روزنامه تجارت- نيما بهدادي مهر؛ تجربه
دولت نهم و دهم در حوزه گسترش سینمای دینی این نکته را نشان می دهد که
آثار به جای تلاش در خلاقیت و گشودن معناهای جدید بر مفاهیم و مظاهری بدون
عمق توجه کردند که تنها ظاهری خوش نما داشت اما از درون سست و بی بنیان
بود.
به واقع اگر برخی آثار کمدی که تاثیرات بیشتری را در حوزه شناخت
خدا و دین داشتند به عنوان نمونههایی غریب در دسته بندی مضمونی سینمای
دینی به شمار آوریم( فیلم مارمولک) یا فیلمهایی چون بوی کافور، عطر یاس و
زیر نور ماه را به دلیل نوع نگاه متفاوتشان به مفهوم زیست انسانی و شناخت
خدا از موارد مهجور در این گونه سینمایی برشماریم در بیشتر موارد نوعی از
جریان فیلمسازی تلاش در به انحصار درآوردن سینمای دینی داشته است که بیشتر
ظاهر و سطح آیات قرآن، احادیث ، سیره نبوی و الگوی رفتاری و گفتاری ائمه هدی علیهما سلام را درک کرده و بر پرده سینما نشانده است.
نمونههایی
چون راه بهشت، سیب و سلما و آثاری با این سبک و سیاق ساختاری و محتوایی با
همه تلاش قابل تقدیری که در تولید فیلم با مضمون دینی داشته اند اما در
عمل جوابی از مخاطب نگرفته اند و این اتفاق در حالی رخ می دهد که در 2 دهه
اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی فیلمهایی با رویکرد دینی به عنوان آثار
پرفروش مطرح شدند.
سفیر ساخته فریبرز صالح که به مقطعی از دوره شکل گیری
عاشورا اشاره داشت به عنوان پرمخاطب ترین فیلم سال 1361 با مجموع 800
هزار تماشاگر همچنان از ارزنده ترین آثار سینمای دینی به شمار می آید. روز
واقعه نیز با رکورد بازپخشهایش از تلویزیون بهترین نمونه سینمای عاشورایی
است. این نکات نشان می دهد که زندگی امامان شیعی و یاران ایشان قابلیت
بالایی در جذب مخاطبان به سینما دارد.ازسوی دیگراگرجنبه تلویزیونی ماجرا را
نیزبنگریم متوجه می شویم که تا قبل ازآنکه مجموعه مختارنامه ازتلویزیون
پخش شود مردم کشورمان از قهرمانی به نام «مختار» فقط یک نام شنیده
بودند.دانستههای مردم در همین حد بود که او می خواسته انتقام شهدای کربلا
را از روسیاهان آن روزگار بگیرد، اما این که این امر چگونه و با چه روندی
اتفاق افتاده است برای مردم مشخص نبود.
با پخش سریال مختارنامه این
شخصیت تاریخی از حاشیه به متن آمد و به موضوع مورد بحث عامه مردم بدل شد.
حالا دیگر همه ناریه، عُمره، بن کامل و کیان را می شناسند و می دانند اینها
در طول تاریخ چه کرده اند.همین نکته نشان دهنده اهمیت ساخت فیلم در حوزه
تاریخ اسلام و تاثیرات بالایش در توسعه فرهنگ دینی در جامعه ماست.
جامعه ای که دل در گروی عشق و ارادت به اهل بیت (ع) دارد و همواره اشتیاق خود را به آثاری با محوریت زندگی ایشان نشان داده است.
مرزهای سینمای دینیسینمای
دینی اگرچه به عنوان یک گونه روایی غالب در سینمای جهان شناخته نشده است
اما در ایران گاه تا مرحله ژانر شدن پیش رفته و حتی در برخی تحلیلها و
نظرها از ژانر دینی سخن به میان آمده است.
سیاست گذاریهای ایدئولوژیک
دولتهای پس از انقلاب اسلامی و نیز تلقی کارکردی هر یک از آنها از تاثیر
رسانه سینما در توسعه فرهنگ دینی، باعث تولد مضامینی در تعریف سینمای دینی
شده است که گاه با اصالت و هویت این شاخه روایی از سینما همسان به نظر می
رسید و البته گاه ناهمسان در نظر می آمد.به واقع خروجی مفهومی آثار سینمایی
تولید شده با مضامین دینی گاه کاکردی ضدتبلیغی و شعاری می یافت که با
جانمایه این گونه روایی همخوان به نظر نمی رسید.تعابیری چون سینمای
معناگرا، سینمای عاشورایی، سینمای مسجدی، سینمای امامزاده ای، سینمای
مقاومت و ایثار، سینمای انقلاب، سینمای آخرالزمانی و دیگر مضامینی که ذیل
سینمای دینی به کار رفته ، این نکته را نشان می دهد که خط سیر واحد و مشخصی
در سیاست گذاری برای توسعه سینمای دینی مشاهده نشده است. زیرا سینمای دینی
یک گستره عظیم از آرمانها و ارزشهای ایدئولوژیک را در برمی گیرد که طبق
تعاریف دولت مسلط سمت وسوی خود را می یابد.
از منظر دیگر سینما از
رهآوردهای تجدد برای انسانغربی بود كه به سرعت راه خویش را در آفاق
فرهنگی بشریت یافت و آن چنان به شهرت و عمومیت رسید كه در آستانه صد سالگی
به فراگیرترین هنر در طول تاریخ بشر تبدیل شد.
انقلاب اسلامی ایران نیز
تلاش كرد تا ضمن ایجاد تحول در سینمای به جا مانده از عصر پهلوی، تا حد
امكان از این رسانه برای توسعه تفكر دینی و احیای ارزشهای اسلامی و
انقلابی بهره گیرد و در پی چنین ارادهای بود كه مقوله سینمای دینی پس از
انقلاب شكل گرفت و رشد یافت.
ویژگیهای خاص مكتب اسلام و بخصوص دیدگاه
شیعه باعث شد تا سینمای دینی پرورش یافته در دامان انقلاب اسلامی به
گونهای متفاوت با سینمای دینی رایج در دنیا پا گرفته و توانایی حركت یا
پیشرفت پیدا كند و از این روست كه لزوم ترسیم چارچوبهایی نظری برای ترسیم
حدود آن و كاستن ابهامهای موضوعی درباره آن خودنمایی میكند.
زندگی پیشوایان شیعه شاه کلید سینمای دینیحال سوال اینجاست که چرا با وجود این ظرفیت بالقوه مخاطب پذیری، سینمای دینی نتوانسته آثاری درخور را در این موضوع تهیه کند؟
پاسخ
به این سوال نمایه ای کامل از شرایط کنونی سینمای دینی در ایران است. چرا
که زندگی برخی از این بزرگان احتمالا فراز و نشیبهای جذاب برخی مقاطع
تاریخی دیگر را ندارد. بنابراین فیلمنامه نویسی که در درجه اول به خلق یک
درام پر افت و خیز می اندیشد، برای نگارش یک متن جذاب درباره برخی بزرگان
به مشکل برمی خورد.
حماسه عظیمی چون قیام کربلا با وجوه عاطفی اش این
امکان را به کارگردان می دهد که مخاطبش را پای اثرش میخکوب کند، اما باید
به این نکته توجه داشت که مخاطب صرفا جذب صحنههای پرهیجان و پرتعلیق این
ماجرا نمی شود. آنچه برای بیننده جذاب به نظر می رسد، ظهور و بروز احساسات
انسانی همچون عشق، وفاداری و ازخودگذشتگی در یک مقطع حساس تاریخی است.
فیلمنامه
نویس می تواند با در نظرگرفتن این نکته به مکاشفه در لایههای پنهان حوادث
تاریخی بپردازد و از زندگی هر یک از اولیای الهی روایتهای جذاب و تکان
دهنده را بیرون بکشد.
درباره امام دهم حضرت امام علی النقی الهادی (ع)
نقل شده است که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلت ایشان مردم را از اطراف
جهان اسلام به مدینه می کشانیده و متوکل عباسی به خاطر هراسی که از این
عظمت داشته دستور داده امامهادی (ع) را زندانی کنند تا همواره زندگی امام
تحت نظر دستگاه خلافت باشد.
نحوه رفتار امام (ع) با زندانبانها، اشتیاق
مردم آن دوران به دیدن حضرت و وحشت حاکمان زمان از نفوذ معنوی امام (ع)
همگی موضوعاتی است که می تواند در یک روایت جذاب دستمایه کار قرار گیرد.
نوشتن
چنین فیلمنامههایی مستلزم توجه به این نکته است که از لابه لای اتفاقات
زندگی روزمره بزرگان دینی نیز می توان قصه ای گیرا و اخلاقی خلق کرد.
اگر
ما نتوانیم از منابع ارزشی خود حرف بزنیم آن وقت باید بنشینیم تا دیگران
درباره آن صحبت کنند. با در نظرگرفتن این نکات می توان پیرامون زندگی
درخشان سایر ائمه اطهار سریالها و فیلمهایی ارزشمند و ماندگار ساخت.
قصههای تاریخی زندگی پیشوایان مذهبی ما در ذات خودش عناصر دراماتیک
فراوانی دارد. به شرط آن که گوهرشناس قابلی این مسئولیت سنگین را برعهده
بگیرد و این مصالح اولیه را تبدیل به فیلمنامه ای سینمایی کند.
به واقع
در کنار همه آثاری که ساخته شده بازهم به نظر می رسد تلاش چندان خوبی برای
ساخت زندگینامه همه ائمه اسلام نشده و هنوز هم معصومینی در تلویزیون و
سینما مهجور مانده اند و زندگی شان به تصویر کشیده نشده است. بزرگانی چون
فاطمه زهرا(س) که بزرگ بانوی اسلام است و قطعا باید تا امروز زندگی کوتاه و
پربارش به تصویر کشیده می شد.