به گزارش روزنامه تجارت، فتحاللهزاده عتقد است:" بیش از آنکه نظام آکادمیک ما توانسته باشد فعالان خوشقریحه و توانمند را در عرصه رسانه پرورش دهد این نظام استاد – شاگردی بوده است که نامآورانی را ترتیب و چراغ مطبوعات و رسانههای ایران را پرفروغ نگه داشته است." گفتوگوی 2 ساعته ما با دکتر علی فتحاللهزادهخوئی در دفتر کارش را تا حد امکان تلخیص کردهایم تا جان کلام او را در برابر دیدگان تیزبین مخاطبان قرار دهیم:
آقای فتحاللهزاده شما یکی از مدیران چند رسانهای در ایران هستید. روزنامه و ماهنامه دارید و همزمان هم آنها را منتشر میکنید. آیا شما هم مانند سایر رسانهها و مدیران رسانهای ایران طی این سالهای اخیر با ضرر روبهرو بودهاید؟ به عبارت دیگر آیا هزینههای انتشار نشریات تامین میشود؟
ابتدا باید یک نکته را متذکر شوم. این من و یا چند مدیر رسانه نیستیم که ضرر میدهیم؛ بلکه کل جامعه رسانهای کشور و به خصوص مدیران رسانههای بخش خصوصی بابت هر شماره از نشریهای که منتشر میکنند در حال ضرر دادن هستند. این بیماری فراگیر شده است. از چند نشریهای که موسسه ما در حال انتشار آن است؛ فقط یک عنوان آن ضرر نمیدهد. بقیه همگی در حال ضرر دادن هستند.
برخی از مدیران و سیاستگذاران دولتی و حتی تعدادی از کارشناسان حوزه رسانه معتقدند که به دلیل فراوانی و کثرت بسیار نشریات و تنوع آنها بازار رسانه و بهخصوص رسانههای مکتوب اشباع شده است، بنابراین طبیعی است که نشریات در این شرایط دچار ضرر و زیان شوند. آیا این نوع تحلیل را شما قرین به صحت میدانید؟ البته پیش از آنکه به این پرسش پاسخ دهید یک نظریه دیگر را هم مطرح کنم که از سوی دیگرمدیران دولتی معتقدند مدیران رسانهها هم از تامین منابع و تولید درآمد ناتوان هستند. اکنون نظر شما در برابر این دو نوع نگاه و تحلیل چیست؟آن بخش از سوال شما که مربوط به تحلیل مدیران دولتی از رسانهها و مدیران رسانهها میشود کاملا غلط است. متاسفانه دولتها هرکدام که روی کار آمدهاند نهتنها مشکلی از عرصه رسانه را کم نکردهاند بلکه به نوعی به مشکلات این عرصه افزودهاند. مثلا کمکهای یارانهای دولت که در طول این سالها به رسانهها پرداخت شده است نه تنها متناسب با نیازها و مطالبات نیست بلکه به نوعی به تبعیضها هم دامن زده است. وقتی رسانهای دولتی نزدیک یک میلیارد تومان یارانه میگیرد و در همان بخش و موضوع انتشار، رسانهای از بخش خصوصی کمتر از صد میلیون تومان یارانه دریافت میکند، سادهترین تبعات تبعیضها دامان رسانهها را میگیرد. در چنین شرایطی رسانه برای حیات خود به عرصه لمپنیزم میافتد. البته این واژه مناسبی نیست اما میخواهم عمق فاجعه تبعیض را برایتان بگویم که ناخودآگاه رسانهها را درگیر چه تبعات ناخوشایندی میکند. از سوی دیگر رقابت نابرابری که بین رسانههای دولتی و نهادهای عمومی و ملی و رسانههای بخش خصوصی وجود دارد نیز به زیانده بودن رسانههای بخش خصوصی منجر شده است. شما همین روزنامه همشهری را در نظر بگیرید. روزنامهای است که از بخش دولتی یا عمومی درحال ارتزاق است. امکانات فوقالعاده مالی دراختیاردارد. چاپخانهای بزرگ که به یک شهرک چاپ شبیه است تا یک چاپخانه عادی،انبوهی از خبرنگاران و فعالان رسانهای را با حقوق و مزایای فراوان جذب کرده است، ساختمانهای بزرگ با امکانات فنی فراوان در اختیار دارد و در نهایت انبوه آگهیهای خصوصی و دولتی را جذب و منتشر ميکند، حال با این وضعیت بهای تمام شده هر نسخه از روزنامه بالای 1000 تومان خواهد شد اما قیمتی که روی روزنامه درج شده 500 تومان است. این در حالی است که روزنامه بخش خصوصی با کمترین امکانات انسانی و فنی مجبور است برای 16 صفحه از روزنامه خود مبلغ 1000 تومان را در شناسنامه درج کند. حال به نظرشما آیا امکان رقابت این دو فراهم است؟ قطعا روزنامه بخش خصوصی شکست خواهد خورد. چون این رقابت از همان ابتد با نابرابری و تبعیض آغاز شده است.یکی از مسایل مهم در جامعه رسانهای، موضوع امنیت یکسان، عدم برخورداری از آزادی و رقابت یکسان است. متاسفانه امروز رقابتهاي نابرابری میان رسانههاي دولتی، شبه دولتی و خصوصی وجود دارد. این مساله محوری ترین مطالبه جامعه رسانهای است.تفاوت در میان رسانههاي دولتی، شبه دولتی، خصوصی تنها بر سر مسایل مالی نبوده و اصل این تفاوت برآمده از نوع نگاه به رسانهها است. متاسفانه در وضعیت رسانهای ما برخی آنقدر خودی ميشوند که به خود حتی اجازه ميدهند از حوزههاي ممنوع نیز عبور کنند و برخی آنقدر دور ميشوند که حتی اعتماد به نفس خود را از دست ميدهند.رسانههاي دولتی و شبه دولتی با این روند عرصه را بررسانههاي خصوصی تنگ ميکنند و تفاوتها میان این دو گروه رسانهای در تمام بخشها از جمله دستمزد خبرنگاران کاملا مشهود است. این مساله باعث شده خبرنگاران بخش خصوصی کاملا از وضعیت شغلی خود ناراضی باشند زیرا در رسانههاي دولتی خبرنگاران شاید با کارآیی خیلی کمتر حقوق بیشتری دریافت ميکنند.این نابرابریها باید برچیده شود تا اصل رقابت میان رسانهها نشان داده شود. در چنین شرایطی به هیچ عنوان نمی توان رنکنیگ رسانهها را مشخص کرد، باید شرایط کاملا مساوی باشد. در حال حاضر شاهد رقابت نابرابریم و خوشحالم که رییس جمهوری به این مساله اشاره کرد.اینکه نهادهاي حکومتی با رانت و منابع گشترده مالی اقدام به تاسیس یا انتشار رسانه ميکنند بدون تردید باعث از بین رفتن منابع خواهد شد و یک رقابت نابرابر را ایجاد ميکند. دولتها نباید رسانه داشته باشند و تنها باید یک رسانه ملی داشته باشیم و در کنار آن هر حکومت یک خبرگزاری رسمی و یک روزنامه در اختیار دارد که در ایران نیز خبرگزاری ایرنا و روزنامه ایران این نقش را ایفا ميکنند. هیچ دلیلی وجود ندارد تا درهر گوشه از دولت یا سایر ارگانها شاهد تاسیس یک خبرگزاری باشیم.اگر هم دوستان اصرار و علاقه دارن تا رسانه داشته باشند باید فضای رقابت هم سالم باشد.یکی از پیامهاي تاسیس این رسانهها این است که بخشهاي مختلف به دنبال داشتن مجیزگو هستند و زمانی که بخش خصوصی نتواند بولتن یک دستگاه شود جای خود را به رسانههاي دولتی ميدهد که مانند قارچ رویش ميکنند. تمام این اقدامات برخلاف اصل ۴۴ است که رهبرانقلاب توجه ویژه ای به این اصل داشته اند. این شیوههاي رفتاری کاملا با روح قوانین کشور مغایرت دارد.
من در اینجا واقعا از مسئولان نظام و متفکران استراتژیک کشور میخواهم که فکری عاجل برای این نوع رفتارها با رسانهها بکنند در غیر این صورت ما هر روز و هر لحظه درآستانه تعطیلی قرار میگیریم و چه بسا در همین سال 94 تعدادی از روزنامههای مطرح و پاک عرصه تولید خبر و تحلیل از گردونه رقابتها خارج شوند. اما رسانههایی در طول این 35 سال از بخش خصوصی وجود دارند که بدون ارتزاق مستقیم از دولت خود را حفظ کردهاند و هنوز منتشر میشوند آن هم در این شرایط اقتصادی و رقابت نابرابر نشان دهنده آن است که مدیران رسانهها توان حیات داشته اند. من با اطمینان کامل میگویم که توان مدیریتی چنین رسانههایی چندین برابر توان مدیریتی رسانههای دولتی و بخش عمومی هستند.
مقاومت کردن و ایستادن در شرایطی که هیچگونه امکانی برای شما فراهم نشده است نیز کاری بزرگ و به معنای واقعی عجیب است.اما در پاسخ به آن بخش از پرسش شما که فرمودید برخی از کارشناسان عرصه رسانه و حتی دولت معتقدند بازارنشریات هم اشباع شده،باید عرض کنم این تحلیل از ریشه غلط است. با وجود 75 میلیون ایرانی آنقدر ظرفیت وجود دارد که مخاطبان تخصصی و عام جذب رسانههاي مکتوب شوند.در جهان کشوری با این ترکیب فرهنگی و جمعیتی بیش از اینها رسانههاي مکتوب و مجازی دارد.
شما در بخش ابتدایی گفتید که به جز یک نشریه موسسه شما بقیه در حال ضرر دادن هستند در این شرایط منابع تامین این ضررها از کجا فراهم میشود؟بله. به جز یک نشریه مابقی نشریات موسسه ما ضررده هستند. با توجه به اینکه نگاه من یک نگاه فرهنگی و دغدغه فرهنگی در طول این 3 دهه است؛ سعی میکنم از تجارت و روابط اقتصادی که دارم منابع تامین این ضررها را جبران کنم. البته دراین اواخر با یک پرسش بزرگ مواجه شدهام که چرا باید من این اندازه ضرر فرهنگی بدهم. در حقیقت ما باید ضرر فرهنگی بگیریم نه بدهیم. بابراین شاید در آینده نزدیک به سوی تعطیل کردن برخی از اینها هم بروم.
اگر بخواهید یک یا چند نشریه موسسه را تعطیل کنید به سراغ کدام حوزه میروید؟ خانواده یا ورزش؟این رقابتهای نابرابرکه به وجود آمده است همه حوزهها را تهدید میکند. موسسهای مانند همشهری که از روزنامه تا هفتهنامه و ماهنامه منتشر میکند و همه حوزههای فکری، تحلیلی، خبری، ورزشی، خانوادگی و... را پوشش داده است؛ جایی برای فکر کردن نمیماند که من کدام نشریه را باید تعطیل کنم. ظاهرا همه را به جز همان نشریه غیرزیانده باید تعطیل شوند و بعد هم ظاهرا باید به سوی تجارت و دلالی دلار برویم.
وضعیت تا این اندازه تاریک و نگرانکننده است؟اگر راستش را بخواهید از این هم نگرانکنندهتر است. فراسوی روشنی را نمیبینم.
بسیاری از کارشناسان و فعالان رسانه معتقدند که در سال 94 بسیاری از ماهنامهها، فصلنامهها و هفته نامههای حوزه تخصصی از گردونه انتشار خارج خواهند شد. دلیل آن را هم صرفه اقتصادی نداشتن، رقابتهای نابرابر و عدم حمایت دولت میدانند. در حالیکه در جهان و به خصوص کشورهای داعیهدار حمایت از فرهنگ این نوع رسانهها از پوشش و حمایت خاص دولتها برخوردارند اما در ایران این موضوع معکوس است. تحلیل شما از وضعیت چنین رسانههایی در سال 94 و سالهای آینده چگونه است؟نکته مهمی که باید ابتدا به آن توجه کرد این است که فعالان عرصه رسانه در همه سطوح آن دغدغه فرهنگ و اندیشه دارند. اگر وارد این کار شدهاند اول از همه دغدغه داشتهاند آن هم نه از جنس پول و ثروت و تمکن مالی. یعنی نیامدهاند که کاسب شوند و ثروتمند. آمدهاند که فکر و اندیشه، فرهنگ و آداب، درست زندگی کردن و محبت، جامعه سالم داشتن و پرهیز از خشونت، آبادانی و انسانی زندگی کردن را ترویج کنند. بنابراین جنس نگاه آنها جنسی متفاوت از عرصه کسب و کار است. البته حاضر به ضرر دادن انبوه و از جیب خرج کردن هم نیستند هرچند که عموم ما ثروت و اندوخته آنچنانی هم نداریم ولی به هر تقدیر فعلا در عرصه کار رسانه حضور داریم. نکته بعدی توجه یا بیتوجهی دولتها و حکومتها به این عرصه است. مثلا در فرانسه به رغم بالا بودن هزینههای نمایش و تئاتر اما دولتها و نظام فرهنگی فرانسه کمک شایان توجهی را به تئاتر و مخاطبان میکند. اما در کشور ما حتی صدا و سیما هم حاضر نیست تبلیغ رسانهها را در برنامههای فرهنگی خود انجام دهد. شما شبکه 4 را درست کردهاید تا شبکه اندیشه و فرهنگ باشد. به این مقوله توجه کنید که یکی از راههایی که میتوان به نشریات کمک کرد همین تبلیغ رسانهای و در اختیار قرار دادن آنتن رسانه ملی است تا نشریات معرفی شوند اما این کار نه تنها انجام نمیشود که گاها حملات ناجوانمردانهای هم به عرصه مطبوعات و رسانه صورت میگیرد.
از سوی دیگر این فقر مالی و اقتصادی درجراید ومطبوعات و حتی خبرگزاریها موجب میشود تا فعالان عرصه رسانه اعم از مدیران و خبرنگاران وابسته به اینترنت و شبکههای مجاز شوند و خوراک رسانهای خود را که باید برای مخاطب جدید و تاثیرگذار باشد از سایتها و یا حداکثر با شبکههای ارتباطی از جمله تلفن و موبایل تامین کنند.
شما ببینید گزارشات خبری و تحلیلی تقریبا در مطبوعات و رسانههای ما به دست فراموشی سپرده شده است. تولید انبوه اخباری که در گذشته وجود داشت اکنون به حداقل رسیده است. چرا باید دچار چنین وضعیتی شویم دلیل اصلی آن ناتوان بودن رسانهها از تامین منابع مالی برای پرداخت حقالزحمههای تهیه گزارشات، مصاحبهها و اخبار تاثیرگذار و چالشی است. رسانههای ما فقط درکلانشهرها و تهران متمرکز شدهاند.کسی به فکر اتفاقات و پدیدههای خبری و تحلیلی استانها، شهرها و روستاها وعشایر نیست. حالا کاربه جایی رسیده است که عشایر به تهران میآیند و رسانهها از آنها در اینجا گزارش تهیه میکنند. خبرنگاری که باید روزها کنار یک ایل قرار بگیرد تا گزارشی میدانی و واقعی تهیه کند در تهران با یک تاکسی به محل اسکان موقت بخشی از یک ایل میرود و گزارش میگیرد. این گزارش نه روح دارد ونه انگیزه مطالعه. بنابراین فقر شدید مالی رسانه باعث آسیب جدی به تولید محتوا شده است.
تا اینجا به رقابت ناصحیح و غیرعادلانه رسانههای دولتی با مطبوعات و فقر شدید مالی رسانهها در تامین خوراک خوب برای مخاطب پرداختیم. اما نمیتوان عوامل دیگری را هم در این میان ببینیم و بررسی کنیم؟قطعا عوامل دیگری هم وجود دارند که تاثیرگذار است. مانند فقر خبرنگار حرفهای و کاربلد. ما سالهاست دچار یک رکود و فقر شدید در تربیت و تولید خبرنگاران حرفهای شدهایم. تقریبا رسانهها همگی از این وضعیت رنج میبرند.
این رنجی که شما میگویید حاصل عدم تربیت نیروی حرفه ای توسط دانشگاههاست یا بیتوجهی مدیران رسانه در استخدام و جذب فعالان عرصه رسانه؟محصول هردوتاست. دانشگاهها راه را به خطا رفتهاند. بدون حساب و کتاب و به تعداد فراوان رشتههای علوم انسانی را گسترش دادهاند.
صدها و هزاران خبرنگار طی سال و سالهای گذشته و آینده فارغالتحصیل شدهاند یا میشوند اما دریغ از یک ذره توان نگارشی و فکری. فقط درسها را خواندهاند و در امتحانات قبول شدهاند و در نهایت هم لیسانس، فوقلیسانس یا دکترا گرفتهاند. از سوی دیگر مدیران رسانه هم به دلیل ناتوانی در تامین حقوق یک خبرنگار و فعال رسانهای خوب و نیز بیتوجهی به جایگاه کادر خبری یک رسانه هرکسی را در این حرفه وارد میکنند و کار را به دست او میسپارند، در نهایت آنچه به وجود میآید یک آشفتهبازار است که قابل جمع کردن و رشد کردن نیست. مثلا در همین صدا و سیما رفتاری که میشود با یک مصاحبه شونده یا تهیه یک گزارش نهتنها رسانهای نیست، بلکه ضدرسانه هم هست. امروز من این حرفها را میزنم و آقایان اگر بشنوند یا بخوانند حتما دوباره ما را ممنوعالتصویر میکنند اما باید این دردها را گفت. صدا و سیما یک خبرنگار آماتور و غیرحرفهای را مقابل یک وزیر، وکیل و یا مسوول قرار میدهد. در طول مصاحبه شما میبینید یا حرف مصاحبهشونده را خبرنگار و مجری درک نمیکند یا مصاحبهشونده به دلیل تسلط فراوان به حوزه کاری و حتی رسانه، با حیلهها و ترفندهایی خبرنگار و مجری را به اصطلاح میپیچاند. در این میان آنچه مغفول واقع میشود مخاطبان و بینندگان هستند.
از طرف دیگر رسانه ملی تا آنجا که میتواند باید به اصلاح فرهنگ و رسالت رسانهای همت گمارد اما با رفتارهای دفعی یا گزارشات جهتدار سعی میکند ناتوانی خود را توانایی جلوه دهد. اما در حوزه کار خبرنگاری متاسفانه خبرنگاران ما هم قدری تنبل شدهاند. آنها برای یک مصاحبه وقت نمیگذارند. به طور مثال من 30 سال پیش برای گفتوگو با رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیسجمهور بودند انتخاب شدم. حدود دو هفته فقط به مطالعه درباره عقاید، افکار و روشهای مدیریتی ایشان پرداختم تا در هنگام مصاحبه توانایی خود را بروز دهم که البته این مصاحبه یکی از بهترین مصاحبههای روزنامه اطلاعات شد.
متاسفانه امروز دیگر دوستان خبرنگار کمتر چنین نگاهی دارند و اینگونه رفتار نمیکنند. درحقیقت این کشتی سرگردان رسانه را باید همگی با هم به ساحل امن برسانیم. نمیتوان فقط یک جنبه از ضعفها را دید. باید همه موضوعات را در یک پروسه بررسی کرد و در قالب یک پروژه بهینهسازی به اصلاح امور پرداخت.