سلامت نیوز-*ریحانه باغبانی شمیرانی: همه ما به ناچار وابستگی بسیاری به برنامهها و نقشههای اولیه خود داریم، و بر اساس همین تفکر همواره اصرار داریم که همان مسیری را که از ابتدا در ذهن خود پروراندهایم طی کنیم تا به اهداف خود دست یابیم. برای مثال برنامه ذهنی ما این است که ۷ سال به دانشکده پزشکی برویم و بعد به یک کشور دیگر مهاجرت کنیم، یا این برنامه که سعی کنیم هنرهایی که به آن علاقه داریم را بیاموزیم و امیدواریم که در سن ۵۵ سالگی بازنشسته شویم، ویا اینکه در اواخر سومین دهه زندگیمان ازدواج کنیم و دو فرزند ایده آل را با تأکید بر مهم بودن ارتباط با انسانهای دیگر و انجام کارهای خوب بزرگ کنیم.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات، اما در بسیاری مواقع یک صدمه ناگهانی باعث میشود که هیچ وقت نتوانیم به شغلی که همیشه آرزویش را داشتیم ادامه دهیم، یا اینکه متوجه یک خیانت میشویم، و یا خودمان اشتباه کوچک اما قابل توجهی انجام میدهیم که باعث میشود دیدگاه دیگران نسبت به ما تغییر کند.
در چنین شرایطی خیلی سریع متوجه میشویم که باید با نقشه ابتدایی که برای خود برنامهریزی کرده بودیم خداحافظی کنیم. در این وضعیت ممکن است در اوج وحشتزدگی هق هق گریه کنیم که چطور چنین وقایع وحشتناکی برایمان رقم خورده است. چه کسی میتوانست پیشبینی کند دختر و پسرهای جوانی که سرشار از سرزندگی و امیدواری بودند، باید گرفتار یک موقعیت فاجعهبار و رقت انگیز شوند. پس با دانستن این حقیقت تلخ که زندگی همواره به ما اجازه نخواهد داد اوضاع را همانگونه که برنامهریزی کرده بودیم پیش ببریم، نیاز داریم در لحظات آرام و امیدوارکننده زندگیمان مهارتهایی برای داشتن نقشههای دوم و برنامههای جایگزین را در خود تقویت کنیم.
ما یک بازنده تمام عیار یا نفرین شده نیستیم
اولین نکتهای که باید بدانیم این است که اگر زندگی مجبورمان کرده تا مسیر اصلی خود را رها کرده و راه دوم را انتخاب کنیم، ما نفرین شده یا بخت برگشته نیستیم. حقیقت این است که هیچ انسانی همیشه دقیقا همان راهی را که برای زندگی اش انتخاب کرده به سلامت به پایان نمیرساند.
بنابراین نه فقط برای ما بلکه برای همه انسانها معمولاً چیزی غیرمنتظره، شوکه کننده و نفرت انگیز اتفاق میافتد که برنامههایشان را به هم میزند. ما هرگز نمیتوانیم کاملاً خود را از تلههایی که در سر راهمان قرار گرفته و یا بهمنهایی که بر سرمان آوار میشود در امان نگه داریم، پس در مواقع مواجهه با آنها نیاز داریم به جای تسلیم شدن و زدن برچسب بازنده به خودمان، همچنان خود را سر پا نگه داریم.
ما توانایی یافتن راه حل جایگزین را داریم
دومین نکتهای که لازم است که بدانیم این است که با وجود لحظههای گیجکننده، ما توانایی برجستهای در پرورشدادن راه حل دوم داریم.
یکی از علتهایی که ما معمولاً در این مورد به خود اعتماد نمیکنیم این است که ناخودآگاه هنوز خود را همان کودک ناتوانی میبینیم که اگر برنامههایش تغییر کند تسلیم خواهد شد و نقشه جایگزینی ندارد. وقتی برنامه کودکان همانگونه که توقع دارند پیش نمیرود، کاری در پاسخ به آن نمیتوانند انجام دهند؛ آنها باید در همان مدرسه قبلی بمانند، آنها نمیتوانند از پدر و مادرشان مستقل شوند، آنها نمیتوانند به کشور دیگر مهاجرت کنند یا از شغلشان استعفا بدهند، آنها قفل میشوند و بیحرکت میمانند.
چیزی که نیاز است مدام به خودمان یادآوری کنیم این است که بزرگسالان به هیچعنوان اینگونه نیستند و به این روش سعی کنیم آرامش خودمان را در لحظات اضطرابزای زندگی کاهش دهیم.
ما ظرفیتهای بزرگی برای انجام کارها و وفقدادن خودمان داریم. راهی که پیش روی ماست ممکن است بسته باشد، اما ما تواناییهای قابل توجهی برای پیداکردن راههای دیگر داریم. یک در ممکن است بسته باشد، اما مطمئناً دربهای ورودی دیگری هستند که باید امتحان شوند.
سازگاری؛ مهمترین ویژگی انسان برای بقا
ما عمیقاً گونههای سازگاری هستیم و به خوبی میدانیم چگونه خود را با شرایط بیرونی انطباق دهیم؛ شاید نیاز داریم شهر را برای همیشه ترک کنیم، شاید باید از اشتغالی که یک دهه است در حال پرورشدادن آن هستیم انصراف دهیم، شاید ناممکن باشد که بتوانیم با کسی که دوستش داریم در زندگی مشترک بمانیم. در چنین شرایطی احتمالاً احساس افسردگی میکنیم تا زمانی که متوجه تواناییهای خودمان در انجام برنامه دوم شویم.
در دنیای واقعی این امکان وجود دارد که مکان خودمان را تغییر دهیم، در حوزه جدیدی شروع به فعالیت کنیم و با شخص جدیدی آشنا شویم. هیچ برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد که به ما بگوید از یک راه مشخص باید زندگی خودمان را به پایان برسانیم. ما میتوانیم افرادی را پیدا کنیم که میتوانند برای ما داستان پیداکردن راه جدید خودشان و به پایانبردن راه حل دومی که در نهایت بهتر از راه اول بود را با کمال میل تعریف کنند.
آنها به ما خواهند گفت که برای نقشه جایگزین حتی بیشتر تلاش کردند، عمیقتر به دنبال آن گشتند و از آن مراقبت کردند تا بالاخره به مقصد برسند. نیازی نیست در حال حاضر بدانیم که برنامه دوم ما چیست، نیازی نیست در مورد آنها نشخوار کنیم که چگونه قرار است اتفاق بیافتند، تنها کاری که لازم است انجام دهیم این است که اعتماد به نفس داشته باشیم و زمانی که دنیا فرمانش را صادر کرد، باور کنیم میتوانیم راه متفاوت و جایگزین خود را پیدا کنیم.
*کارشناس ارشد مشاوره خانواده