و تصرف انجام نمیشود و شانس بقای طبیعی این افراد باقیمانده از بین نمیرود و افراد همچنان شانس دارند تا زندگی طبیعی خود را در زیستگاه طبیعی پی بگیرند. با پیشرفتهایی که در این روشها حاصل شده، تنها چیزی که برای تکثیر در اسارت لازم است گامتهای این افراد است و نیازی نیست و البته منطقی هم نیست تا یوزها در اسارت نگهداری شوند.
ضمن اینکه زندهگیری یوز از طبیعت کار بسیار دشوار و پیچیدهای است و با توجه به اهمیت جان تک تک افراد باقیمانده در طبیعت، این برنامه باید با مشاوره کارشناسان مستقل و کاربلد انجام شود و فقط تکیه کردن به یک گروه خارجی و پی گرفتن روشهای آنها در حالی که در درستی روشهایشان هم تردید زیادی هست، کاملا اشتباه است.
در پایان یک بار دیگر به نکته اساسی که بارها گفته شده ولی از قرار خریداری ندارد، اشاره میکنم: با توجه به عدم وجود اطلاعات از وضعیت کنونی افراد باقیمانده یوزپلنگ در زیستگاهها، خارج کردن یک یا چند فرد از طبیعت بسیار خطرناک است. جمعیت یوز در این چند دهه در ایران هیچوقت بزرگ نبوده و دستکم دوبار، یکبار در اواخر دهه ۴۰ و اوایل ۵۰ و یکبار هم در اواسط دهه ۶۰ نگرانکننده ظاهر شده، بهطوری که خیلی از کارشناسان به این باور رسیدند که دیگر یوزی در طبیعت باقی نمانده و شانسی برای بقای یوز نیست.
اما جالب اینجاست که هر دو بار گذشت زمان و بررسیهای بهتر نشان داد که این باور اشتباه بوده است. اگر فقط تعداد کمی هم باقیمانده بودند، اما همین تعداد کم موفق شدند – به کمک اندک فعالیتهای حفاظتی که در مناطق انجام شد– گلیم خود را از آب بیرون بکشند و زادآوری کنند. همچنانکه در سالهای بعد، تعداد زیادی یوز زایا در مناطق مختلف مستند شدند و جمعیت آنها جان گرفته بود.
الان یکبار دیگر در وضعیت مشابهی قرار گرفتهایم و این بار اما عدهای قصد دخل و تصرف کردهاند که چه بیکار نشستهاید که یوز دارد از دست میرود و باید نجاتشان بدهیم. لطفا این هشدار را جدی بگیرید که این «دلسوزی» ممکن است منجر به خسارت غیرقابل جبرانی شود و یوزها را برای همیشه از دست بدهیم. از آنچه تاکنون انجام دادهاند، چه به دست آمده جز چند مقاله و چند پروژه پرمنفعت شخصی، چه گلی بر سر یوزها زده شده که اگر زده شده بود وضعیت امروز این نبود! بیایید برای یک بار هم که شده نه بر اساس منافع شخصی بلکه بر اساس منافع یوز تصمیمگیری کنید.
وضعیت کنونی یوز از هر زمانی خطرناکتر است و نباید بازیچه امیال شخصی و منافع گروهی قرار گیرد. باور کنید این برنامههای پرهیاهو – در زمانی که متاسفانه «پروژه یوز» به عنوان رکن تصمیمگیرنده درباره برنامههای حفاظتی گونه غیر فعال شده و هیچ گامی هم از طرف سازمان برای درست کردن این وضعیت برداشته نشده – دستاوردی برای یوزها ندارند و حتی ممکن است اندک شانس بقای آنها را هم از بین ببرند. بگذاریم مثل گذشته طبیعت برای یوز تصمیم بگیرد و تلاش کنیم تا در این راه با رفع تهدیدهایشان به آنها کمک کنیم. پژوهشگر پسادکتری در دانشگاه پورتو