کد خبر: ۱۷۹۳۴۴
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۶

پارِسیا؛ رسا رسایی

گفتم: کتاب «معلم نادان» رانسیر را خوانده‌ای؟

گفت: نه، اما معلم نادان دیگر چه صیغه‌ای است؟! خلاصه و مفید بگو معلم نادان یعنی چه؟

گفتم: رانسیر در این کتاب از تجربۀ شخصی به اسم «ژاکوتو» یاد می‌کند.

ژاکوتو یک معلم فرانسوی است که سعی می‌کند به دانش‌آموزان هلندی، زبان فرانسه یاد بدهد در حالی که خود کلمه‌ای هلندی نمی‌داند. در انتهای کار در کمال ناباوری می‌بیند که نتیجۀ کار مثبت است و دانش‌آموزان برخلاف انتظار او، فرانسه را به‌درستی آموخته‌اند.

او بعداً این تجربه را در اشکال دیگر و نزد افراد دیگر تکرار می‌کند و به آموزش دروسی می‌پردازد که خود چیزی از آن‌ها نمی‌داند و نهایتاً به این نتیجه می‌رسد که بدون وجود توضیح معلم، دانش‌آموزان قادر به آموختن هستند، حتی آموختن آن‌چه معلم بر آن نادان است.

پس معلم به جای این‌که نقش دانای کل را بازی کند که هم از مراحل یادگیری و هم از هدف آگاه است، باید نقش یک راهنما را داشته باشد که حتی از راهی هم که دانش‌آموز باید بپماید بی‌خبر است.

دانش‌آموز بدون اجبار، تنها بنا به نیاز و خواست خود حرکت می‌کند و هر آن‌چه را لازم باشد، یا بهتر بگوییم، نیاز داشته باشد، می‌آموزد. و معلم به‌جای این‌که نگران نتیجۀ کار دانش‌آموز باشد، مراقب است که او در پژوهش خود تنبلی نکند، دقت لازم را به کار گیرد، و شش دنگ حواسش را معطوف به یادگرفتن کند.

بنابراین، معلم اینجا نیست که نتیجۀ پژوهش او را بسنجد و قضاوت کند.

در واقع با برداشتن توضیح شفاهی، نقش میانجی یعنی معلم توضیح‌دهنده برداشته می‌شود و دانش‌آموز بدون فیلتر ذهنِ معلم با متن ارتباط برقرار می‌کند. دیگر بین فهمیدن و یادگرفتن فاصله‌ای نیست. و دانش‌آموز می‌تواند خود متن کتاب را بفهمد و یادبگیرد.

گفت: با این حساب بسیاری از سیاست‌پیشگان امروز ما معلم یا سیاست‌پیشۀ نادان هستند.

گفتم: چگونه و چرا؟

گفت: نخست، تلاش دارند فاصلۀ ذهن خود (به‌عنوان نویسندگان و روایت‌کنندگان روایت‌های جامعه) و مردمان را به صفر برسانند (با چسباندن تمثال خود بر در و دیوار ذهن مردم).

دوم، می‌خواهند با زور هم که شده به مردم بفهمانند رابطۀ آنان با هم نه رابطۀ شبان و رمه یا ارباب و بنده، که رابطۀ برابر دو انسان و دو شهروند با یکدیگر است، و اگرهم ولی‌نعمتی و اربابی هست، مردمند ولاغیر.

سوم، می‌خواهند نشان دهند که آن‌چه امروز مردم هستند، نتیجۀ اعمال زور و اجبار نیست، بلکه آنان به میل و خواست و نیاز و باور خود این شکلی هستند که هستند و این شکلی رفتار می‌کنند که می‌کنند.

چهارم، چون معتقدند قدرت ذهنی انسان تقسیم‌ناپذیر است و ذهن برتر و ذهن کهتر وجود ندارد و همۀ اذهان انسانی با هم برابر هستند، بنابراین، ذهن‌های کهتر را در صدر نشانده‌اند و مسئولیت داده‌اند.

پنجم، چون معتقدند سخن‌گفتنْ عنصر برسازندۀ انسان و قدرت است، زیادی سخن می‌گویند، و بر این فرضند که با زیادی سخن‌گفتن می‌توانند خود را به‌جای انسان‌های دیگر بگذارد و هم‌زمان «من» و «تو» و «او» باشند.

و نهایتا، چون معتقدند "ز نادانی کار برآید به دانایی نیست"، همواره در مقام «معلم‌های نادان» – البته از نوع و جنسی متفاوت با معلم‌های نادان رانسیر – نقش‌آفرینی می‌کنند و نادانی‌های خود را تدریس می‌کنند و تعلیم می‌دهند.

گفتم: ظاهرا وصف خود می‌کنی و عِرض خود می‌بری.

گفت: تو را بیش از این نشاید انتظار فهمیدن، چون دیریست جز دفتر نادانی نخوانده‌ای و سخن نادانان نشنیده‌ای.

نگفتم: اندکی در فیگور فکرکردن و اندیشه‌کردن شدم. خیلی نفهمیدم منظورش چیست. شتابان به ره مدرسۀ سیاست شدم.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار