سرویس حوادث جوان آنلاین: سال ۹۵، مأموران پلیس تهران از درگیری خونین خانوادگی در یکی از خیابانهای غرب تهران باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسیها حکایت از آن داشت در آن درگیری زن جوانی به نام مریم با ضربات متعدد قمه از سوی برادرانش زخمی و راهی بیمارستان شده است. خواهر مریم که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «مدتی قبل همراه خواهرم که مطلقه بود از کرمانشاه به تهران آمدیم و در منزل استیجاری در غرب تهران ساکن شدیم. ساعتی قبل شوهر سابق مریم همراه برادرانم مقابل در آمدند و با قمه ضربات متعددی به خواهرم زدند و گریختند.»
با ثبت این توضیحات، تحقیقات برای شناسایی عاملان آن درگیری ادامه داشت تا اینکه خبر رسید مریم به طور معجزهآسایی زنده مانده و به هوش آمده است. چند روز گذشت تا اینکه وی بعد از بهبود نسبی با طرح شکایت از شوهر سابق و برادرانش در شرح ماجرا گفت: «با اصرار خانوادهام در سن نوجوانی به عقد یعقوب درآمدم، اما او را دوست نداشتم. او مرا خیلی اذیت میکرد و کتک میزد. سالها گذشت تا اینکه صاحب دو فرزند دختر شدیم، اما تحمل آن زندگی برایم سخت شده بود به همین خاطر تصمیم به طلاق گرفتم، اما در خانواده ما طلاق رسم نبود. حتی برادرانم مرا تهدید کردند اگر جدا شوم مرا خواهند کشت. خیلی سعی کردم با رفتارهای شوهرم کنار بیایم، اما تحمل آن شرایط برایم خیلی سخت شده بود این شد که توجهی به حرف خانوادهام نکردم و بعد از طلاق یک شب مخفیانه همراه دخترانم و خواهر کوچکم به تهران آمدیم.»
شاکی ادامه داد: «شب حادثه دو برادرم همراه شوهر سابقم به خانهمان آمدند و با ضربات قمه مرا به این روز انداختند. احتمال میدهم برادرانم با وسوسه شوهر سابقم این بلا را سر من آوردند، چون یعقوب گفته بود نمیگذارد زندگی راحتی داشته باشم.»
سپس مأموران شوهر سابق آن زن را شناسایی و او را بازداشت کردند. وی در بازجوییها مدعی شد از درگیری و زخمی شدن همسر سابقش بیاطلاع است و روز حادثه نیز در محل حضور نداشته است.»
همزمان با ادامه تحقیقات برادران شاکی تحت تعقیب قرار گرفتند تا اینکه مأموران دریافتند برادر بزرگ شاکی به خاطر تیراندازی بازداشت و روانه زندان شده است.
متهم پس از انتقال به اداره پلیس در شرح ماجرا گفت: «طلاق در خانوادهمان مایه شرم بود، اما خواهرم به این موضوع توجهی نکرد و بعد از جدایی نیز همراه دخترانش و خواهر کوچکم راهی تهران شد که این کارش ما را بیشتر عصبانی کرد.»
متهم ادامه داد: «روزی یعقوب تماس گرفت و گفت آدرس خانه آنها را در تهران پیدا کرده است. وقتی فهمیدیم آنها خانه اجاره کرده و مشغول کار شدهاند خیلی عصبانی شدیم به همین خاطر مقابل خانهشان رفتیم و با خواهرم درگیر شدیم.»
با اقرارهای متهم در حالیکه ردی از برادر کوچک به دست نیامده بود پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و پرونده نوبت رسیدگی قرار داشت که شاکی اعلام گذشت کرد.
به این ترتیب پرونده از جنبه عمومی جرم روی میز هیئت قضایی شعبههفتم قرار گرفت و متهم که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه ایستاد، اما خلاف اظهاراتش جرمش را انکار کرد و گفت: «قبول دارم آن روز همراه برادر کوچکم با قمه مقابل خانه خواهرم رفتیم، اما من ضربهای به مریم نزدم. آن ضربات را برادرم به خواهرم زد که حالا فراری است و حاضرم برای اثبات حرفم یک شاهد نیز به دادگاه بیاورم.»
با این ادعا هیئت قضایی جلسه را به تاریخ دیگری موکول کرد تا تنها شاهد حادثه به دادگاه احضار شود.