کد خبر: ۱۹۶۳۸
تاریخ انتشار: ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۹:۳۷
روایت دکتر فاضل از روزهای وزارت و دل مشغولی‌های امروز در گفت و گو با «تجارت»
در ذهن همه ما اينگونه تداعي شده است كه تا اسم قدرت و نيرو مي‌آيد ياد انسان‌هاي قوي جثه با نيروي بدني بالا مي‌افتيم.
روزنامه تجارت- مهناز خدادوست؛ بايد بدانيم كه قدرت بالاتري نيز هست و آن قدرت و توان ذهن و فكر و همان انديشيدن است در يكي از روزهاي گرم و داغ تابستان به سراغ يكي از همين قوي‌ترين مردان رفتيم. مردي كه تدبير او خط روشن كارنامه موفق كاري اوست به كارنامه و سابقه او كه نگاه كنيم همه چيز كامل است از وزارتخانه گرفته تا استيضاح و ايستادگي،‌همه اينها را كه كنار بگذاريم. او پدر پيوند ايران است. پدري كه زندگي دوباره را توانسته است به بسياري از هموطنان ما هديه دهد. او دكتر ايرج فاضل است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد  گفتگوي دوستانه و صريح ما با اين مرد قوي و توانمند است.

خيلي‌‌ها به ياد دارند كه شما پس از پيروزي انقلاب اسلامي‌و آغاز جنگ تحميلي، با بازگشت به ميهن عزيزمان‌ايران، نقش مهمي‌در ساماندهي وضعيت مجروحان جنگي و‌ايجاد بيمارستانهاي صحرايي‌ايفاکرديد. از آن روزها و دشواري‌‌هاي آن مقطع چه خاطراتي داريد؟
در ابتدا بايد خدمتتان عرض کنم که من تحصيلات خوم را در رشته پزشکی عمومی،در‌ايران گذراندم و پس از آن برای تخصص به آمريکا رفتم و تخصص جراحی عمومی وعروق رادرآنجاگرفتم. چون هميشه عاشق کشورم بودم قبل ازانقلاب در سالهای 1353 و 1354 به‌ايران آمدم و در آن زمان نامه‌ای را برای وزير بهداری وقت، آقای دکتر شاهقلی نوشتم و در آن نامه قيد کردم که من يک‌ايرانی و متخصص جراحی هستم ومی خواهم به کشورم برگردم.ظرف دو هفته‌ايشان در جواب برايم نامه‌ای نوشتند مبنی بر‌اين‌که امکانات خوبی در‌ايران داريم و شما مي‌توانيد به‌ايران بازگرديد ودرعين حال‌ايشان دانشگاه تبريزرا بدليل نياز بيشتر پيشنهاد کردند برای‌اينکه از همه جا محرو‌م‌تر است بعد از چند ماه به‌ايران آمدم ودر همان سال به دانشگاه تبريز رفتم وحدوددوسال در آنجا به عنوان دانشيارجراحی خدمت کردم.همان عنوان دانشياری را که در آمريکا داشتم در‌ايران به من اعطا شد. به دلايلي که مربوط به وضع اجتماعی و مسايل پيچيده آن دوران بود به آمريکا برگشتم و گمان مي‌‌کردم که برای هميشه در آمريکا خواهم ماند و از‌اين بابت بسيار ناراحت بودم وقتي‌که جريانات انقلاب پيش آمد بدليل نياز بسيار شديد هموطنانم به تخصص من (جراحی عروق) علیرغم اوضاع بسيار آشفته‌ايران آن زمان، به کشورم باز گشتم در آن زمان شادروان دکتر هوشنگ فاضل رياست بيمارستان مصطفی خمينی را بعهده داشت و بدعوت او در‌اين بيمارستان شروع بکار کردم .مجروح بسيار زياد بود و من بدون وقفه و استراحت کار مي‌‌کردم اما خوشحال بودم زيرا‌اين همان چيزی بود که هميشه آرزويش را داشتم. که مهارت‌‌ها و تخصص من برای هموطنان خودم بکار گرفته شود جنگ و مسائل مربوط به آن شروع شده بود و با توجه به‌اينکه نحوه درمان مجروحين جنگی با سوانح عادی متفاوت است ما دجار مشكل بزرگی شديم، زيرا جراحان صاحب‌نظر و مجرب مملکت ما در آن زمان هيچگونه آشنايی با زخم‌‌های اسلحه گرم و اصلا تجربه مواجهه با آن را نداشتند واين خود سبب مي‌‌شدکه قواعد جراحی معمولی در کار آنان اعمال شود. بنده در زمان کوتاهی کتابی برای درمان مجروحان جنگی نوشتم که دانشگاه ملی آن را چاپ کرد و کتاب در اختيار کسانی قرار داده مي‌شد که به جبهه مي‌‌رفتند و خودم هم در اکثر حملات حضور داشتم و طب رزمی مملکت ما تجربه‌ای را در دنيا به دست آورد که قبل از آن وجود نداشت و بی‌نظير و منحصر به فرد بود. در تمام جنگ‌‌ها يک‌ايستگاه اورژانس نزديک به خط آتش تدارک مي‌شود که به سهولت قابل انتقال است و در آن کارهای فوری که با نجات جان مجروح ارتباط دارد به سرعت انجام مي‌شود و مجروح بسته به شدت و نوع جراحات به نزديک‌ترين بيمارستان‌‌های شهری منتقل مي‌شود بزودی مشخص شد که‌اين روش با مرگ‌ومير و عوارض بسيار بالايی همراه است و با بيشنهاد گروه‌‌های بزشکی و واحد‌‌های طب رزمی‌اين روش معکوس شد و بيمارستان زيرزمينی در نزديکی خط حمله ساخته مي‌‌شد و جراحت‌‌های سنگين را درآنجا مورد عمل جراحی قرار مي‌گرفت‌اين تغيير سبب شد که بسياری از جان‌‌ها و اندام‌هايی که شريان‌‌های آنان قطع شده بود بتوانند نجات پيدا کنند ما حتی در اولين تجربه‌اين نوع جراحی نزديک به خط مقدم مجروحی را توانستم عمل کنيم که دو سوراخ در قلب خود داشت و با قلب‌ايستاده به دست ما رسيده بود و‌اين جوان زنده ماند و به‌ايفای وظيفه در سباه ادامه داد. جنگ از نظر پزشکی در‌اين حد موثر و يک تجربه نو و جديد در طب رزمی برای نظام سلامت و درمان ما بود.

در دولت اول زمان جنگ و در نيمه راه دولت، جنابعالي به عنوان وزير آموزش عالي انتخاب شديد. چه شد كه به دولت پيوستيد؟
اين جريان مربوط به اوايل دهه60 بود. آن زمان مصادف با زمانی بود که برنامه پيوند کليه را در بيمارستان‌هاشمی‌نژاد شروع کرده بود. يک روز از دفتر‌ نخست وزير با من تماس گرفتند که  ايشان مي‌‌خواهند مرا ببينند و من هم به آنجا رفتم. دومين باری بود که به صورت حضوری‌ايشان را مي‌‌ديدم. بعد از صحبت کوتاهی به من پيشنهاد کردند که مسئوليت وزارت فرهنگ و آموزش عالی را بپذيرم.‌اين بيشنهاد برای من بسيار عجيب و شگفت‌آور بود.به‌ايشان گفتم که من سابقه کارهای اجرايی ندارم و يک فرد دانشگاهی هستم و کار من هميشه علمی بوده است و‌ايشان در جواب گفتند خوب هيچ‌يک از ما تجربه نداشتيم اما انقلاب کرديم .فعلا مملکت‌اينگونه است. بايد آن را اداره کرد و پس از دو ساعت صحبت من بدون‌اينکه خيلی متوجه باشم که چه مسوليتی را پذيرفته‌ام قبول کردم.‌اين شروع فعاليت من در وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود و تجربه بسيار خوبی بود. البته يک سال‌و‌نيم بيشتر در آن سمت نبودم و زمان ترميم کابينه کناره‌گيری کردم و  نخست وزير هم پذيرفت و بنابراين دوران طولانی نبود ولی تجربه بسيار خوبی بود. مسائل دانشگاه و دانشجويی و به خصوص گزينشی که آن روزها بيداد مي‌‌کرد بسيار مهم و قابل توجه بود. مدام به من مي‌‌گفتند ضد گزينشی هستم .البته درست هم مي‌گفتند برای‌اينکه‌اين نوع گزينش را نه آن‌زمان و نه در حال حاضر منصفانه و درست و به سود مملکت نمی‌دانستم و نمی‌دانم .اضافه بر تعداد زياد جوانانی که با وجود نمرات بالا به دلايل نه چندان منطقی در کنکور رد مي‌شدند تعداد زيادی نزديک به نهصد نفر هم در ميان راه و تحصيل معلق شده بودند اما خوب آن روزها حضرت امام بودند و مشكل‌اين جوانان را مطرح کردم و‌ايشان يک روحانی جوان و مورد اعتماد خودشان را مامور کردند و به کمک او برونده‌‌های‌اين افراد مورد بررسی قرار گرفت و به جز تعدادی انگشت‌شمار اکثريت قريب به اتفاق‌اين دانشجويان بلاتکليف که گناهی هم نداشتند به دانشکاه برگشتند و به تحصيل خود ادامه دادند. مساله ديگری که قابل ذكر است جنجال مبنی بر‌اينکه چون من وزير هستم، اسلام از دانشگاه‌‌ها رخت بر بسته است که همه آن‌های‌وهوی‌‌ها سياسی بود و البته ربطی به اسلام عزيز هم نداشت. يک بار خدمت امام رسيدم گفتم که آقا من شغل شريفی دارم و کار زيبايی انجام مي‌‌دادم الان هم مي‌‌خواهم برگردم به کار تخصصی خودم. من مطلقا نمي‌دانم چگونه دانشگاه را اسلامی کنم شما راه‌اين کار را به من نشان دهيدکه چگونه مي‌‌شود دانشگاه‌‌ها را در زمانی کوتاه يک‌باره اسلامی کرد .به نظر من اگر فرزندی در يک خانواده مسلمان متولد شود و در يک مدرسه با معلمين آگاه و دلسوز تربيت شود و همين روال را در دبيرستان ادامه دهد خود به خود وقتی به دانشگاه مي‌‌آيد مسلمان است. امام فرمودندکه 20 سال طول مي‌‌کشد تا دانشگاه‌‌ها اسلامی شود که اشاره به همين دوره‌‌های قبل از دانشگاه بود و در آخر با لبخندی فرمودند زياد به جنجال‌‌ها اهميت ندهيد لابد کارهای مفيدی انجام مي‌دهيد. اگر کاری انجام نمی‌شد سر و صدا هم نبود.

دوره بعدي وزارت جنابعالي، در كابينه اول آقاي‌‌هاشمي‌رفسنجاني بود كه مسووليت وزارت بهداشت را بر عهده داشتيد. اما در نيمه راه استيضاح شديد. شايد برخي از مخاطبان ما از آن روزها و دفاعيات شما درمجلس خاطراتي در ذهن نداشته باشند. دلايل طرح آن استيضاح چه بود و چه خاطراتي از آن زمان داريد؟
دانشگاه‌‌ها در مملکت ما به جای‌اينکه به صورت علمی اداره شود به صورت سياسی اداره مي‌‌شوند. در حال حاضر نيز بدين گونه است يعنی پست رياست دانشگاه بيش از آنچه يک پست والای علمی قوی باشد يک وابستگی گروهی و سياسی است. همه مي‌‌خواهندکه دانشگاه‌‌ها را افراد انها اداره کنند چون دانشگاه‌‌ها از نظر سياسی سنگر‌‌های بسيار مهمی هستند. در مملکت هم حکومت نسبت به آن حساس است. من زير بار‌اينگونه مديريت دانشگاه نمی‌رفت.  از نظر من مديريت دانشگاه مي‌‌بايست علمی باشد و نه سياسی. بنابراين من مي‌‌گشتم و افرادی را پيدا مي‌‌کردم که صلاحيت علمی و شخصيتی داشته باشند. ياد دارم که رييس مجلس آن زمان به من دوستانه گفت شما يکی از‌اين طرف انتخاب کن و يکی از اون طرف و در پاسخ به‌ايشان گفتم من وابسته هيچ گروهی نيستم ولی کسی را مي‌‌خواهم بگذارم که سقف برای دانشگاهيان کوتاه نباشد و خوب چند تن از‌اين افراد را که عرصه را بر دانشگاهيان تنگ کرده و سبب شده بودند که بسياری از پزشکان به خارج مملکت مهاجرت کنند‌اينها را برداشتم و‌اين جريان برای آن گروه تندرو سنگين بود. لازم است ذکر کنم زمانی که کناره گرفتم درحقيقت استيضاح رای نياورد. يعنی صبح فردای آن روز آقای‌‌هاشمی رييس جمهور با من تماس گرفتند و گفتندکه مجلس عدم رای اعتماد به شما نداد و شما قانونا ًهنوز وزير هستيد و بايد  به سر کار بازگرديد.  پاسخ من منفی بود.‌ايشان گفتند در‌اينصورت بايد استعفا بدهی تا من فرد ديگری را انتخاب و معرفی کنم. استعفايم را نوشتم و به‌ايشان دادم. پس از من آقای دکتر ملک زاده برای وزارت بهداشت انتخاب شدند. چون آقای‌‌هاشمی فرمودند من مايلم کسی را بگذارم که همان برنامه شما ادامه دهد و به آن مسير حرکت خدشه‌ای وارد نشود و يکی از خودتان را بايد بگذارم که دکتر ملک‌زاده منتصب و همان برنامه‌‌ها را ادامه داد.

موضع آقاي‌‌‌هاشمي‌رفسنجاني پس از استيضاح شما چه بود؟ با توجه به‌اينكه جنابعالي مورد تاييد آقاي‌هاشمي‌بوديد و علاوه بر جنبه تخصصي فعاليت خود در كابينه، از پزشكان معتمد بزرگان نظام هم بوديد‌اين استيضاح را چگونه ارزيابي مي‌كردند؟
ايشان يک جمله معروف را گفتند و آن جمله در آن زمان زبانزد شد و آن‌اين بود که با‌اين استيضاح و اقدام مجلس،‌اين مملکت ضرر کرد.‌اين موضع آقای‌هاشمی بود.

عملكرد دولت فعلي را در حوزه بهداشت و سلامت بويژه در مورد اجراي نظام سلامت چگونه ارزيابي مي‌كنيد و نقاط قوت و ضعف آن را چه مي‌دانيد؟
روی هم رفته مثبت ارزيابی مي‌‌کنم در‌اينکه‌اين اولين باری است که يک رييس جمهور و مجموعه کابينه او و دولت مسئله سلامت را الويت اول خود قرار داده است بسيار مهم و قابل تقدير است. اصولا توسعه پايدارمملکت بر دو پايه اساسی يکی آموزش و ديگری سلامت استوار است. بنابراين دولتی مي‌‌تواند در‌اين زمينه موفق باشد که به‌اين دو امر توجه کافی داشته باشد. طبق تجربه‌اي‌ که دارم من در راس هر دو وزارتخانه بوده‌ام. فقيرترين و مفلوک‌ترين وزارتخانه‌‌های ما در گذشته همين دو وزارت خانه بودند .يعنی سلامت، بهداری، بهداشت و آموزش. زمانی که من درکابينه آقای‌هاشمی بودم وزير آموزش‌وپرورش اقای دکتر نجفی بود . قبل از آن‌ايشان يک گزارشی به دولت داده شده بود که بيان مي‌کرد از نظر امکانات آموزش‌وپرورش به گونه‌ای و در حدی است که از امکانات ورزشی ما هر 150 سال يکبار به يک دانش‌آموز نوبت مي‌‌رسد که يک گيم پينگ‌پنگ بازی کند.‌اين واقعيت امکانات‌اين دو وزارتخانه بود .حال‌اينکه دولتی بيايد و الويت به بخش سلامت دهد‌اين بسيار قابل تقدير و مهم است يک اقدام بی سابقه است و بايد سعی شود ابزار و امکانات لازم برای‌اين امر نيز فراهم کردند. به نظر من خود‌اين مسئله موجب قدردانی بسيار است. بديهی است هر برنامه‌ای در حين اجرا و در شروع طبيعتاً يک‌سری مشکلات هم دارد که بايد در طی به کارگرفتن برنامه‌‌های جديد مسائل هم بررسی و رفع شود. ولی روی هم رفته به نظر من اقدام بسيار خوبی بود و ما نيز با کمال ميل و صميمانه به عنوان مشاور نظرات خود را در مواردی که نيازبه تجديد نظر دارد به وزارتخانه اعلام کرديم. روی هم رفته نظر بسيار مثبت است.

در دولت گذشته مساله‌اي به نام طرح پزشك خانواده مطرح شد و البته سرنوشت آن مشخص نشد. آن طرح را چگونه ارزيابي مي‌كنيد و‌ايا هنوز قابليت اجرايي دارد؟
اين سری طرح‌‌ها در کل مثبت هستند منتهی‌اينها بايستی باسليقه مردم و شرايط اجتماعی و پيش زمينه‌‌هايی که لازم دارند پيش بروند. به طرح پزشک خانواده از اول هم خوش بين نبودم که قابل انجام باشد .بيش از هر چيز بايد ذهن مردم را آماده کرد و‌اين امر شايد يک دهه طول بکشد.‌اينکه ما بگوييم شما حتما بايد برويد پيش فلان دکتر، شايد جامعه امروز ما‌اين را نمی‌پذيرد و مردم و پزشکان با آن مشکل دارند.‌اين است که چندان موفق نبوده ولی اصل آن طرح اگر کارشناسی مي‌‌شد و بخصوص زمينه‌‌های اجتماعی آن فراهم شده و برنامه بهتری برای آن تدوين مي‌‌گرديد، مي‌تواند بسيار مفيد و کارگشا باشد.

همه ساله شاهد ارائه آمارهايي از پيشرفت‌هاي پزشكي در‌ايران هستيم. جنابعالي جايگاه‌ايران را درپيشرفت‌هاي پزشكي روز جهان چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اصولا نبايد در مورد پيشرفت‌‌ها دچار توهم شويم و گزافه بگوييم.  من با‌اين کار بسيار مخالف هستم ولی انصافًا در زمينه پزشکی بدون هيچ اغراقی پيشرفت‌‌های بسيار خوبی داشتيم به‌اين معنا که ما در طول‌اين سه دهه بعد از انقلاب توانستيم نياز پزشکی مردم مملکت را طوری فراهم کنيم که هيچ بيماری در كشور مجبور نباشد برای درمان بيماری خاصی راهی خارج شود و‌اين مسئله بسيار مهم است.‌اين  يعنی خودکفايی و يک پيشرفت بزرگ در حالی که سه دهه قبل برای کارهای جزيی مردم با تحمل هزينه‌‌های بسيار بالا و تحمل مشكلات فرهنگی و رنج فراوان برای درمان به خارج مي‌‌رفتند. از‌اين نظر ما سرمان را مي‌‌توانيم بالا بگيريم ولي باز هم‌اين به معنای آن نيست که تمام خدمات در اختيار همه مردم است بلکه بدين معناست که در حال حاضر کسی مجبور نيست برای دريافت خدمات درمانی به خارج از کشور برود .

هم اكنون مهمترين معضلاتي كه بهداشت و سلامت جامعه ما را در معرض خطر قرار داده است چه مشكلاتي است؟
زمانی بزرگترين مسئله بيماري‌های عفونی بود و با واکسيناسيون و بالا بردن سطح اطلاعات مردم و اشاعه اصول اوليه بهداشت عمومی و تامين آب سالم و پيشگيری‌‌ها تا حدود بسيار زيادی‌اين قبيل بيماری‌‌ها کنترل شدند و بعضی از‌اين بيماري‌ها که مرگ‌ومير زيادی داشت از کره زمين ريشه‌کن شدند. ولی امروز مسئله فرق کرده امروز مسائلی که بسيار مهم است بيماري‌های غير عفونی است بيماري‌هايی مانند؛ سرطان‌‌ها و بيماريهای قلبی و عروقی، مسائل روانی و بسياری از مسائل ديگر که غير عفونی و به اصطلاح غير واگير است و متاسفانه ما يک روند صعودی در‌اين نوع بيماري‌ها مثل سرطان‌‌ها مي‌‌بينيم به خصوص بعضی از سرطان‌‌ها که مخصوص سنين بالا بوده امروز در سنين کم بروز مي‌کند بعنوان مثال در دختران جوان شاهد سرطان سينه هستيم‌اين‌‌ها چيز عادی نيست.‌اينها قابل توجه هستند .ميزان بروز بيماريهای قلبی و عروقی که بسيار شايع مي‌‌باشند، بيماري‌های متابوليک، چاقی و...‌اينجانب سه ده قبل از آمريکا به عنوان يک جراح به وطنم برگشتم در آن زمان يکی از مطلوب‌ترين پديده‌‌ها‌اين بود که همه بيمارانی که عمل مي‌‌کردم لاغر بودند و همکاران من بهتر مي‌دانند‌اين برای يک جراح تا چه اندازه مهم است. از يک مملکت چاق يعنی آمريکا آمده بودم به مملکت خودم که در آن چاقی يک امر غير معمول بود .امروز به ندرت يک بيمار لاغر عمل مي‌‌کنم اکثر بيمارانم چاق هستند يعنی وزن مملکت به صورت هنگفت بالا رفته است.‌اينها تمام زمينه‌ساز بيماري‌ها است و بايد به آن توجه کرد. مسائل روانی بينهايت مهم است گو‌اينکه زير پوست جامعه است ولی به وضوح ديده نمی‌شود و شايد بتوان گفت در مواردی به مراتب بدتر از سرطان مي‌‌باشند. و بالاخره بايد شرايطی در كشور‌ايجاد کنيم که نشاط عمومی و به اصطلاح انگيزه و سر زندگی مشهود
باشد .بايد کاری کرد که گره پيشانی مردم با لبخند جايگزين شود.

با توجه به تخصص و فعاليت حضرتعالی درحوزه پيوند اعضا، جايگاه‌ايران را دراين خصوص چگونه ارزيابی مي‌کنيد؟
در مورد پيوند مي‌‌توانيم با سربلندی ادعا کنيم که پزشكی امروز نياز كشور پاسخگوست قبل از انقلاب پيوند گرچه در بعضی مراکز بصورت غير منسجم و بيشتر نمايشی انجام مي‌گرفت ولی اکثريت قريب به اتفاق بيمارانی که نيازمند پيوندکليه بودند مجبور مي‌شدند به خارج از كشور بخصوص انگلستان مراجعه کنند و يک زنجيره شامل عوامل است. بديهی است با ظهور انقلاب و تغيير شرايط ادامه‌اينکار با مشكلات جديدی روبرو شد بطور همزمان فاجعه ديگری هم در حال بروز بود. بدين معنی که بدليل کمبود شديد امکانات همودياليز که آن زمان تماماً از خارج تامين مي‌شد ما شاهد مرگ غم‌انگيز و گروهی‌اين بيماران در مراکز مختلف از جمله رشت و همدان و ساير نقاط بوديم در‌اين شرايط وجود برنامه منسجم پيوند در مملکت جنبه حياتی داشت ولی با وجود انبوه عظيم مجروحين جنگی و بار سنگينی که بر دوش امکانات پزشکی مملکت داشت کسی به سهولت به مساله پيوند دل نمی‌سپرد و حتی بعضی مسئولين آن را امری لوکس تلقی مي‌کردند و موضوع پيوند را ضروری نمي‌دانستند من‌اين کار را به تنهايی اوايل انقلاب شروع کردم به‌اين اميد و هدف که عمل جراحی پيوند را در کشورمان بومی کنم .اولين پيوند بعد از انقلاب را در بيمارستان شهيد مصطفی خمينی انجام دادم .در يکی از اتاق‌‌های معمولی بيمار را بستری کردم و با همان امکانات موجود و بدون هيچ سرو صدايی کليه يک مرد جوان را به خواهر او پيوند کردم نتيجه درخشان بود بعد از آن حدود 50 پيوند به صورت آزمايشی در بيمارستان‌‌های مختلف انجام دادم و برنامه کلی برای پيوند‌ايران پايه‌ريزی کردم و به طور رسمی در بيمارستان‌هاشمی‌نژاد‌اين برنامه را با هفته‌ای 4 پيوند به موقع اجرا گذاشتم که از همان روز اول هم با تربيت تيم‌‌های جديد از دانشگاه‌‌های مختلف همراه بود و سرانجام‌اين برنامه توانست موفق شود. همان اوائل به شدت تبليغ مي‌‌کردند که کسی‌اينجا پيوند شود مساوی با مرگ است اما به سرعت مشخص شد که‌اين قبيل شايعات بی‌پايه است و ما شروع کرديم به انجام مکرر عمل‌‌های موفق پيوند و تربيت تيم‌‌های جديد و بالاخره‌اين سری عمل‌‌های پيوند بومی گرديد و بر همان اساس امروز وضع مملکت ما از نظر پيوند اعضا نمی‌گويم‌ايده‌ال است ولی در حد خودمان بي‌نهايت خوب است .

آيا آماری از‌اينکه تاکنون چند عمل پيوند انجام داده‌ايد، داريد؟
در سال گذشته 2322 پيوند کليه و 605 پيوند کبد انجام شده است و پيوند‌‌های ديگر،  شامل روده، 7 مورد بوده است. کليه و  پانکراس توام 23 مورد، پانکراس 8 مورد، قلب و ريه 14 مورد، قلب 82 مورد بوده است. پيوند قرنيه از قبل انقلاب از زمان مرحوم پروفسور شمس که اولين پيوند قرنيه را در‌ايران انجام داده بود متاسفانه عليرغم دشواری اعمال پيوند نسبت به بسياری از اعمال جراحی معمولی در حال حاضر حمايت کافی از تيم‌‌های پيوند صورت نمي‌گيرد و من نگرانم در‌اينده نزديک دچار مشكلات جدی در‌اين زمينه شويم.

چه بيماري‌هايی کليه را در معرض خطر قرار مي‌‌دهند؟
بيماريهای قند، فشارخون و بعضی بيماري‌های مادرزادی و بعضی از بيماري‌های عفونی در کودکان و تومور‌‌ها و...

چه افرادی کانديدای پيوند اعضا مي‌‌توانند قرار بگيرند؟
افرادی که عضو آنها، که قرار است پيوند شود به آخر خط رسيده باشد و مراحل نهايی بيماری را طی کرده است. برای پيوند کليه، بيماری را که کليه‌‌های او اصلا کار نمی‌کند به کمک دياليز مي‌‌توان چند سال زنده نگه داشت. اما در قلب وکبد‌اين‌گونه نيست کسی که به آخر خط مي‌‌رسد يا بايد پيوند شود يا بميرد. در قلب، ريه هم بدين گونه است. بنابراين انتخاب زمان پيوند در بيماري‌های مختلف وضعيت يکسانی ندارد گاهی پيوند کبد صورت اورژانس پيدا مي‌‌کند و در حالی‌که پيوند کليه‌اينگونه نيست بنابراين بستگی به عضو پيوند دارد. پيوند پانکراس هيچ وقت‌اينگونه نيست که اورژانسی باشد ولی اگر يک فرد ديابتيک پيوند شود از شر بيماری ديابت خلاص مي‌شود .

افراد نيازمند به کليه چگونه بايد کليه تهيه کنند ؟
سوگوارانه بايد قبول کنيم که‌ايران يکی از بالاترين رقم مرگ‌ومير و تصادفات را در بين کشور‌‌ها دارد.
بنابراين قربانيان مرگ مغزی مي‌توانند با اهدا عضو جان چند بيمار را از مرگ قريب‌الوقوع نجات دهنده هرگاه جوانی در حين تصادف از بين مي‌رود و دچار مرگ مغزی مي‌شود خانواده داغدار با‌اين مسئله يعنی رضايت برای اهدا عضو مواجه مي‌‌شوند. بديهی است اگر اعضای‌اين جوان را هديه کنند  مي‌توان چند بيمار نزديک به مرگ را نجات داد. و‌اين اعضا به جای آن که بپوسد و در فاصله کوتاهی معدوم شود با عمل پيوند شاداب و با طراوات در بدن افراد نيازمند زنده باقی مي‌‌مانند و به ديگران زندگی ببخشند و‌اين انگيزه بسيار خوبی است. مردم ما نيز عاطفی هستند بنابراين به تدريج برای اهدا عضو بيشتر تمايل نشان مي‌‌دهند و ما اگر که به نحو مطلوب از‌اين اعضا استفاده کنيم، می‌توانيم پاسخگوی قسمت اعظم نياز بيماران کشورمان باشيم.

دکتر فاضل‌اين روزهای خود را چگونه سپری مي‌‌کنند ؟
در حال حاضر خوشبختانه مسئوليت اجرايی به خصوصی به عهده ندارم واين خودش خيلی مسئله لذت بخشی است. کارهای من کمی به مسائل اجتماعی جامعه پزشکی معطوف مي‌‌شود که از جمله آن جامعه جراحان‌ايران است که يکی از بزرگترين جوامع علمی مملکت است و کمی هم به درمان و عمل بيماران وکمی هم آموزش در دانشگاه شهيد بهشتی اختصاص دارد. زمانی نيز برای شرکت در جلسات بسيار متنوعی مي‌‌گذارم که دعوت مي‌‌شوم و در اکثر آنها نيز شرکت مي‌‌کنم .

اگر مانعي نباشد، دوست داريم از زندگي شخصي شما بيشتر بدانيم.‌اينكه چه زماني ازدواج كرديد،فرزندانتان چه مي‌كنند و چه تحصيلاتي دارند؟
در سن 25 سالگی ازدواج کردم و يک دختر و دو پسر نتيجه ازدواج من با همسرم بوده است .هرسه پزشک هستند علیرغم توصيه قوی من که بقيه حرفه‌‌ها را هم در نظر داشته باشند. هر سه فوق تخصص پزشکی هستند، پسر بزرگم علی فوق تخصص دستگاه گوارش در حال حاضر در واشنگتن دی سی طبابت مي‌کند دخترم نسيم متخصص پوست است و استاد دانشگاه يوسی ديويس امريکا و رئيس دپارتمان پوست‌اين مرکز است، و آخرين فرزندم رضا متخصص بيماری‌‌های داخلی و فوق تخصص قلب است و آخرين دوره تخصصی را در دانشگاه‌هاروارد آمريکا گذرانده و اخيراً به اتفاق همسرش ناتاشا که او هم فوق تخصص بيماري‌های غدد داخلی دارد به‌ايران باز گشته و طبابت خود را در سرزمين خود شروع کرده است و همسرم نيز که دکترای هنر دارند. بهترين دوست و مشاور من بوده و تحمل بسياری از دشواری‌‌های زندگی را برايم آسان مي‌کند.

پيام آخر شما برای مخاطبان ما چیست؟
آنچه بنظر من بيشترين اهميت را دارد مسايل اخلاقی جامعه ماست. آرزو دارم برنامه‌ريزی برای اداره كشور طوری باشد که اخلاق و رفتار مردم هم اصلاح شود. ما نيازمند تحول هستيم. بزرگ‌ترين سرمايه انقلاب اعتماد مردم است و ما بايد برنامه‌‌های گسترده را پي‌ريزي کنیم تا کسانی که  با بي‌فكري  اموال مردم و بيت‌المال را به هدر دادند عادلانه مجازات شوند تا اعتماد مردم آسيب‌ نبيند. حال که صحبت از مسايل اخلاقی جامعه شد بايد گفت که صدا و سيما نقش بسيار مهمی در‌اين زمينه دارد. امام (ره) فرمودند: صدا و سيما بزرگترين دانشگاه است.‌اين دانشگاه در حال حاضر وظيفه خود را به شايستگي انجام نمي‌دهد و برنامه‌ها و سريال‌هاي در راستاي اهداف بلند‌اين دانشگاه نيست، در رسانه ملي بايد اتاق فكرهاي متعدد شكل گيرد و براساس علم، دانش، اخلاق و آموزه‌هاي ديني نسبت به شكل‌دهي سبك زندگي منطبق با شأن مردم عزيزمان كوشش نمايند.
بزرگترين متفکران کشور بايستی در برنامه‌ريزی و تهيه مطالب به کار گرفته شوند و قيافه‌‌های بی‌هنر و تکراری حذف شوند و بهترين برنامه‌‌ها که خود بطور غير مستقيم مروج اخلاق نيک و رفتار انسانی است تهيه و بخش شود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار