کد خبر: ۱۹۵۱۸
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۸
بررسي نقش دین در توسعه در گفت و گوی «تجارت» با دکتر مرتضی عزتی استاد دانشگاه تربیت مدرس
مطالعات زیادی درباره دین و توسعه انجام و مباحث مفصلی در این باره مطرح شده است. همه این مطالعات سعی کرده اند به نحوی رابطه دین و توسعه را مشخص کنند.
روزنامه تجارت- سید حسین امامی؛ با توجه به رویکرد موجود و حاکم بر مطالعات علمی در غرب، اغلب مطالعاتی که درباره دین و توسعه توسط اندیشمندان غربی انجام شده است، با هدف تبیین اثر دین بر توسعه انجام شده  است، اما در جوامعی که دارای نگاه ایدئولوژیک هستند، بخش قابل توجهی از مطالعات ـ به ویژه مطالعاتی که توسط مسلمانان انجام شده ـ سعی کرده اند به مفهوم توسعه یافتگی و ابعاد این مفهوم بپردازند. همچنین مطالعاتی که توسط مسلمانان انجام شده است تلاش داشته اند مذهب و اسلام را با توسعه سازگار نشان دهند. در گفت و گو با دكتر مرتضی عزتی، استادیار دانشگاه تربیت مدرس به دنبال تبیین کلی اثرگذاری دین بر مفهوم و عملكرد توسعه بودیم. متن گفت و گوی تجارت با دکتر عزتی را با هم می خوانیم.
 آقای دکتر! در ابتدای بحث لازم است تعریفی از توسعه داشته باشید؟
مفهوم توسعه در ادبیات اقتصادی شکل گرفت، چون در دانش اقتصاد مطرح بود تعاریف اولیه آن صرفاَ اقتصادی بودند. اما دیری نپایید که مفهوم آن گسترش یافت و ابعاد دیگر حیات بشری را دربر گرفت. امروزه توسعه مفهومی گسترده  تر از اقتصاد دارد و ابعاد مختلف جامعه را دربر می‌گیرد. اندیشمندان مختلف برای توسعه تعریف های مختلفی ارایه کرده  اند. از دیدگاه اقتصادی نیز به  طور مجزا برای آن تعریف های متعددی ارایه شده است. از جمله توسعه اقتصادی را رشد همراه با افزایش ظرفیت‌های تولیدی اعم از ظرفیت‌های فیزیكی، انسانی و اجتماعی دانسته  اند. در توسعه اقتصادی، رشد كمی تولید به  دست می  آید و در كنار آن نهادهای اجتماعی نیز متحول می  شوند، نگرش‌ها تغییر می  کنند، توان بهره‌برداری از منابع به صورت مستمر و پویا افزایش می  یابد و در همه ابعاد اقتصاد و تولید نوآوری ‌های پی  در پی رخ می‌دهد. همچنین می‌توان گفت تركیب تولید و سهم نسبی نهاده‌ها نیز در فرآیند تولید تغییر می‌كند. توسعه امری فراگیر در جامعه است و نمی‌تواند تنها در یك بخش از آن اتفاق بیافتد. توسعه، حد و مرز و سقف مشخصی ندارد و به علت وابستگی به انسان, پدیده‌ای كیفی است. از جمله اهداف اصلی توسعه اقتصادی را در دو مورد خلاصه کرده اند: اول، افزایش ثروت و رفاه مردم جامعه (و ریشه‌كنی فقر) و دوم، ایجاد اشتغال. هر دو این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است. نگاه به توسعه اقتصادی دركشورهای پیشرفته و كشورهای توسعه‌ نیافته متفاوت است. در كشورهای توسعه یافته هدف اصلی، افزایش رفاه و امكانات مردم است، در حالی كه در كشورهای عقب‌مانده بیشتر ریشه‌كنی فقر و افزایش عدالت اجتماعی مدنظر است. البته باید اذعان کرد که مفهوم توسعه مفهومی بسیار درحال تحول است و طی کمتر از نیم قرن گذشته به-شدت تغییر کرده است. در این تحولات مفهوم توسعه از نگرش صرفاَ کمی به ابعاد کیفی تغییر کرد و سپس ابعاد مختلف دیگری (غیر از اقتصاد) را دربر گرفت و به  مرور به مفهومی جدید تبدیل شد. به دنبال این تحولات طی اواخر دهه 1980 مفهوم توسعه انسانی مطرح و کامل شد.

توسعه انسانی چیست و چه اهدافی را دنبال می کند؟
مفهوم توسعه انسانی که توسط جمال الحق ارایه شد توسط بسیاری از اندیشمندان و مجامع و محافل علمی و اجرایی به عنوان مفهوم جایگزین برای مفاهیم گذشته توسعه مدنظر قرار گرفت. ایده توسعه انسانی به معنای فرآیند بسط انتخاب ها و ظرفیت های انسانی تعریف شد. در این رویکرد رفاه اقتصادی یکی از عناصر زندگی بهتر است و دو عنصر دیگر، یکی نیازهای روحی و بسط ظرفیت های ذهنی و دیگری سلامت جسمانی و امید به زندگی به عنوان عناصر مورد توجه در این رویکرد هستند. امروزه این رویکرد در محافل علمی بیشتر مورد توجه قرار دارد و مفهوم افزایش کمی و کیفی توسعه در این ابعاد تعریف می شود البته در مفاهیم اصلی بسیاری از اندیشمندان تعاریف دیگری ارایه کرده اند، اما این تعریف توسط سازمان ملل و بسیاری از محافل علمی پذیرفته تر تلقی شده است. با این وجود درپی ارایه این مفهوم از طرف برخی اندیشمندان توجه به ارزش ها و فرهنگ هر جامعه در مفهوم توسعه و توسعه یافتگی مورد تأکید قرار گرفت. بیان این نکته در اینجا مناسب است که بسیاری از اندیشمندان معتقد هستند که تحول مفهوم توسعه اقتصادی به توسعه انسانی ناشی از مطرح شدن هرچه بیشتر دیدگاه های مذهبی ـ به  ویژه اسلامی ـ درباره اهداف و مفهوم توسعه است. از جمله لوییس بئک معتقد است مفهوم توسعه انسانی حاصل تلاش ها و مطرح شدن ایده های حضرت امام خمینی (ره) درباره اهداف پیشرفت و توسعه است.
توسعه پایدار به چه معناست و چه فرقی با توسعه دارد؟
از جمله مفاهیم جدید توسعه نیز توسعه پایدار است. توسعه پایدار به توسعه ای گفته می شود که در فرایند آن توانایی های جامعه آسیب نبیند. به عبارت تعریف شده توسط کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه، توسعه پایدار «توسعه ای است که نیازمندی های نسل حاضر را بدون لطمه زدن به توانایی نسل های آتی برای تأمین نیازهای خود برآورده کند».
با وجود این درباره مفهوم توسعه یافتگی، هیچ اجماعی در دنیا وجود ندارد. مفهوم و ابعاد توسعه در دیدگاه های مختلف متفاوت است. مفهوم توسعه در نگاه غربی و با فلسفه مادی-گرای سرمایه داری، در ابعاد مادی و دنیایی محدود است. به طوری که در ابتدا مفهوم توسعه یافتگی با ثروت و درآمد سنجیده می شد. با وارد شدن دیدگاه های غیرمادی ـ به ویژه از جوامع شرقی و خاصه اسلامی ـ به مباحث و ادبیات توسعه، ابعادی از زندگی غیر مادی ـ اما هنوز دنیایی ـ به مفهوم توسعه یافتگی اضافه شد، اما هنوز این ابعاد نیز دنیایی است. با دیدگاه اسلامی، زندگی انسان محدود به این دنیا نمی شود و باید حیات اخروی را نیز در دوره حیات انسان مدنظر قرار داد. همچنین زندگی انسان در دنیا هم ابعاد مادی و هم ابعاد معنوی دارد که این را نیز باید مدنظر قرار داد و بر اساس جمع دو زندگی دنیوی و اخروی نظریه ارایه کرد. این نکات از ابعاد بحث توسعه است که در دیدگاه های دیگر، به ویژه دیدگاه اسلامی با دیدگاه سرمایه داری متفاوت است. بُعد دیگر، تفاوت ماهیت و ویژگی های افراد و جوامع است که این ویژگی ها نیز بر توسعه اثر جدی دارند.
همچنین توسعه با هر تعریف و برداشتی یک مفهوم نسبی است و همیشه در طول تاریخ برخی کشورها نسبت به برخی دیگر توسعه یافته تر بوده اند. همچنین به طور کلی همه جوامع در طول تاریخ نسبت به مقاطع تاریخی گذشته خود توسعه یافته تر هستند. البته در برخی مقاطع روند توسعه هر یک از جوامع بهتر از سایر کشورها بوده است و وضعیت نسبی بهتری بین کشورهای مختلف یافته اند و در برخی مقاطع این روند نامناسب تر بوده و وضعیت بدتری یافته اند. با این وجود یکی از دغدغه های اساسی همیشگی همه جوامع دست یابی به توسعه بیشتر بوده است. امروزه که ارتباطات، بسیار گسترده تر شده است و امکان مقایسه جوامع بیشتر فراهم شده است، توسعه یافتگی نسبی اهمیت بیشتری یافته است.

علت تفاوت در تعریفهای توسعه به چه عواملی بستگی دارد؟
علت تفاوت در تعریف های توسعه یافتگی، به تفاوت در اهداف و مطلوب های انسان ها بازمی گردد. به طور کلی توسعه فرایندی است که جوامع را به سمت مطلوب سوق می دهد و توسعه یافتگی آن وضع مطلوبی است که جوامع برای خود تعریف می کنند. تعریف وضع مطلوب به اعتقادات و باورهای افراد و جوامع بازمی گردد. شک نیست که می توان گفت هرفردی برای آینده خود وضع مطلوبی تصور می کند که به طور کامل با آینده مطلوب هیچ فرد دیگری منطبق نیست. علت اصلی این تفاوت ها وجود برداشت های متفاوت از آینده و باورها و اعتقادات متفاوت افراد است. جوامع نیز مانند افراد دارای باورها، اعتقاد و هنجارهای متفاوت هستند. بخش قابل توجهی از باورهای جوامع و افراد باورها و اعتقادات مذهبی آنها است. بر اساس این تفاوت در باورها تعریف  هایی از توسعه یافتگی که مورد پذیرش آنها قرار می گیرد نیز متفاوت می شود. افراد مذهبی برای آینده پس از مرگ خود نیز برنامه دارند. آنها مطلوب خود را در آن آینده بیشتر جستجو می-کنند. افراد مادی، اهداف محدود به مادیات دارند. افرادی با مذهب اسلام اهداف اسلامی را مطلوب می دانند و افرادی با مذهب مسیحیت، یهود، بودایی و مانند اینها اهداف مورد نظر مذهب خود را مطلوب تر می دانند. در جوامع مختلف اندیشمندانی وجود دارند که با نگرش های خود به دنیا و آینده وضعیت های مطلوبی را برای جامعه ترسیم می کنند و آن را مطلوب تلقی می کنند. افرادی از جوامع که این مطلوب ها را می پسندند آنها را می-پذیرند و آن وضعیت را وضعیت مورد قبول اعلام می کنند. اگر افراد زیادی این وضعیت را پذیرفتند آن وضعیت نوعی مفهوم پیشرفت یا همان توسعه یافتگی تلقی خواهد شد. همچنین با تغییر نگرش های جوامع وضعیت مطلوب و مورد قبول آنها نیز تفاوت خواهد کرد.
از جهت دیگر افرادی که در جوامع مختلف مسئولیت اداره جوامع را برعهده دارند. از بین افراد مختلف هستند. این افراد نیز با توجه به باورها و اعتقادات خود برنامه ها و تصمیم های مؤثر بر آینده را طراحی و اجرا می کنند. بخشی از این برنامه ها باورها و اعتقادات مردم را نیز تحت تأثیر قرار می دهد. شک نیست که باورهای این افراد نیز تحت تأثیر دین آنها شکل گرفته است. از این جهت نیز باورها و اعتقادات بر هنجارها و باورها و اعتقادات مردم و در نتیجه در تعریف های مورد پذیرش آنها برای توسعه یافتگی مؤثر واقع می شود. به این صورت می بینیم که آرمان شهر افلاطون با آرمان شهر فارابی تفاوت هایی دارد و این دو آرمان شهر نیز با ارمان شهر آگوستین قدیس متفاوت می شود. علت تفاوت، تفاوت در باورهای مذهبی این سه فرد است که با مذاهب متفاوت به تعرف آرمان شهر یا همان وضعیت مطلوب که امروزه آن را توسعه یافتگی می نامیم پرداخته اند. در تعریف توسعه یافتگی نیز اتفاق نظر اساسی وجود ندارد اما در مقاطع مختلف بر اساس نگرش های حاکم بر دانشمندان تأثیرگذار بر این تعریف ها و تعریف هایی که افراد با نفوذتر ارایه می کنند، تعریفی به صورت موقت و برای ایجاد هماهنگی در مفهوم ها مورد پذیرش موقت قرار می گیرد و پس از مدتی آن تعریف نیز تغییر می کند و تعریف دیگر جایگزین آن می شود. در همین دوره های پذیرش یک تعریف نیز انتقادهای فراوانی از طرف دانشمندان مختلف بر آن تعریف ارایه می شود و تعریف های متععد جایگزین توسط افراد مختلف ارایه می شود. برخی از این تعریف ها نیز در جوامع مختلفی پذیرفته می شود و مبنای برنامه ریزی و عمل آن جوامع قرار می گیرد حتی برداشت افراد مختلف از یک مذهب نیز تعریف آنها را درباره توسعه یافتگی متفاوت می کند. یک مسلمان با وجود اعتقاد قوی به اسلام، ممکن است برداشت صحیح یا غیر صحیحی از اسلام و اهداف و آرمان های آن داشته باشد. همچنین با یک نگاه به آموزه های مذهبی می توان گفت در یک دین نیز ممکن است برداشت های متفاوتی از برخی مفاهیم مورد قبول باشد. این تفاوت ها موجب تفاوت در مفهوم توسعه یافتگی ارایه شده توسط اندیشمندان شود. به عنوان مثال اسلام قواعد زندگی فردی و اجتماعی خاصی دارد که نهادهای خاصی نیز ایجاد کرده است. این نهادها و قواعد زندگی فردی و اجتماعی نیز خود بر توسعه اثر دارند. اما برداشت از این نهادها و قواعد نیز متفاوت است و در نتیجه موجب تفاوت در تعریف افراد از توسعه یافتگی با دیدگاه یک دین خاص می شود.

اثرگذاری اعتقادات دینی و مذهبی بر توسعه چگونه است؟
دین به معنی راه و روش خاص زندگی، مسیر خاصی برای زندگی ارایه می کند. اگر افراد به آن ایمان بیاورند این ایمان منجر به ایجاد نگرش خاص مذهبی در آنها می شود. همچنین اگر معتقدین به آن طبق آداب و قواعد دین عمل کنند، شکل خاصی از زندگی را خواهند داشت و بدیهی است این شکل خاص زندگی آثار خاص خود را خواهد داشت. بر این اساس دین قواعد زندگی فردی و اجتماعی خاصی دارد که هنجارها و نهادهای خاصی نیز ایجاد می کند. این هنجارها، نهادها و قواعد زندگی فردی و اجتماعی بر رفتارهای انسان ها اثر دارند و به تبع آن توسعه که حاصل کنش های رفتاری فردی و اجتماعی است نیز در این مسیر تحت تأثیر قرار می گیرد. بحث اثرات ویژگی های جوامع بر توسعه می تواند از دیدگاه های مختلف و برای جوامع متفاوت مطرح باشد. برخی اقتصاددانان مسلمان معتقد هستند که اسلام نهادهای خاصی دارد که این نهادها می تواند بر توسعه اثر مثبت زیادی بگذارد. البته در زمینه عملکرد واقعی آنها مباحثی وجود دارد که اغلب بر این باور هستند که این نهادها در جوامع امروزین به خوبی پیاده نشده اند و علت کمتر توسعه یافتگی جوامع اسلامی نیز وجود این نهادها نیست، بلکه اجرا و شکل گیری غلط این نهادها است. شاهد مدعا نیز توسعه بسیار مناسب جوامع اسلامی در قرون گذشته است. با وجود این بحث ما جامع تر از بحث اثرات مذهب بر توسعه در جوامع اسلامی است.
توسعه تحت تأثیر نگرش های فردی، نهادها و هنجارهای فردی و اجتماعی است. این تأثیر در مکاتب اقتصادی مختلف بیان شده است. دین به هر 3 این عوامل اثرگذاری خاص می دهد. چون توسعه بر این سه دسته عوامل مؤثر بر توسعه اثرگذاری روشن دارد، می توان به صورت خلاصه 3 مسیر اصلی برای اثرگذاری دین بر اقتصاد و به طور خاص بر توسعه، مطرح کرد:
1. مذهب نگرش مردم را تحت تأثیر قرار می دهد.
2. مذهب هنجارهای خاص ایجاد می کند.
3. مذهب یک نهاد اجتماعی است و نهادهای خاص دیگری نیز می سازد.

در زمینه رابطه اسلام و توسعه چه تحقیقاتی تاکنون صورت گرفته است؟
در زمینه رابطه اسلام و توسعه نیز مطالعات مختلفی انجام شده است. به صورت بسیار مختصر به برخی از اینها اشاره می کنیم. مطالعات انجام شده در زمینه اسلام و توسعه تنوع بیشتری دارند. می توان این مطالعات را به 5 دسته تفکیک کرد:
1. مطالعات ضمنی مذهب و توسعه که به طور ضمنی به اسلام نیز پرداخته است، از جمله بررسی مک کلری که برمبنای نظریه وبر تلاش می کند، با استناد به مبانی مذهبی مذاهب اصلی جهان، رابطه بین اعتقاد به رستگاری و اعمال اقتصادی را درمذاهب مسیحیت (کاتولیک و پروتستان)، اسلام، هندو و بودیسم بررسی کند. همچنین مطالعه برو و همکاران که در جوامع و کشورهای مختلف از جمله مسلمان رابطه مذهب و رفتارهای اقتصادی را بررسی کرده اند.
2. مطالعات مسلمانان در زمینه اهداف توسعه از دیدگاه اسلام که از جمله آنها مقاله بنده در زمینه توسعه و توسعه یافتگی از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) است که این مفهوم و اهداف توسعه را از دیدگاه آن حضرت تشریح می کند. همچنین مقاله توسعه و عدالت از دیدگاه حضرت امام خمینی ارتباط این دو هدف را از دیدگاه حضرت امام خمینی تشریح می کند. همچنین کتاب خلیلیان اشکذری با عنوان شاخص  های توسعه اقتصادی از دیدگاه اسلام سعی می کند اهداف اسلام از توسعه را بیان کند. همچنین مقاله هایی مانند تعریف اسلام از توسعه نوشته علی اکبری، مقاله فراهانی فرد با عنوان درآمدی بر توسعه پایدار در عصر حضور که مفهوم و ابعاد توسعه پایدار از دیدگاه اسلامی را بیان می کند و مانند اینها.
3. مطالعاتی که سازگاری فرهنگ و آموزه های اسلامی را با توسعه تشریح می کنند، مانند: مقاله ارسلان كه بحث نظری كرده است. همچنین مقاله ازدمیر كه مورد تركیه و اخلاق حاكم بر آناتولی مركزی را ملاك قرار داده و بررسی كرده است. کتاب اسلام فرهنگ و توسعه تألیف موسایی که به اثر برخی آموزه های اسلامی بر توسعه اشاره می کند و سعی می کند برداشت های موافق توسعه از این آموزه ها ارایه کند. کتاب فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی (سازگاری یا ناسزگاری) تألیف خلیلیان اشکذری که با ارایه مباحث مفصل سعی می کند سازگاری فرهنگ اسلامی با توسعه را اثبات کند. کتاب ارزش ها و توسعه تألیف نظرپور  که ضمن بحث درباره ارزش‌ها، سازگاری ارزش‌های اسلامی با توسعه را مطرح می کند. همچنین ترکدوغان با استدلال ثابت می کند که ارزش های اسلامی و سرمایه داری قابل قیاس نیستند، اما هر دو آنها تناقض‌‌هایی دارند. این تناقض ها نمی تواند توسعه یافتگی کشورهای مسلمان را با درنظر گرفتن این واقعیت که این ارزش ها چهارده قرن است وجود دارند، توضیح دهد. پوران نیز نظر مشابهی ارایه می كند.
4. مطالعاتی که اثرگذاری عوامل مذهبی بر توسعه از دیدگاه اسلامی را بیان می کنند، مانند: کتاب فرهنگ و توسعه از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)، تألیف بنده که برخی جنبه‌های رابطه اسلام و توسعه مطرح شده توسط حضرت امام خمینی را از جمله اثر مثبت خودسازی، اخلاق مدیران، اخلاق کار، برادری و نوع دوستی، دنیا گرایی، فرهنگ مصرفی، خودباوری و مانند اینها بر توسعه در اسلام را مطرح می کند. مقاله اثر سرمایه مذهبی بر توسعه که اثر سرمایه مذهبی را بر توسعه از دیدگاه اسلامی تبیین می کند. همچنین مقاله اثر آموزه های اخلاقی اسلامی بر توسعه، نوشته بنده است. مقاله کتابی و همکاران با عنوان دین، سرمایه اجتماعی و توسعه اجتماعی فرهنگی که رابطه سرمایه اجتماعی و مذهب را با شاخص هایی از توسعه در ایران بررسی می-کند.  
پژوهشی درباره رفتار روستاییان مصر به کوشش فنونی که به این نتیجه می رسد که رابطه معنی داری بین رعایت آموزه های دینی و درآمد و رشد فعالیت روستاییان مورد بررسی وجود ندارد. مشابه این تحقیق در سال 1966 در دره رود اردن انجام شده است که نتیجه مشابهی اخذ کرده است. وولکر نین هاوس در مقاله ای تحت عنوان «آیا نظام اقتصادی اسلامی یک تهدید برای توسعه است؟» ضمن اشاره  به نظرات مختلف موجود بیان می کند که آموزه های موجود در اسلام بسیار نزدیک به چارچوب های اقتصاد بازار است. در این زمینه می توان به مقاله های ارایه شده در این کتاب نیز مراجعه کرد که رابطه بانک داری اسلامی، تأمین مالی اسلامی، دولت و مانند اینها را با توسعه تبیین می کنند. ایغور نیز اثر عناصر اخلاقی اسلامی در تركیه را بر توسعه سال های اخیر تركیه بررسی می كند و این توسعه را حاصل این اخلاق می داند.
5. مطالعات انجام شده در زمینه توسعه کشورهای اسلامی که دامنه بسیار زیادی دارد. اما در اینجا منظور مطالعاتی است که به جنبه های اسلامی در این کشورها توجه داشته است. مانند مذهب، سیاست و توسعه: درس هایی از کشورهای اسلامی نوشته جین فیلیپ پلاتو، توسعه اقتصادی و جهان اسلام نوشته جفری دی. ساچز و نظیر اینها.

چه رابطه ای بین دین اسلام و توسعه برقرار است؟ چون معمولا توسعه به امور مادی منحصر است اما ارزشهای اسلامی به مادیات منحصر نیست؟
مفهوم توسعه یافتگی در اسلام، پیرامون دو پایه اصلی از نظام اعتقادات ـ عالم روحانی و بشر ـ و همچنین، ارتباط بین آن دو حرکت می کند. این مفهوم، زندگی را به صورت یک مجموعه کامل و به عنوان بخشی از دیدگاه یک پارچه دین از جهان درنظر می گیرد. ابعاد مادی و اخلاقی حیات بشر را جدای از هم، مورد توجه قرار نمی دهد. چنین تفکیکی از نظر چشم انداز اسلامی، شبیه به تجزیه کردن نمک معمولی به عناصر سازنده است. زهدگرایی محض باعث رکود است و مادی گرایی غیر اخلاقی، سودجویانه و دولت ستیزانه (آنارشیست) است. برای اسلام، توسعه ای را که هر دو آنها به بار بیآورند غیرقابل قبول است. دیدگاه اسلام این است که انسان خلق شده است تا به عنوان جانشین و نگهبان ایمان و همکار خداوند روی زمین عمل کند. برای این هدف، خداوند بهترین آفریده را با ترکیب خاک و روح خدایی آفرید.
قطب زمینی انسان دو بعدی، نمادی از خواسته های دنیوی، تمایلات پست تر و غریزه او است. این بعد، انسان را به وضعیت وجودی اش ربط می دهد. درست برعکس، قطب بالاتر یا روحانی انسان، خصلت های خدایی ـ خودآگاهی، نیروی اراده و خلاقیت ـ را که خداوند در او دمیده است منعکس می کند. دومی، گوهر انسان و نیروی اختیار او است که انسان را وادار می کند تا در آسمان ها به سوی مبدأ اصلی خود بالا رود. انسان با این خصلت تمایل دارد تا از حالت بودن (بشر) به حالت شدن (انسان) حرکت کند. تکامل بشر در این مفهوم، محدودیت ندارد. بنابراین تشخیص اسلامی این است که انسان دو نوع خواسته دارد: خواسته دنیوی که برای مصرف مادی و به علت سهولت در تولید آن فراوان است. خواسته معنوی است که محیطی کامل و آزادانه برای انگیزه‌‌های انسان گرایانه را فراهم می کند تا آرمان ها ـ وجدان، اخلاق و اجتماع ـ را انتخاب کند و برای نایل شدن به آنها کار کند، نه تنها آنچه که طبیعت نمی تواند فراهم کند، بلکه زیبایی در وسیع ترین مفهوم جهان را خلق کند و عشق را در خواسته هایش پرورش دهد تا در بالاترین مرتبه فداکاری قرار گیرد. این دو نوع خواسته، ممکن است مغایر با هم به نظر برسند، اما آنها در بنیان، با هم مرتبط هستند و در باور یک  پارچه از حیات انسان (در دنیا و آخرت) با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. معنای توسعه واقعی، سازگاری، مهربانی، هماهنگی و افزایش رضایت انسان ها ـ یعنی رشد شخصیت انسانی ـ است. نظام اسلامی برای چنین رشدی طراحی می شود و ماهیت توسعه در اسلام این است. نتیجه اینکه توسعه مادی، یک جزء جدانشدنی از اعتقادات اسلامی است و این هدف در طراحی انسان توسط خدا، نسبتاً فطری است. همچنین، درست است که نیازهای مادی، همیشه در حال افزایش هستند و این افزایش بیشتر از آن مقدار است که به علت افزایش در تنوع آن رخ می دهد، اما چنین نیازهایی حدی معین دارند. شکم انسان گنجایش غذا به هر مقداری که دلش بخواهد، ندارد. یک فرد به هزاران لباس، خانه و مانند آن احتیاج ندارد. تجاوز کردن از حدود معین شده معنای مصرف نمی دهد، بلکه چیز متضادی به نام اسراف است. این نوع زیاده روی مصرف کننده به جای توسعه واقعی، منجر به تباهی و ضعف افراد می شود.
براساس دیدگاه کارشناسان پایه فلسفی رهیافت اسلامی در توسعه 4 اصل است: 1ـ توحید (وحدانیت و حاكمیت خدا). 2ـ ربوبیت (هدایت الهی برای تغذیه و نگه داری مردم و هدایت امور به سمت كمال  آنها). 3ـ خلیفه الهی (انسان به عنوان خلیفه الهی بر روی زمین است). 4ـ تزكیه (پاكیزگی و رشد). او با نظریه اسلامی توسعه که از دیدگاه توسعه به عنوان نمایش مشکلات توسعه بشر در تمام ابعاد آن استفاده می کند و همچنین با رشد و توسعه به معنی کمال فردی که فقط به تطهیر رفتار مرتبط می شود، مخالف است. عناصر مهم اعتقادی اسلامی درباره توسعه در دیدگاه او به صورت زیر است:
الف) در یک نگاه کلی، شخصی کامل است که از اخلاق، معنویت و مادیات کافی برخوردار باشد.
ب) تمركز توسعه بر شخص است ـ ابزار توسعه،‌توسعه فیزیكی فرد و ماهیت اجتماعی و فرهنگی او است.
ج) استفاده بهینه از منابع مادی و فیزیكی، استفاده و توزیع مساوی آنها بین همه افراد جامعه و ارتقای ارتباط تمام انسان ها بر اساس حق و عدالت است.
او همچنین اشاره می كند كه توسعه اقتصادی یك پدیده چند بعدی است كه مشمول تغییرات كمی مانند تغییرات كیفی است. چّپرا نیز بر این نظر است که توحید، خلافت و عدل به عنوان سه عنصر اصلی دیدگاه جهانی اسلامی است. او از احكام بسیار زیاد موجود در اسلام درباره برادری (كه از دیدگاه جانشینی انسان برای خدا نتیجه شده است) و عدالت كه تمام هدف اصلی خلقت بشریت از دیدگاه اسلام است استفاده می کند. با این  حال در این دیدگاه اگر جانشینی الهی و عدالت از طریق اجرای كامل توزیع مناسب درآمد و ثروت، اشتغال كامل و حفظ محیط زیست به صورت مطلوب تحقق یابد، می توان گفت توسعه قابل قبول اسلامی یا توسعه با عدالت تحقق یافته است.
طاهر نیز بر این نظر است که به منظور به دست آوردن دیدگاه اسلام درباره توسعه یافتگی اقتصادی ضروری است دو موضوع درنظر گرفته شود: 1) زندگی در این دنیا یك آزمون است. اسلام یك نگاه منحصر به فرد درباره جامعه دارد.
زبیر حسن با در کنار هم قرار دادن برخی نظرات بیان می  کند که می توان دیدگاه اسلام درباره توسعه اقتصادی را در شکل ذیل تعریف كرد. توسعه اقتصادی می تواند اتفاق افتد، اگر و تنها اگر پنج شرط زیر در جهت افزایش سطح فعالیت های اقتصادی مطلوب واقع شوند.
1. هیچ شخصی از حقوق اقتصادی اساسی خود محروم نشود.
2. اخلاق اقتصادی و ساختار عرفی ضعیف نشود.
3. رشد اقتصادی به وسیله توزیع ثابت درآمد یا كاهش نابرابری اقتصادی برحسب فقیرترین همراهی شود.
4. جامعه از حكم الهی اصلی خود منحرف نشود.
5. جامعه یك مانع محكم در برابر تعرض خارجی فراهم کند (حفظ با هر تغییر در زمان).
بر این اساس تفاوت در مذهب می تواند تعریف از مفهوم توسعه یافتگی را نیز متفاوت کند. یعنی نگاه های متأثر از دین، مفهوم خاصی از توسعه را ارایه می كنند. همچنین نوع دین نیز بر برداشت از آموزه های مذهبی متفاوت است و در نتیجه مفهوم متناسبی را برای توسعه یافتگی ارایه خواهد كرد. به هر حال هر مفهومی از توسعه یافتگی و اهداف آن راهكارها، سیاست ها و برنامه های توسعه متناسب با خود را دارد و شیوه های اجرایی خاصی را می طلبد. شك نیست كه هر برنامه و راه هكاری نتایج خاص خود را دارد و سطح توسعه یافتگی متناسبی را ایجاد خواهد كرد البته درستی مفهوم می تواند متفاوت از درستی و نادرستی سیاسشت متناسب با آن و در نتیجه اثرات عملكردی برنامه‌ها و سیاست ها باشد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار